بایگانی برچسب: پژوشی درباره اذان

تاریخ سیاسى وعقایدى بخش ۶-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى وعقایدى بخش ۶-پژوهشی درباره اذان

 

صنعاء (حدود سال ۹۰۰ ه )

صاحب «البدر الطالع» در ترجمه محمّد بن حسن بن مرغم زیدى  یمانى  (متولد ۸۳۶ و متوفّاى  ۹۳۱) مى ‏گوید : چون سلطان ـ عامر بن عبدالوهّاب ـ صنعاء و سرزمین‏هاى  اطراف آن را گشود ، او را گرامى  مى ‏داشت و شفاعتش را مى ‏پذیرفت ، به دلیل پیوند او به امام ناصر حسن بن عزّ الدین بن حسن . وآن‏گاه که سلطان عامر نخستین نماز جمعه را در جامع صنعا گزارد ، مؤذن خواست از اذان «حَیّ على  خیر العمل» را بیندازد ، محمّد بن حسن زیدى  او را از این کار بازداشت ، همه کسانى  که از سپاهیان سلطان در مسجد بودند و جمعشان به هزاران نفر مى ‏رسید ، متوجّه او شدند ؛ و این رفتار او از استوار بودن در مذهبش شمرده شد[۱] . ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

شام (سال ۴۶۸ ه )

 در «مآثر الإنافة» قَلْقَشَنْدى  آمده است : اتسز بن ارتق خوارزمى  ـ معروف به اقسیس ـ یکى  از امیران سلطان ملکشاه سلجوقى  (فرزند آلب ارسلان) در سال ۴۶۸ بر دمشق چیره شد ، و خطبه به نام مستنصر فاطمى  را قطع کرد و به نام المقتدى [۱] عباسى  خطبه خواند ، و از اذان به «حَیّ على  خیر العمل» جلوگیرى  کرد ؛ و پس از این ماجرا هیچ کس در شام براى  فاطمیّون خطبه نخواند ، و تا بعد خلافت المقتدى  این شیوه باقى  ماند[۲] . در «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر مى ‏نویسد : اقسیس و سپاهش در ذى  قعده وارد دمشق شد ، و در روز جمعه ـ پنج روزباقى ‏مانده از ذى  قعده ـ به نام المقتدى  بامر اللّه‏ ، خلیفه عبّاسى  ، خطبه خواند ، و این پایان خطبه به نام علویان مصر بود . اقسیس بر بیشتر سرزمین شام غلبه یافت ، و ازاذان به «حَیّ على  خیر العمل» منع کرد ، اهل شام بسیار شادمان شدند . [ اقسیس ] به اهل شام ستم روا داشت و با آنان بدرفتارى  کرد[۳] .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۴-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۴-پژوهشی درباره اذان

یَمامه (سال ۳۹۴ ه )

ناصر خسرو مَرْوَزى  ـ که به حجّت لقب یافت و در سال ۴۵۰ وفات کرد ـ درسفرنامه‏ اش هنگام سخن از احوال شهر یَمامه مى ‏نویسد :… از قدیم حاکمان آن علوى ‏اند و کسى  نتوانسته آنان را از این ولایت باز دارد …مذهب شان زیدیّه مى ‏باشد ، و در اقامه مى ‏گویند : «محمّدٌ وعلیٌّ خیرُ البشر وحَیّ على خیر العمل»[۱] .

مدینه / مصر (سال ۴۰۰ ه )

در کتاب «نجوم الزاهره» آمده است :الحاکم بأمر اللّه‏ عُبَیْدى  کسى  را سوى مدینه فرستاد که خانه جعفر صادق را تصرّف کند و آنچه را در آن است ـ از قرآن و سریر و آلات ـ برگیرد . این شخص ختکین عَضُدى  داعى  بود ، و با او اشراف نامدار را همراه کرد . او [ پس از تصرّف خانه ] آنچه را در آنجا یافت برداشت و به مصر بازگشت  ، و با او گروهى  از بزرگان علوى  بیرون آمدند [ و عازم مصر شدند ] پس چون به نزد حاکم رسیدند هزینه‏ هاى  اندکى  به آنان داد ، و سریر را به آنها برگرداند و باقى  چیزها را ستاند و گفت : من به آن سزاوارترم .آنان نفرین‏ گویان و ناخشنود برگشتند .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۲-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۲-پژوهشی درباره اذان

طبرستان (سال ۲۵۰ه )

