بایگانی برچسب: عبداللّه‏ بن مسعود

خاتمه بخش دوّم– تدوین السُنّة

خاتمه بخش دوّم– تدوین السُنّة

 خلاصه و نتیجه ‏گیرى

در این بخش دوّم دانستیم که منع از حدیث گفتن مبتنى  بر یک اصل شرعى نبود بلکه خلفاء اوّل آن را ابداع کردند و در مسیر نابود سازى  حدیث روشهاى ناپسندى  چون سوزانیدن ، شستن در آب و دیگر مواردى  بکار بستند که بدتر ازدفن در زیر خاک بود .وقتى  برخى  از علماء اهل سنّت همچون احمد و ابن جوزى اقدام به دفن کتب را ملامت کنند ، پس این روشها را بیشترملامت خواهند کرد .سپس (دانستیم) که کار این خلفاء حجّتى  مسلّم نبود بخصوص که دیدیم جمع فراوانى  از اصحاب با آنان مخالفت نمودند ، با این حال ، متأخّرین مى ‏کوشند تا منع را به جهاتى  توجیه کنند .

ادامه‌ی خواندن

بخش دوّم:فصل ششم۵ : – تدوین السُنّة

بخش دوّم:فصل ششم۵ : – تدوین السُنّة

۱ ـ عثمان حدیث گفتن را منع مى ‏کند

محمود بن لبید گوید :از عثمان بر روى  منبر شنیدم مى ‏گفت : براى  هیچ کس جایز نیست حدیثى  را از رسول خدا  (ص) نقل کند که در زمان ابوبکر و عمرشنیده نشده است[۱] !این خبر دال بر این است که همانچه در زمان ابوبکر و عمر ممنوع بوده درزمان عثمان نیز ممنوع بوده است و ما اثبات کردیم که آنچه پیش از  عثمان ممنوع بود نقل حدیث بود نه فقط کم حدیث گفتن ،آنچه در زمان عثمان ممنوع بود نیز همین بود .امّا محمّد عجاج الخطیب سعى  مى ‏کند همین را نیز بپوشاند و مى ‏گوید : درباره عثمان نقل شده است که وى  شیوهئ عمر را در (منع از) زیادحدیث گفتن دنبال کرد[۲] . سپس خبر محمود بن لبید را (به عنوان شاهد مثال) آورده است در حالى  که در این خبر کلمه «زیاد گفتن» وجود ندارد ، مراجعه نمایید .عثمان نیز با ابو هریره همان کارى  را کرد که عمر کرد یعنى  تهدید به تبعید ! به
او گفت : این نقل حدیث از رسول خدا  (ص) چیست ؟ خیلى  (حدیث) گفتى  ! یاخوددارى  کن یا این که تو را به کوه‏هاى  دَوْس تبعید خواهم کرد[۳] !

ادامه‌ی خواندن

بخش دوّم:فصل ششم۳ : – تدوین السُنّة

بخش دوّم:فصل ششم۳ : – تدوین السُنّة

۱ ـ توجیه خطیب بغدادى

خطیب مى ‏گوید :اگر کسى  گفت : ناخرسند بودن عمر از حدیث گفتن صحابه به نقل از رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم و سخت‏گیرى ‏اش بر آنان به این خاطر ، چه وجهى  دارد ؟به او مى ‏گوییم : عمر این کار را بخاطر احتیاط در دین و نیک اندیشى  براى  مسلمین انجام داد ، ترسید مردم از اعمال باز مانند وبه ظاهر احادیث تکیه کنند و این در حالى  است که همه احادیث به ظاهرشان حکم نمى ‏شوند و این گونه نیست که هرکه حدیث راشنیده باشد نسبت به آن آگاه باشد چه بسا حدیثى  بصورت مجمل وارد شده باشد و معنا و تفسیر آن در حدیثى  دیگر باشد .از این جهت عمر ترسید حدیث بر وجه دیگرى  برداشت شود یااین که ظاهر لفظش را بگیرند و بر خلاف آنچه باید باشد ، حکم کنند .

