فصل دوّم:سنّت نبوى– تدوین السُنّة
رسول خدا صلى الله علیه وآله در طول دوران نزول وحى شارع دین بوده و در انجام تبلیغ وبیان دین از هیچ کوششى فروگذار نکرد :« هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقَانِ »[۱] ؛مردم را راهبر و دارنده دلایل آشکار هدایت و میرزان تشخیص حق ازباطل است .و آن حضرت صلى الله علیه وآله از جهت عمل و گفتار ، اسلام مجسَّم بود بطورى که باوجود کاملى که داشت مجسمه اى براى شرعیت شد و سیره و رفتار و کردار و
گفتار آن حضرت سرمشقى نیکو و دلیلى براى قوانین دینى در میان مسلمین گشت .قرآن کریم بر حُسن اقتداى به آن حضرت و پیروى از اوامر و نواهى ایشان تصریح دارد و خداوند متعال مى فرماید :« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »[۲] ؛همانا براى شما در (اقتدا به) رسول خدا سرمشقى نیکوست .
باب ششم-نقدوهّابیان درباره زیارت
سفر سوى قبر پیامبر صلى الله علیه وآله
شکى در این نیست که سفر سوى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله موجب تقرّب به خدا است ؛ زیرا :اوّلاً : خدا در قرآن مى فرماید : «اگر کسانى که به خویشتن ستم کردند ، نزدت آیند …» و پیداست که «آمدن» هم مى تواند از نزدیک باشد و هم از دور ، با سفر باشد یا بى سفر صورت گیرد .نمى توان گفت که « جاؤُوک » (نزدت آیند) مطلق است و مطلق ، بر تکتکِ افراد دلالت ندارد (هرچند براى این کار صلاحیت دارد) زیرا :مطلق ـ در اینجا ـ در سیاق شرط قرار گرفته و هریک از افراد را شامل مى شود . هر کسى که این عمل از او سر زند ، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهد یافت .
مقدمه – نامه امام على ع به قاضى اهواز
و شرح حال رِفاعة بن شَدّاد بنِ قَیْس بَجَلى ّ
تحقیق :سیّد محمّد رضا حسینى جلالى
ترجمه :سیّد هادى حسینى
بخش فرهنگى مؤسسه :حضرت امام هادى علیه الصّلاة والسلام
سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر سیّدپیامبران محمّد و امامان پاک و معصوم از خاندان پاکیزه او ، و بر اَصحاب وپیروانِ آنها تا برپایى قیامت .آنچه در پیش روى دارید شرح حالِ تابعى بزرگ ، مجاهد شهید «رِفاعة بن شَدّاد بَجَلى فِتیانى کوفى » (۶ ـ ۶۶ه) است ، شخصیتى که ازسوى امام على علیه السلام به عنوانِ قاضى اَهواز گمارده شد امیرالمؤمنین علیه السلام به رِفاعه (قاضى اهواز) نامه اى نوشت و او را به مسائل مهمّ قضاوت و امورى که بر قاضى ها واجب است ، راهنمایى کرد .
رویدادهاى مسیر راه-سیره امام هادى ع
هرچند در منابع و کتب تاریخى و حدیثى بر تاریخ دقیقى از سفر حضرت از مدینه تا سامرّا با اینکه چند روز این سفر طول کشیده و حرکت از مدینه چه روزى بوده است و یا ورودشان به سامرّاء کى بوده است دست نیافتم لیکن از قرائن و شواهد استفاده مى شود که مدتى نسبتاً طولانى بوده و چون با توجه به آنچه گذشت اختیارتوقف و زمان آن و یا حرکت و کیفیّت آن به امر امام بوده است . و امام بر طبق مصالح خودشان مشى مى نموده اند و از فرصتهاى مناسب در طول مسیر براى هدایت و
ارشاد مردم استفاده کرده و آموزشهاى دینى و تعلیمات فرهنگى فراوانى به برکت عبور حضرت در مسیر دیده شده که اجمالى از آن ذکر مى شود و به چند نمونه آن بسنده مى گردد و جمع آورى همه آن قضایا موجب اطاله و أطناب گردیده و وقت بیشترى را مى طلبد .
حکّام عصر امام ع-سیره امام هادى ع
از آنجا که تحقیق و پژوهش پیرامون هریک از شخصیتهاى بزرگ بشرى ایجاب مى کند تا موقعیّت سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى او مورد شناسائى قرار گرفته وبررسى شود ، و به طور کلّى اوضاع و شرایط زمانى هرکس نمى تواند جدا از ابعاد
شخصیّت وى در نظر گرفته شود لذا پیش از آنکه جهت گیرى هاى مختلف خلفاء را باحضرت امام هادى علیه السلام بررسى کنیم لازم است شمّه اى از شرح حال آنان بیان شود تا در نتیجه موقعیّت حضرت با توجّه به شرائط زمانى وى معلوم گردد . خلفاء معاصر امام از بدون ولادت تا به هنگام شهادت هفت نفر بودند که شش نفرآنان در سامرّاء حکومت کردند و همزمان با دوران امامت حضرت بودند که این خلفاءشش گانه عبارتند از : معتصم عباسى ، واثق ، متوکل ، منتصر ، المستعین ، والمعتز .
