فصل چهارم :بخش۲ –تدوین السُنّة
۸ ـ رافع بن خدیج انصارى (م۷۴)مسلم در صحیح خود به نقل از نافع بن جبیر آورده است : مروان اموى براى مردم خطبه خواند و درباره مکّه و اهل آن و حرمتش سخن گفت،امّا از مدینه
واهل آن وحرمتش سخنى نگفت ، از این جهت رافع بن خدیج او را خطاب کردو گفت : چرا مکّه و اهل آن و حرمتش را متذکّر شدى امّا از مدینه واهل آن وحرمتش چیزى نگفتى ؟ در حالى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از مشرق تا مغرب این
شهر[۱] را حرام دانست و این در پوست دباغى شده خَولانى [۲] نوشته شده و دردست ماست ، اگر خواستى آن را برایت مى خوانم[۳] .و قبلاً ذکر شد که رافع بن خدیج از کسانى بود که از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم براى نوشتن حدیثش اجازه خواستند و آن جناب نیز به آنان اجازه داد و فرمود : «به نقل از منبنویسید اشکالى ندارد»[۴] .
ادامهی خواندن ←
فصل دوّم: خاتمه۲– تدوین السُنّة
۳ ـ احادیثى که در آنها لفظ «نوشتن» و مشتقّات آن ـ بجز صیغه امر ـ بصورت عموم آمده . همچنین احادیثى که در آنها لفظ ثبت «تقیید» آمده است
۱۷ ـ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«از جمله حقّ پسر بر پدر این است که به او نوشتن بیاموزد و نام نیکو بر او نهد و چون بالغ شد او را همسر دهد» .این حدیث را بزّار و ابن نجّار نقل کرده اند[۱] .
۱۸ ـ از ابوبکر نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرکه علمى را به نقل از من بنویسد و به همراهش صلواتى را برمن بنویسد تا وقتى آن نوشته خوانده مى شود اجر مى برد» .و با این عبارت نیز روایت شده است : «هرکه بر من علمى را بنویسد»[۲] .
ادامهی خواندن ←