بخش دوّم:فصل ششم۵ : – تدوین السُنّة
۱ ـ عثمان حدیث گفتن را منع مى کند
محمود بن لبید گوید :از عثمان بر روى منبر شنیدم مى گفت : براى هیچ کس جایز نیست حدیثى را از رسول خدا (ص) نقل کند که در زمان ابوبکر و عمرشنیده نشده است[۱] !این خبر دال بر این است که همانچه در زمان ابوبکر و عمر ممنوع بوده درزمان عثمان نیز ممنوع بوده است و ما اثبات کردیم که آنچه پیش از عثمان ممنوع بود نقل حدیث بود نه فقط کم حدیث گفتن ،آنچه در زمان عثمان ممنوع بود نیز همین بود .امّا محمّد عجاج الخطیب سعى مى کند همین را نیز بپوشاند و مى گوید : درباره عثمان نقل شده است که وى شیوهئ عمر را در (منع از) زیادحدیث گفتن دنبال کرد[۲] . سپس خبر محمود بن لبید را (به عنوان شاهد مثال) آورده است در حالى که در این خبر کلمه «زیاد گفتن» وجود ندارد ، مراجعه نمایید .عثمان نیز با ابو هریره همان کارى را کرد که عمر کرد یعنى تهدید به تبعید ! به
او گفت : این نقل حدیث از رسول خدا (ص) چیست ؟ خیلى (حدیث) گفتى ! یاخوددارى کن یا این که تو را به کوههاى دَوْس تبعید خواهم کرد[۳] !
بخش دوّم:فصل پنجم : – تدوین السُنّة
عدم آشنایى محدّثین با نوشتن
توجیهات دیگرى براى منع تدوین حدیث ذکر شده است که به جهت روشن بودن بطلان آنها شایسته نیست ذکر شود . گذشته از این که آن توجیهات پس از پدیده منع تدوین ، در دفاع از مانعین ، و به جهت رنگ و لعاب شرعى بخشیدن به کار آنها ، ذکر شده است .از جمله آنها این است که : صحابه و تابعین بى سواد بودند و نوشتن رانمى دانستند و از این جهت این کار را نکردند .
ابن قتیبه مى گوید :صحابه بى سواد بودند و از میان آنان جز یک نفر یا دو نفر کسى چیزى نمى نوشت و درست هجّى نمى کرد [۱] .و ابن حجر مى گوید :بدان که آثار (احادیث) پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم در عصر صحابه و تابعینِ بزرگ در کتب حدیث تدوین و مرتّب نشده بود … چراکه آنان آشنا به نوشتن نبودند[۲] .
ادامهی خواندن ←
فصل چهارم :بخش۲ –تدوین السُنّة
۸ ـ رافع بن خدیج انصارى (م۷۴)مسلم در صحیح خود به نقل از نافع بن جبیر آورده است : مروان اموى براى مردم خطبه خواند و درباره مکّه و اهل آن و حرمتش سخن گفت،امّا از مدینه
واهل آن وحرمتش سخنى نگفت ، از این جهت رافع بن خدیج او را خطاب کردو گفت : چرا مکّه و اهل آن و حرمتش را متذکّر شدى امّا از مدینه واهل آن وحرمتش چیزى نگفتى ؟ در حالى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از مشرق تا مغرب این
شهر[۱] را حرام دانست و این در پوست دباغى شده خَولانى [۲] نوشته شده و دردست ماست ، اگر خواستى آن را برایت مى خوانم[۳] .و قبلاً ذکر شد که رافع بن خدیج از کسانى بود که از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم براى نوشتن حدیثش اجازه خواستند و آن جناب نیز به آنان اجازه داد و فرمود : «به نقل از منبنویسید اشکالى ندارد»[۴] .
ادامهی خواندن ←