مقدمه-سیره امام هادى ع
سیرى برسیره امام هادى (ع)
تاریخ ولادت امام علیه السلام
تاریخ نگاران و سیره نویسان در تعیین زمان ولادت آن امام همام حضرت على الهادى علیه السلام اختلاف نظر دارند . اکثر مورّخان و محدّثان مشهور ، از آن جمله مرحوم کلینى و شیخ طبرسى و محدّث قمى بر این باورند که حضرت امام هادى علیه السلام در سال ۲۱۲ هجرى در دهکده اى بنام «صُریا» که در سه میلى مدینه واقع شده تولّد یافته است[۱] . و مرحوم محدّث قمى آن را قول اشهر ذکر فرموده است[۲] . لیکن جمع کثیرى از بزرگان ، سال ولادت را سنه ۲۱۴ ذکرفرموده اند [۳] ، و برخى هم نیز براین باورند که در سال ۲۱۳ حضرت متولد شده اند[۴] .نظیر همین اختلاف نیز در اینکه حضرت در چه ماهى ، تولد یافته اند در اقوال اعلام مشهود است .
فصل نهم بخش اول بطلان عقاید وهّابیان-بی بنیاد
بر اساس احادیث ]
[ بى گمان نجات امّت بر پایه احادیثى است که از پیامبر صلى الله علیه وآله رسیده است ] و این احادیث بر بطلان عقاید وهّابیان دلالت مى کند .
[ ۱ . حدیث جمع شدن زمین ]
مسلم در صحیح خود ، از ثوبان ، از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که فرمود :خدا زمین را برایم به هم آورد ، پس مشرقها و مغربهاى آن را دیدم ،و به زودى فرمانروایى امّتم مى رسد آنچه را ـ از زمین ـ برایم جمع شد .و دو گنج سرخ و سفید به من عطا شد . از پروردگارم براى امّتم خواستم که آنان را به خشکسالى و قحطى از بین نبرد ، و دشمنى جز از خود شان بر آنان مسلّط نسازد که بنیادشان را برافکند .پروردگارم گفت : اى محمّد ، هنگامى که امرى را امضا کنم ردّ نمى شود .
فصل هشتم شُبهه مانع اجراى حد-بی بنیاد
[ حدود با وجود شبهه به اجرا درنمى آید ]
از چیزهایى که بر ناصواب بودن تکفیر کسانى که آنها را کافر شمردید دلالت مى کند این است که دعا و نذر کفرى نیست که انسان را از ملّت اسلام خارج سازد ؛زیرا پیامبر صلى الله علیه وآله در حدیثى صحیح امر فرمود که:«أَنْ تُدْرَءَ الحدودُبالشُّبَهات »[۱] ؛حدود با شبهه ها دفع مى گردد .حاکم در صحیح خود و ابو عوانه و بزّار ـ به سند صحیح ـ و ابن سُنّى از ابن مسعود رضى الله عنه روایت کرده اند که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :هرگاه مرکب و حیوان شما در بیابان گریخت باید سه مرتبه صدا بزند :اى بندگان خدا نگه دارید ؛ زیرا خدا کسانى را حاضر دارد که آن را نگه مى دارد[۲] .طبرانى روایت کرده اگر کسى [ در بیابان ] کمک خواست باید بگوید : اى بندگانِ خدا بفریادم برسید[۳] .
برنتافتن ویژگى هاى ممتاز على ع– منهاج بدعت
ابن تیمیّه گوید : رافضى (علاّمه حلّى) گوید : از عَمْرو بن میمون روایت شده که گفت: براى على بن ابى طالب ده فضیلت انحصارى است :
۱ . پیغمبر صلى الله علیه وآله فرمود : «مردى را برانگیزم که خدایش او رانگهدار است ، او خداى و رسولش را دوست دارد و خدا ورسولش او را» همه گردن کشیدند تا ببینند آن کس کیست ؟ پیغمبر فرمود :على بن ابى طالب کجا است ؟ گفتند : او با چشم درد شدید در آسیابه آرد کردن پرداخته ، دیگران از این کار امتناع داشتند ! گوید : دراین وقت على با چشم دردى شدید ـ که قادر به دیدن نبود ـفرا رسید ، و پیغمبر در چشمش دمید . آنگاه سه بار پرچم را به اهتزاز درآورده به دستش داد ، و على صفیه بنت حیى را آورد .