دروغ شمردن حدیث حق مدارى امام على ع– منهاج بدعت
[ مى ]گوید : این حدیث که گویند : رسول خدا صلى الله علیه وآله گفته است :عَلَیّ مَعَ الحقّ والحقُّ مع علیّ یدور معه حیثُ دار ، ولن یَفْتَرِقا حتّى یَرِدا علیَّ الحوض ؛على با حق و حق با على است ، هر کجا او باشد حق بدان سو مى گراید و ازهم جدا نمى شوند تا در حوض کوثر به من بازگردند .[ این سخن ] از بزرگترین دروغها و نادانى ها است ؛ زیرا این حدیث را احدى از پیغمبر صلى الله علیه وآله نقل نکرده ـ نه به اسناد صحیح ، ونه به اسناد ضعیف ـ و آیا دروغگوتر از او (علاّمه حلّى ) کسى پیدامى شود که از صحابه و علماء روایت کند که آنان حدیث را روایت کرده اند ، ولى آن حدیث ـ به هیچ وجه ـ از احدى از آنها معرّفى نشده باشد ؟! بلکه این آشکارترین دروغ ها است .اگر گفته مى شد : بعضى روایت کرده اند و قابل قبول هم[ مى ]بود ، مى گفتیم : ممکن است ! ولى این حدیث قطعاً دروغى است که بر پیغمبر صلى الله علیه وآله بسته اند و سخنى است که پیامبر الهى از آن منزّه است ( منهاج السنّه ، ص۱۶۷ ـ ۱۶۸) .پاسخ :امّا حدیث را گروهى از حفّاظ و بزرگان آنان نقل کرده اند ؛
نادرست دانستنِ آیه مَودّت– منهاج بدعت
مى گوید : گفتار او (علاّمه حلّى ) مبنى بر اینکه آیه : « قُل لاَ
أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى »[۱] محبّت اهل بیت را واجب مى کند ، غلط است . دلیلش این است که : [ این ] آیه ، مکّى است وآن روز ، على هنوز با فاطمه ازدواج نکرده و اولادى به هم نرسانده بود (منهاج السنه ۲/۱۱۸) .و در ص۲۵۰ گوید : امّا سخن او (علاّمه حلّى ) که گوید : خدادرباره آنها « قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى » را نازل کرده است ، این دروغ است ؛ زیرا این آیه در سوره شورى است و سوره شورى بى تردید مکّى است و قبل از ازدواج على با فاطمه وقبل از تولّد حسن و حسین ، نازل شده است .(تا آنجا که گوید) گروهى از مصنّفات اهل سنّت و جماعت وشیعیان طرفدار احمد و دیگران ، حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل کرده اند که وقتى این آیه نازل شد ، اصحاب گفتند : یا رسول اللّه ،اینان کیانند ؟ فرمود : على و فاطمه و دو فرزندشان .
نقش امامتِ ابوبکر و عمر در ایمان و عدالت امام على ع – منهاج بدعت
[ مى ]گوید : رافضیان نمى توانند ایمان على و عدالتش را ، و
اینکه او از اهل بهشت است ، ثابت کنند ـ تا چه رسد به امامتش ـ
مگر وقتى که امامت ابوبکر ، عمر و عثمان را بپذیرند ؛ زیرا اگربخواهند این امتیازها را براى على ثابت کنند ، دلیلى با آنها موافق نمى شود . چنان که مسیحى اگر بخواهد نبوت مسیح را ثابت کند ، بدون پذیرفتن دین محمّد ، هیچگونه دلیلى با اوهمراه نخواهد بود (جلداول ، صفحه ۱۶۲ منهاج السنّه) .پاسخ :اى روزگار ، من هر روز تو را با شگفتى هاى تازه ترى مى بینم !
