تبرّک به آثاررسول اللّه ص۲ -جایگاه زیارت
ب . تبرّک به آثار پیامبر اکرم ص پس از وفات آن حضرت (در روایات اهل سنّت)
۱ . از على ع روایت شده که فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا ص سوى قبرپیامبر ص آمد خود را بر آن انداخت ، آن گاه مشتى از خاک قبر آن حضرت را گرفت وبر دو چشمش نهاد و گریست و این اشعار را مى خواند :ماذا على من شمّ تربةَ احمدٍ
أن لا یشمّ مَد الزّمان غوالیا
صُبَّت عَلَیّ مصائبُ لو أنّها
صُبَّت عَلَى الأیّام صرنَ لیالیا[۱]
بر کسى که تربت احمد را ببوید چه باک که در طول زمان [ و مدّت عمر ] دیگر بوى خوش به کار نبرد .بر من مصیبتهایى فرو ریخت که اگر بر روها فرود مى آمد شب مى شدند .
ادامهی خواندن ←
فصل چهارم :بخش۳ –تدوین السُنّة
دوره دوّم : دوره تابعین
تابعین ملتزم به اباحه تدوین بودند و آن را همچون یک کار واجب پیشه خودساخته بودند و آنچه در این دوره اتفاق افتداه وملموس است این است که توجیهات شایع در منع حدیث ، همچون ترس از قاطى شدن قرآن با غیر قرآن ،یا ترس از مشغول شدن به غیر قرآن ، یا ناآشنا بودن مردم به نوشتن و دیگرتوجیهاتى که در بخش دوّم این کتاب خواهد آمد ، جملگى رنگ باخته و رسوا وغیر قابل ذکر گشت و قانع کننده به حساب نیامد .علماء تابعین بر نوشتن حدیث با اصرار عجیبى در سخت ترین و دشوارترین
شرایط پافشارى مى کردند .بلقینى گوید :از میان تابعین کسانى که نوشتن حدیث را مباح دانسته اند فراوانندمانند : حسن بصرى ، عطاء ، ابو قلابه و ابو ملیح[۱] .
فصل چهارم :بخش۲ –تدوین السُنّة
۸ ـ رافع بن خدیج انصارى (م۷۴)مسلم در صحیح خود به نقل از نافع بن جبیر آورده است : مروان اموى براى مردم خطبه خواند و درباره مکّه و اهل آن و حرمتش سخن گفت،امّا از مدینه
واهل آن وحرمتش سخنى نگفت ، از این جهت رافع بن خدیج او را خطاب کردو گفت : چرا مکّه و اهل آن و حرمتش را متذکّر شدى امّا از مدینه واهل آن وحرمتش چیزى نگفتى ؟ در حالى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از مشرق تا مغرب این
شهر[۱] را حرام دانست و این در پوست دباغى شده خَولانى [۲] نوشته شده و دردست ماست ، اگر خواستى آن را برایت مى خوانم[۳] .و قبلاً ذکر شد که رافع بن خدیج از کسانى بود که از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم براى نوشتن حدیثش اجازه خواستند و آن جناب نیز به آنان اجازه داد و فرمود : «به نقل از منبنویسید اشکالى ندارد»[۴] .
ادامهی خواندن ←