سنّت قولى , فعلى ۱– جُستارى در تاریخ حدیث
دلایل آنان که تدوین حدیث را روا مى دانند
دلایل کسانى که تدوین حدیث را جایز مى شمارند به دو بخش تقسیم مى گردد :
۱ . سنّت قولى .
۲ . سنّت فعلى .
سنّت قولى
[ در این مورد ] روایاتِ گوناگونى در نکوداشتِ علم و دعوت به تفقُّه ، و لزوم رساندن یافته ها و آگاهى هاى [ خود ] به دیگران ، وجود دارد . در میان آنها اَخبار[ زیادى ] هست که بر جوازِ نوشتن و نقلِ حدیث دلالت مى کند و به ابزارهاى کتابت
ـ قلم و دفتر و کتاب و … ـ اشاره دارد .[۱]شیخ محمّد عزّه دَرْوَز ، واژه هاى کتابت و نوشت افزار را (مانند «صُحُف ، سجلّ ،مداد ، أقلام» ؛ کتاب و دفتر و مداد و قلم و آنچه به خط مربوط مى شود) در قرآن مى شمارد و آنها را بیش از سیصد کلمه مى یابد ؛ چنان که واژه هاى قرائت و مشتقات آن را نود واندى برمى شمارد .
جغرافیاى شبه جزیره عربستان– جُستارى در تاریخ حدیث
شبه جزیره عربستان به این اسم نامیده شد ؛ زیرا آب از سه طرف آن را دربر گرفته است : از شرق به آبهاى خلیج فارس و از غرب به دریاى سرخ و از جنوب به اقیانوس هند و خلیج عَدَن .محمّد حسنین هیکل در کتاب «حیات محمّد» مى نویسد : شبه جزیره عرب [ به شکل ] مستطیلى است که اَضلاع آن موازى نمى باشد ؛ شمال آن فلسطین و سرزمین شام است ، و غربِ آن حیره ودجله و فُرات و خلیج فارس ، و جنوبش اقیانوس هند و خلیج عَدَن ، وشرقش بحر قُلْزُم (دریاى سرخ) .
این سرزمین ، از غرب و جنوبش به دریا ، و از شمال و غربش به صحراو خلیج فارس محصور است . این دژ طبیعى به تنهایى آن را از نبردهاى استعمارى یا دینى ، مصون نداشته است ، بلکه پهناور بودن آن نیز ازعوامل مهم مى باشد ؛ زیرا طول این شبه جزیره بیش از هزار کیلومتر ، وعرض آن نزدیک به هزار کیلومتر مى باشد .
عثمان و اجتهاد- اختلاف در وضوچرا؟
در کشاکش این رویدادها و قبضه امور به وسیله جریان اجتهاد و رأى ،زمینه اى برایشان فر اهم آمد تا سیره ابوبکر و عُمَر را در کنار کتاب خدا و سنّت پیامبر ـ به عنوان رکن سوّم شریعت ـ مطرح سازند . و بعد از عُمَر بر هرکس که عهده دار خلافت شود شرط کردند که به این قاعده برآمده از اجتهادشان پاى بند باشد .عثمان آن را پذیرفت و امام على علیه السلام با شدّت تمام از قبول این شرط(عمل به سیره شیخین) سرباز زد ؛ زیرا پذیرش آن به معناى ِ دست کشیدن ازمکتب تعبّد محض ، و عضویّت در گروه اجتهاد و رأى بود .پیداست که عبدالرحمن بن عوف با این شرط ، مى خواست عثمان را به عمل ، طبقِ اجتهاداتِ شیخین مُلزم سازد و دائره شرعیّت اجتهاد را به آن دومنحصر سازد ، لیکن واقعیّتى که پس از آن خود را نمایاند بر خلافِ خواسته ابوبکر و عمر و ابنعوف شد ؛ چراکه اندیشه اجتهاد ـ به خودى خود ـ چهارچوب مشخصى را برنمى تافت .
برخى از معیارهاى صدّیقیّت۳-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
سوم : مُطَهَّر و پاکیزه بودن
پوشیده نیست که تَطهیرْ در ضمنِ عصمت قرار مى گیرد ، اما آن را براى برداشتهاى ویژه اى ، قَسیمِ عصمت قرار دادیم ؛ زیرا اندکى پیش از این گذشت که خدا به موسى امر کرد مسجدى پاکیزه اى بسازد ، و جز او و هارون و دو فرزندش کسى دیگر در آن ساکن نشود ؛ و عین این مطلب را خدا به پیامبر خود درباره وصى ّ وخلیفه اش فرمان داد[۱] .در مناشده امام على علیه السلام آمده است :«شما را به خدا سوگند ، آیا مُطَهَّرى جز من در میان شما هست ؟ آن گاه که رسول خدا در خانه هاتان را بست و در خانه مرا باز گذاشت ، و من در مساکن و مسجدش همراه او بودم ! پس عمویش برخاست و گفت : اى رسول خدا ، درهاى خانه هاى ما رابستى و در خانه على را گشودى ؟