حسن بن زید بن محمّد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن على  بن ابى ‏طالب در طبرستان قیام کرد . سبب ظهورش این بود که چون محمّد بن عبداللّه‏ بن
طاهر بر یحیى  بن عمر پیروز شد ، المستعین باللّه‏ عباسى  از زمین‏هاى  سلطان ـ که درحومه طبرستان بود ـ املاکى  را به او بخشید ؛ از جمله آنها کلار و شالوس [۱] بود که نزدیک مرز دیلمان قرار داشت ، و در کنار آنها زمین‏هایى  بود که اهل آن ناحیه هیزمشان را از آن گرد مى ‏آوردند ، و چهارپایانشان در آنها مى ‏چرید ، این زمین‏هابیشه‏ زارى  آکنده از درخت و گیاه بود ، زمین موات شمرده مى ‏شد و مالکى  نداشت .محمّد بن عبداللّه‏ مباشرش را ـ که نامش جابر بن هارون نصرانى  بود ـ براى  تصرّف تیول‏ هایش به آنجا فرستاد ، وى  چون به آنجا رفت زمین‏هاى  مواتى  را که وصل به املاک اقطاعى  بود و مردم از آن بهره مى ‏بردند ، حیازت کرد و در اختیار گرفت

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۱-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۱-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى  و عقایدى  «حیّ على  خیر العمل»

در بحث از جزئیّت «حَیّ على  خیر العمل» چه بسا به نظر کسانى  چنین آید که ،اینجا بیشترین اِسناد به منابع اهل سنّت لازم است و نباید به آنچه از شیعه آوردیم
بسنده کرد ؛ بلکه آوردن آنچه را شیعه امامى  و زیدى  و اسماعیلى  و بعضى  علماى  اهل سنّت از اهل بیت و صحابه نقل کرده ‏اند جایز نیست ، چه این شیوه دیگران را قانع نمى ‏سازد و براى  آنها الزامى  در پى  ندارد .این سخن زمانى  به‏جا به نظر مى ‏آید که ما از واقعیّت‏هاى  تاریخى  روى  برتابیم ،زیرا عوامل تاریخى  و حدیثى  در برابر این موضع‏گیرى  است . حاکمان با نصوص وموازین در افتادند و از انتشار آنچه اصیل ولى  ناپسندشان بود جلوگیرى  کردند ، نقش امویان در تحریف احادیث و تاریک ساختن فضا براى  دور ماندن مردم از حقایق برکسى  پوشیده نیست ، و همه اینها رازِ تهى  ماندن مدرسه خلفا را از این احادیث مى ‏نمایاند

ادامه‌ی خواندن

اذان صحابه اهل بیت ع بخش۳ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه اهل بیت ع بخش۳ -پژوهشی درباره اذان

۱۶ . ابو اُمامة بن سَهْل بن حُنیف (م۱۰۰ ه )

مُحب طَبَرى  ـ امام شافعیه در زمان خود ـ در کتاب خود با نام «إحکام الأحکام»مى ‏گوید : ذکر شده است حیعله به «حیّ على  خیر العمل» از صَدَقَة بن یَسار ، از ابى  اُمامة بن سَهْل بن حُنیف که او چون اذان مى ‏داد مى ‏گفت : «حیّ على  خیر العمل» این حدیث را سعید بن منصور روایت کرده است[۱] .حافظ علوى  از طریق صَدَقَة بن یَسار روایت مى ‏کند که گفت : در راه بین مکّه (ومدینه) بودم ، با مردى  همراه شدم که او را در برخورد میان راه نشناختم ؛ ناگهان دریافتم که او ابو امامة بن سهل بن حنیف است ، پس شنیدم که در اذانش ندا مى ‏داد :«حیّ على  خیر العمل»[۲] .در کتاب اعتصام بحبل اللّه‏ ، ـ به نقل از کتاب اذان حافظ علوى  ـ آمده است : براى  ماحدیث کرد محمّد ، به ما خبر داد محمّد بن ابى  عبّاس ، از کتابش ، گفت : براى  ماحدیث کرد محمّد بن قاسم ، براى  ما حدیث کرد حسن بن محمّد ، براى  ما حدیث کرد حرب بن حسن مُحاربى  ، براى  ما حدیث کرد سُفیان بن عُیَیْنَه از صَدَقَة بن یَسارمکّى  که گفت : روزى  با اُمامة بن سَهْل بن حُنَیف همراه شدم ـ دیگران [ به او ] ابن بدرى  مى ‏گفتند ـ

ادامه‌ی خواندن

اذان صحابه اهل بیت ع بخش ۲ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه اهل بیت ع بخش ۲ -پژوهشی درباره اذان

