حکّام عصر امام ع-سیره امام هادى ع
از آنجا که تحقیق و پژوهش پیرامون هریک از شخصیتهاى بزرگ بشرى ایجاب مى کند تا موقعیّت سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى او مورد شناسائى قرار گرفته وبررسى شود ، و به طور کلّى اوضاع و شرایط زمانى هرکس نمى تواند جدا از ابعاد
شخصیّت وى در نظر گرفته شود لذا پیش از آنکه جهت گیرى هاى مختلف خلفاء را باحضرت امام هادى علیه السلام بررسى کنیم لازم است شمّه اى از شرح حال آنان بیان شود تا در نتیجه موقعیّت حضرت با توجّه به شرائط زمانى وى معلوم گردد . خلفاء معاصر امام از بدون ولادت تا به هنگام شهادت هفت نفر بودند که شش نفرآنان در سامرّاء حکومت کردند و همزمان با دوران امامت حضرت بودند که این خلفاءشش گانه عبارتند از : معتصم عباسى ، واثق ، متوکل ، منتصر ، المستعین ، والمعتز .
محمّد بن عبدالملک بن زیّات -سیره امام هادى ع
آرى اولین قدمى که متوکّل برداشت عزل محمّد بن عبدالملک ابن زیّات ازوزارت بود و دستور داد تا وى را دستگیر و اموال او را مصادره کنند و این دستورتوسط ایتاخ ترکى عملى شد . محمد بن عبدالملک بن ابان بن حمزه معروف به ابن زیّات وزیر معتصم بود واهل ادب و نحو و شعر و لغت بود . اول جزء کُتّاب بود سپس چون معتصم به فضل وادب او پى برد وى را به سمت وزارت منصوب نمود گرچه وزارت پیش از او به دست احمد بن ابى دؤاد بود لیکن ابن زیّات توانست بر او غلبه کند و خود جاى او را بگیرد .
فصل چهارم مَذهب سَلَف بخش اول– بی بنیاد
[ نگرش مَذهب سَلَف درباره فرقه هاى دینى ]
[ عدم تکفیر فرقه هاى دینى ]
اکنون برخى از سخنان اهل علم را ذکر مى کنم که گفته اند : مذهب سَلَف ، عدمِ قول به تکفیر این فرقه هاست (فرقه هایى که پیش از این نامشان آمد) .شیخ تقى الدین ـ در کتاب الإیمان ـ مى گوید :امام احمد ، خوارج و مُرجِئَه و قَدَریّه را تکفیر نکرد ، آنچه از او واَمثالش نقل شده تکفیر جَهْمیّه است . در حالى که احمد بزرگانِ جَهْمیّه را کافر نشمرد و آن را که مى گفت «من جهمى ام» کافر نمى دانست ، بلکه پشت سر آن دسته از جهمیّه که به دین خودشان فرا مى خواندند و مردم را امتحان مى کردند و هرکه با آنان موافق نبود به سختى کیفر مى دادند ،نماز مى خواند .
نکته هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث
این بخش از گفتارِ حضرت فاطمه علیهاالسلام چیزهایى را براى ما روشن مى سازد :نخست : متهم بودن ابوبکر و یارانش به ارث نبردنِ حضرت فاطمه علیهاالسلام کلامِ حضرت زهرا علیهاالسلام صریح است در اینکه ابوبکر و اطرافیانش ، مى پنداشتند :حضرت زهرا علیهاالسلام منزلتى ندارد و از پدرش ارث نمى برد !این پندار ، برخلافِ احکام قرآن در زمینه وصیت و ارث است ؛ چگونه ابوبکر ازپدرش ارث مى برد و حضرت زهرا علیهاالسلام از پدرش ارث نمى برد ؟!این رفتارِ ابوبکر ، سخن او را درباره ارث ننهادن انبیا ، پوچ مى سازد ؛ زیرامیراث خواهى به شاهد گرفتن و شاهد آوردن نیاز ندارد . اینکه ابوبکر شاهد خواست ، ازهدیه بودن فدک خبر مى دهد ، هدیه اى که رسول خدا صلى الله علیه وآله به حضرت فاطمه علیهاالسلام پیشکش کردند .کتابهاى حدیث و تاریخ به روشنى گزارش مى دهند که اُمّ ایمن و حضرت على علیه السلام براى حضرت فاطمه علیهاالسلام شهادت دادند ،