[ مى گوید : ] نزد امامیه ، اصول دین در چهار اصل است : توحید ،عدل ، نبوت ، و امامت ـ که در آخر واقع شده و سه اصل توحید وعدل و نبوت قبل از آن است ـ و آنان در اصل توحید ، نفى صفات و عقیده به مخلوق بودن قرآن و اینکه خدا در آخرت هم نادیدنى است را داخل مى کنند .و در عدل ، منکر قدرت خدا مى شوند ، و مى گویند : خدانمى تواند هرکس را بخواهد هدایت کند و نمى تواند هرکس رابخواهد گمراه سازد و او گاه پیش مى آید چیزى که در خارج نمى باشد بخواهد و چیزى که شده است را نخواهد ، و چیزهاى دیگر …و آنها اینکه خدا خالق همه چیز است و بر هر چیز ، توانا است وآنچه او بخواهد ، مى باشد و هرچه او نخواهد ، نمى باشد را ،منکرند .
گوید : از نادانى هاى شیعه یکى کراهت از عدد ده ـ یا انجام کارى که شمارش به ده رسد ـ مى باشد حتّى در ساختمان ، ده ستون نمى سازند و ده تیر در بنا به کار نمى برند ، و دیگر چیزها ؛ زیراعشره مُبَشَّرَه[۱] را جز على دشمن مى دارند . و جاى تعجب است که آنان لفظ نُه را دوست مى دارند ولى نُه تاى از ده تا را دشمن (منهاج السنّه ۱/۹) .و در جلد ۲/۱۴۳ گوید : از تعصُّب رافضیان این است که عدد ده را به زبان نمى آورند و جاى آن «نُه و یک» مى گویند و در ستونها یادیگر بناهاى خود ، تعداد آنها را ده قرار نمى دهند [ و ] کوشش دراحتراز از عدد ده را در بسیارى از کارهاشان رعایت مى کنند .پاسخ :آیا براى کسى که خود را «شیخ الاسلام» مى نامد این عیب نیست که در بین مسلمانان این رسوایى را در کتابش منتشر سازد ؟ و درخلال آن ، این مطلب واهى را تکرار کند ؛ مثل اینکه تحقیق بى سابقه یا فلسفه مترقى یا حکمت رسائى ـ که امت اسلامى رازنده کند ـ آورده است !اما از این عجیبتر ، قصه مردى است که خود را به علم وفضیلت نسبت دهد آنگاه چون سخنى بگوید دروغ درآید ، چون به کسى نسبت دهد ، برخلاف باشد ، گفتارهایش ـ در ترازوى سنجش ـ به سخنان چوپان بُزها (بلکه از آنها پایینتر) ماند !
وارسى کتاب منهاج السنه از دیدگاه علاّمه امینى رحمه الله آنچه در پیش روى دارید ، بخشى از ترجمه کتاب ارزشمندالغدیر ، اثر بزرگ مردِ جهان تشیّع ، اندیشمند وارسته وسترگ ،پیشتاز عرصه علم و عمل ، علاّمه بى نظیر ، سید عبدالحسین امینى نجفى مى باشد که به وسیله دکتر جمال موسوى ـ سالها پیش ـ به فارسى برگردانده شده است .این اثر ، تنها بخشى از جلد پنجم ترجمه است که از صفحه ۲۵۲تا ۳۵۸ (پایان جلد پنجم) را در بر مى گیرد ، و برابر است با متن عربى الغدیر ، جلد ۳ ، صفحه ۱۴۸ تا ۲۱۸ (و در چاپ تحقیق شده و جدید ، صفحه ۲۱۱ تا ۳۰۷) .