خاتمه بخش دوّم– تدوین السُنّة
خلاصه و نتیجه گیرى
در این بخش دوّم دانستیم که منع از حدیث گفتن مبتنى بر یک اصل شرعى نبود بلکه خلفاء اوّل آن را ابداع کردند و در مسیر نابود سازى حدیث روشهاى ناپسندى چون سوزانیدن ، شستن در آب و دیگر مواردى بکار بستند که بدتر ازدفن در زیر خاک بود .وقتى برخى از علماء اهل سنّت همچون احمد و ابن جوزى اقدام به دفن کتب را ملامت کنند ، پس این روشها را بیشترملامت خواهند کرد .سپس (دانستیم) که کار این خلفاء حجّتى مسلّم نبود بخصوص که دیدیم جمع فراوانى از اصحاب با آنان مخالفت نمودند ، با این حال ، متأخّرین مى کوشند تا منع را به جهاتى توجیه کنند .
بخش دوّم:فصل ششم۱ : – تدوین السُنّة
حقّ مطلب درباره سبب منع
پس از این سفر طولانى در این فصلهاى پنجگانه ، بطور قطع و یقین براى ماحقیقت ذیل روشن شد و آن این که :هیچ یک از توجیهات نمى تواند سببى واقعى براى منع از تدوین حدیث باشدهرچند که مانعین همین را بهانه قرار داده اند و هیچ یک از پاسخها درباره این سؤالى که مطرح کردیم یعنى «چرا مانع از تدوین حدیث شدند» قانع کننده نیست .دانستیم که مهمترین چیزى که ممکن است در توجیه منع ذکر شود احادیثى است که به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده و دالّ بر نهى شرعى از تدوین حدیث است لکن علاوه بر آنچه در فصل اوّل این بخش در پاسخ این مطلب گفتیم وضعف اسناد آنها را ثابت کرده و بیان کردیم که این احادیث معلول بوده و دراثبات این ادعا نمى توان به آنها استدلال و یا تکیه نمود آن هم در مقابل احادیث فراوان و صحیحى که دالّ بر تحقّق تدوین ، جواز و اباحه تدوین در عهد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم است ، و گذشته از این که پیش از آن ، در بخش اوّل این کتاب ، ادله
اربعه[۱] بر جواز تدوین و اباحه آن اقامه گردید .