کاش مى دانستم چه موقع ایمان و عدالت على ، احتیاج به برهان و استدلال پیدا کرده است ؟ و او در چه زمانى کافر بوده تا موضوع ایمان آوردنش مطرح باشد ؟ و آیا در آغاز اسلام براى پیغمبر برادرى که با او همکارى کندغیر از على کسى بود ؟ آن وقتى که دیگران ـ که نام آنها را برده ـ هنوز اسلام نیاورده بودند ، آیا اسلام بدون شمشیر و نیزه او مى توانست بر پاى خود به ایستد ؟
بستن دروغ به آیه ولایت – منهاج بدعت
مى گوید : برخى از کَذّابان حدیثى افترا بسته اند مبنى بر اینکه :این آیه :« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ »[۱] ؛تنها صاحب اختیار شما ، خدا و پیامبرش و کسانى از مؤمنان اندکه نماز بپاداشته در حال رکوع زکات مى دهند .درباره على و انگشترى اش که در نماز تصدّق کرد ، نازل شده واین مطلب ، به اجماع اهل علم ، دروغ است (منهاج السنه ۱/۱۵۶) .آنگاه بر دروغ بودن آن ، به اوهام و یاوه هائى استدلال مى کند که نمونه اجتهادات او را در مقابل نصوص ، زیاد دیده ایم ؛ مانند آنچه در حدیث رَدّ الشمس ـ که اشاره کردیم ـ مى گفت و آنچه در آیه تطهیر و آیه « قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى »[۲] و یا درحدیث مؤاخاة ، و امثال آن حدیث ـ از احادیث صحیحى که خواهدآمد ـ از بیانات او خواهیم دید .پاسخ :من نمى دانستم تا این حد تعصب هاى جاهلانه انسان را مجبوربه انکار حقایق ثابت کند که پندارد : آنچه را پیشوایان و حُفّاظ حدیث نقل کرده اند واسناد آن را به اشخاصى چون «امیرالمؤمنین» ،«ابن عبّاس» ، «ابى ذَر» ، «عَمّار» ، «جابر انصارى » ، «ابى رافع» ، «انس بن مالک» ، «سلمة بن کُهَیْل» ، و «عبداللّه بن سلام» مى رسانند ، از چیز هایى است که اجماع بر کذبش قائم شده است!
اصول دین چهارگانه و عقاید نادرست – منهاج بدعت
[ مى گوید : ] نزد امامیه ، اصول دین در چهار اصل است : توحید ،عدل ، نبوت ، و امامت ـ که در آخر واقع شده و سه اصل توحید وعدل و نبوت قبل از آن است ـ و آنان در اصل توحید ، نفى صفات و عقیده به مخلوق بودن قرآن و اینکه خدا در آخرت هم نادیدنى است را داخل مى کنند .و در عدل ، منکر قدرت خدا مى شوند ، و مى گویند : خدانمى تواند هرکس را بخواهد هدایت کند و نمى تواند هرکس رابخواهد گمراه سازد و او گاه پیش مى آید چیزى که در خارج نمى باشد بخواهد و چیزى که شده است را نخواهد ، و چیزهاى دیگر …و آنها اینکه خدا خالق همه چیز است و بر هر چیز ، توانا است وآنچه او بخواهد ، مى باشد و هرچه او نخواهد ، نمى باشد را ،منکرند .
پیش گفتار-منهاج بدعت
وارسى کتاب منهاج السنه از دیدگاه علاّمه امینى رحمه الله آنچه در پیش روى دارید ، بخشى از ترجمه کتاب ارزشمندالغدیر ، اثر بزرگ مردِ جهان تشیّع ، اندیشمند وارسته وسترگ ،پیشتاز عرصه علم و عمل ، علاّمه بى نظیر ، سید عبدالحسین امینى نجفى مى باشد که به وسیله دکتر جمال موسوى ـ سالها پیش ـ به فارسى برگردانده شده است .این اثر ، تنها بخشى از جلد پنجم ترجمه است که از صفحه ۲۵۲تا ۳۵۸ (پایان جلد پنجم) را در بر مى گیرد ، و برابر است با متن عربى الغدیر ، جلد ۳ ، صفحه ۱۴۸ تا ۲۱۸ (و در چاپ تحقیق شده و جدید ، صفحه ۲۱۱ تا ۳۰۷) .