بایگانی برچسب: نهج البلاغه

چه کسى اختلاف در وضو را آغازید ؟- اختلاف در وضوچرا؟

چه کسى اختلاف در وضو را آغازید ؟- اختلاف در وضوچرا؟

لازم است پیش از پاسخ به این سؤال ، بعضى  از روایاتى  که وضوى  عثمانى را باز مى ‏گویند ، بیاوریم تا به نتیجه درست در این زمینه برسیم .۱ . مسلم در «صحیح» خود ، به سندش از حُمران (غلامِ آزاد شده عثمان)آورده است که گفت :در وقت وضو بر عثمان وارد شدم ، وضو گرفت ، سپس گفت :مردمى  از رسول خدا احادیثى  را نقل مى ‏کنند که نمى ‏دانم آنهاچیست ، جز اینکه من دیدم رسول خدا مثل این وضوى ِ من ،وضو گرفت . سپس گفت : هرکس این چنین وضو بگیرد ، گناهانِ پیشین اوآمرزیده مى ‏شود .[۱]۲ . بیهقى  به سندش از محمّد بن عبداللّه‏ بن اَبى ‏مریم ، روایت مى ‏کند که گفت:به منزلِ ابن داره [ مولاى  عثمان ] رفتم ، شنید که مضمضه مى ‏کنم ، گفت : اى  محمّد ، گفتم : جانم ! گفت : آیا نمى ‏خواهى از وضوى  پیامبر خبرت دهم ؟ گفتم : چرا .گفت : دیدم عثمان بر سرِ محله ‏ها مى ‏نشست …

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

و امّا جنگ خَیْبَر

در سیره حَلَبى   ، این سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  آمده است که در خَیبر ـ آن گاه که شَیْخَیْن[ ابوبکر و عمر هنگام رویارویى   با دشمن و نَبَرد ] گریختند ـ فرمود : فردا پرچم را به[ اَبَر ] مردى   مى  ‏دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و [ نیز ] خدا و رسولش او رادوست مى  ‏دارند ، فتح و ظَفَر به دست او پدید مى  ‏آید . اهل فرار نیست ـ و در [ روایتى  دیگر به این عبارت ] آمده است که کرّار است نه فَرّار [ حمله مى  ‏کند و از مقابل دشمن نمى  ‏گریزد ] ـ پس از آن ، پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  على   را فرا خواند . و او را چشمْ درد بود ، پیامبر ازآب دهانش به چشم مالید . آن گاه فرمود : این پرچم را بگیر و با آن [ سوى   دشمن ] بروتا اینکه خدا پیروزت گرداند»[۱] .ابو سعید خُدرى   مى  ‏گوید : «رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  پرچم را گرفت و حرکت داد . سپس فرمود : چه کسى   حقِّ این پرچم را ادا مى  ‏کند ؟ فلانى   [ ابوبکر ] آمد و گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : دور شو و برو آن گاه مرد دیگرى   [ عمر ] آمد ، گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود،: دور شو و برو [ این کار از تو برنمى  ‏آید ] .پس از آن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : سوگند به آن که محمّد را گرامى   داشت ، پرچم را به کسى   مى  ‏دهم که [ از میدان نَبَرد ] نمى  ‏گریزد !

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۵-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۵-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

هفتم : ثبات و پایبندى  به ارزش‏ ها و فانى شدن در آنها

از مهم‏ترین ویژگى ‏هاى  بندگى  براى  خدا ، فانى  شدن در ذاتِ خداست و کمال پیروى  از پیامبر امین ، و سعى  و کوشش با مال و جان براى  نشرِ دعوت [ به آیین اسلام ] ؛ مُصدِّق کسى  است که : آنچه را ایمان آوَرْد در عمل تصدیق کند ، و در متنِ زندگى ‏اش ـ با گفتار و کردارش ـ آن را تجسُّمِ عینى  بخشد ؛ و صدّیق کسى  است که دربالاترین مراتب این فانى  شدن باشد ، نه آنکه مصلحت [ خود ] را بر ارزش‏ ها مقدَّم بدارد ؛ چنان که این کار در سیره ابوبکر مشاهده مى ‏شود .از امام على   علیه‏ السلام رسیده است که آن حضرت در روز [ جنگ ] صِفّین فرمود :«ما ـ در میدان کارزار ـ با رسول خدا بودیم ؛ پدران ، پسران ، برادران و عموهاى خویش را مى ‏کشتیم و در خون مى ‏آلودیم ؛ این خویشاوند کُشى  ـ ما را ناخوش نمى ‏نمود ـ بلکه بر ایمانمان مى ‏افزود ، که در راهِ راست پابرجا بودیم ، و درسختى ‏ها شکیبا ، و در جِهاد با دشمن کوشا ؛ گاه تنى  از ما و تنى  از سپاهِ دشمن به یکدیگر مى ‏جَستند ، و چون دو گاوِ نر سر و تنِ هم را مى ‏خَستند ؛ هریک مى ‏خواست جام مرگ را به دیگرى  بپیماید ، و از شربتِ مرگش سیراب نماید ؛گاه نصرت از آنِ ما بود ، و گاه دشمن‏گوى ِ پیروزى  را مى ‏ربود .چون خداوند ـ ما را آزمود ـ