 روایت زید از نافع

خبر داد ما را ابو طیب محمّد بن حسین تیملى   ـ به قرائت ـ حدیث کرد براى   ما ابو
جعفر محمّد بن على   بن مهدى   عطّار ، براى   ما حدیث کرد قاسم بن وهب تمیمى   ،براى   ما حدیث کرد ابوبکر بجلى   ، براى   ما حدیث کرد اسماعیل بن هارون خزّار ، ازعاصم عمرى   ، از زید بن محمّد بن[۱] نافع که : ابن عمر آن‏گاه که اذان مى  ‏داد ، مى  ‏گفت :«حیّ على   خیر العمل» . ادامه‌ی خواندن

اذان صحابه واهل بیت بخش۱ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه واهل بیت بخش۱ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه و اهل بیت علیهم ‏السلام

با مطالعه کتاب‏هاى   سیره و تاریخ و حدیث ، نزد مذاهب اسلامى   ، مى  ‏توان به اسامى   گروهى   از صحابه و تابعین ، و تابعینِ تابعین و اهل بیت پیامبرصلى   ‏الله ‏علیه ‏و‏آله دست یافت که ، به «حَیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏گفتند . گرچه در بعضى   از احادیث آمده که ،اذان شان به آن تنها در [ هنگام طلوع ] فجر بود ؛ لیکن احادیث دیگر دلالت دارد که درهمه اوقات به آن اذان مى  ‏دادند .اکنون نام بعضى   از کسانى   را مى  ‏آوریم که براى   پیامبر به «حَیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏گفتند ، ونیز نام بعضى   از بزرگان صحابه و اهل بیت پیامبر را ـ از طریق شیعه دوازده امامى   و زیدیه و اسماعیلیه و اهل سنّت ـ مى  ‏آوریم ؛ زیرا بر این باوریم که آگاهى   به همه شیوه‏ ها نزد مذاهب اسلامى   لازم است ، تا اینکه نگرش ما تنگ‏ نظرانه و منحصربه یک مذهب دون دیگرى   نباشد ، بلکه عموم و شمول داشته و نظر همه را بنمایاند. ادامه‌ی خواندن

اذان و آثار آن در حیات اجتماعى-پژوهشی درباره اذان

اذان و آثار آن در حیات اجتماعى-پژوهشی درباره اذان

در شریعت اسلام ، اذان و اقامه در امور حیاتى   و اجتماعى   بسیارى   ، جز نماز ،
مستحب مى  ‏باشد ، بعضى   از آنها چنین است :

اذان و نوزاد

امام على    علیه ‏السلام : هرکه برایش کودکى   به دنیا آید ، باید در گوش راست او اذان ، و درگوش چپش اقامه بگوید ، این کار کودک شما را از [ شرّ ] شیطان نگه مى  ‏دارد ، و شیطان را به وحشت مى  ‏اندازد [ و از او دور مى  ‏سازد [۱]] .ابو داود به سندش از عبیداللّه‏ بن ابى   رافع ، از پدرش ، نقل مى  ‏کند که گفت : آن‏گاه که فاطمه  علیهاالسلام حسن بن على   را به دنیا آورد ، من دیدم که پیامبر  صلى   ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  در گوش‏هاى   او اذان نماز گفت[۲] . ادامه‌ی خواندن

اذان اعلام براى نماز است یا بیان اصول عقاید -پژوهشی درباره اذان

 اذان اعلام براى نماز است یا بیان اصول عقاید -پژوهشی درباره اذان

 

 قاضى   عیاض مى  ‏گوید : بدان که اذان کلامى   است که همه عقاید ایمانى   را در برداردو شامل مسائل عقلى   و سمعى   ایمان است ، و اثبات ذات خداست و کمالاتى   که شایسته اویند ـ یعنى   صفات وجودى   ـ و تنزیه خدا از ضد آن ـ یعنى   صفات عدمى   ـ واین همه ، در «اللّه‏ اکبر» نهفته است . پس از آن ، به اثبات وحدانیّت و نفى   ضد آن ـ شرک ـ تصریح شده ، چه شریک براى   خداى   سبحان محال است و این اساس ایمان و توحید مى  ‏باشد ، و مقدم بر همه وظایف دین . آن‏گاه به اثبات نبوت و شهادت به رسالت پیامبر اسلام ، تصریح شده که پس ازشهادت به توحید ، قاعده بزرگى   است ، و جاى   آن بعد از توحید است ؛ زیرا ازکارهایى   است که وقوع آن جایز مى  ‏باشد ، و این مقدمات از باب واجبات‏ اند ، و پس ازاین قواعد ، عقاید عقلى   ـ واجب و محال و جایز در حق خدا ـ کامل مى  ‏شود . پس از آن ، خدا مردم را به عبادت فرا خواند ، پس دعوت به نماز کرد و آن را بعد ازاثبات نبوت قرار داد ، زیرا معرفت وجوب نماز از سوى   پیامبر است نه عقل .

ادامه‌ی خواندن