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

پنجم : علم (دانایى )

از مقدمات ضرورى  براى  «صدّیق» علم است . کسى  که از علم و آگاهى  برخوردارنیست امکان ندارد در همه سخنان و دیدگاه ‏ها و موضع‏ گیرى ‏هایش [ از هر نظر ]صدّیق باشد . [ مقصود از ] این [ علم ] ، علمِ الهى  است . این علم الهى  مستلزم آن است که دارنده آن از جان و دل و بر اساس عقیده و اعتقاد ـ و نه با زبان و از روى  عواطف واحساسات ـ به رسالت آسمانى  و غیب ، ایمان داشته باشد .بنابراین «صدّیقیّت» با ارزشِ معرفتى  فرد ارتباط مى ‏یابد ؛ هر اندازه علم و ایمانش زیاد شود ، تصدیقش ـ براى  پروردگار جهانیان ـ فزونى  مى ‏یابد .و پیداست که ابوبکر عالِم ـ به آنچه رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود ـ نبود ، مى ‏نگرى  که اودرباره احکام از صحابه سؤال مى ‏کند ؛ و بسا مى ‏بینیم که خطا مى ‏کند ، به امرى  فتوامى ‏دهد که بعضى  از صحابه با او در آن اختلاف دارند[۱]

ادامه‌ی خواندن

منابع و مآخذ-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

منابع و مآخذ-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

۱ . قرآن کریم .
۲ . نهج البلاغه ، ۴ جلد ، دار المعرفه ، بیروت .
۳ . اَنصارى  کوفى  (م ۱۸۲ ه) الآثار .
۴ . ابن اَبى  عاصم (م ۲۸۷ ه) الآحاد والمثانى  ، ۶ جلد ، دار الدرایه : چاپ اول ،۱۴۱۱ه  .
۵ . تُسْتَرى  ، سید نور اللّه‏ (م ۱۰۱۹ ه) احقاق الحق وازهاق الباطل ، ۳۲ جلد ـ باتعلیقات آیة اللّه‏ مرعشى  نجفى  ـ کتاب خانه آیة اللّه‏ مرعشى  نجفى  .
۶ . بخارى  ، محمد بن اسماعیل (م ۲۵۶ ه) الأدب المفرد ـ تحقیق : محمد فؤادعبدالباقى  ـ مؤسسة الکتب الثقافیه ، چاپ سوم ، ۱۴۰۹ ه .
۷ . شیخ مفید (م ۴۱۳ ه) الإرشاد ، ۲ جلد ، مؤسسه آل البیت ، قم . ادامه‌ی خواندن

نکوهش یا ستایش-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

نکوهش یا ستایش-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

سرآغاز

در فصول پیشین ، مواردى  گذشت که از آنها به دست مى ‏آید ابن عربى  باهدفِ بزرگداشت دیگر مردمان یا براى  تأکید اعتقاد یا مفهوم نادرست یااندیشه ‏اى  که با عقیده درست بیگانه است و با حدیث و تاریخِ صحیح همخوانى ندارد ، به چیزهایى  دست مى ‏آویزد که در آنها به مقام پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  توهین مى ‏شود وشخصیّت  آن حضرت ، سبک و ناچیز جلوه مى ‏کند .در اینجا ، بخش دیگرى  از سخنانى  را مى ‏آوریم که در چارچوبِ زشتى ‏هادرمى ‏آید و ابن عربى  آنها را به وادى  ستوده ‏ها مى ‏راند . ادامه‌ی خواندن