ادامه‌ی خواندن

بخش دوّم:فصل ششم۱ : – تدوین السُنّة

بخش دوّم:فصل ششم۱ : – تدوین السُنّة

حقّ مطلب درباره سبب منع

پس از این سفر طولانى  در این فصل‏هاى  پنجگانه ، بطور قطع و یقین براى  ماحقیقت ذیل روشن شد و آن این که :هیچ یک از توجیهات نمى ‏تواند سببى  واقعى  براى  منع از تدوین حدیث باشدهرچند که مانعین همین را بهانه قرار داده ‏اند و هیچ یک از پاسخها درباره این سؤالى  که مطرح کردیم یعنى  «چرا مانع از تدوین حدیث شدند» قانع کننده نیست .دانستیم که مهمترین چیزى  که ممکن است در توجیه منع ذکر شود احادیثى است که به پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم  نسبت داده شده و دالّ بر نهى  شرعى  از تدوین حدیث است لکن علاوه بر آنچه در فصل اوّل این بخش در پاسخ این مطلب گفتیم وضعف اسناد آنها را ثابت کرده و بیان کردیم که این احادیث معلول بوده و دراثبات این ادعا نمى ‏توان به آنها استدلال و یا تکیه نمود آن هم در مقابل احادیث فراوان و صحیحى  که دالّ بر تحقّق تدوین ، جواز و اباحه تدوین در عهد رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم  است ، و گذشته از این که پیش از آن ، در بخش اوّل این کتاب ، ادله
اربعه[۱] بر جواز تدوین و اباحه آن اقامه گردید .

ادامه‌ی خواندن

بخش دوّم:فصل سوّم. الف :–تدوین السُنّة

بخش دوّم:فصل سوّم. الف :–تدوین السُنّة

ترس از ترک قرآن و اشتغال به غیر آن

از جمله توجیهاتى  که درباره منع تدوین حدیث ذکر نموده‏ اند این است که :تدوین هر چیز مردم را از اشتغال و توجّه به کتاب خدا باز مى ‏دارد و این منتهى  به ترک کتاب خدا و سستى  ورزیدن نسبت به امر آن خواهد شد .این توجیه در روایتى  که از عمر نقل شده آمده است که گفت :من مى ‏خواستم حدیث را بنویسم امّا قومى  را به خاطر آوردم که پیش از شما بودند کتابهایى  نوشتند و تمام توجّهشان به آنها جلب شد و کتاب خداى  متعال را ترک نمودند و بخدا سوگند من کتاب خدا را هرگز به چیزى  مشتبه نخواهم ساخت[۱] .و عبداللّه‏ بن مسعود در توجیه منع ، به همین مطلب تأکید مى ‏ورزد و مشاهده مى ‏کنید که در احادیثى  این را تکرار نموده است ، (همچون احادیث ذیل ) ادامه‌ی خواندن

فصل سوّم : بخش۱– تدوین السُنّة

فصل سوّم : بخش۱– تدوین السُنّة

اتفاق نظر اهل بیت پیامبر ص بر تدوین (حدیث)

اهل بیت  علیهم ‏السلام بر اباحه تدوین علم ، که از جمله آن تدوین حدیث است ، اتفاق نظر دارند ، و در طول دوران ، از هیچیک از آنان منعى  در این باره نرسیده است ودر نزد تمامى  مسلمین مسلّم است که اتفاق نظر اهل بیت  علیهم ‏السلام حجّتى  شرعى است که باید پیروى  شود .اتفاق نظر آنان  علیهم ‏السلام بر این امر ـ با وجود اینکه به روشنى  محسوس است ازاین جهت که ما با وجود جستجوى  بسیار در مصادر و جویا شدن نظرات مختلف سخنى  از هیچیک از آنان مبنى  بر منع نیافته‏ ایم ـ از طریق نقل و بیان نیزثابت مى ‏شود از این جهت که روایات و گفتار آنان درباره مباح بودن این کاربسیار فراوان و اعمال و تألیفاتشان وافر و مشهور است .ما این فصل را براى  گرد آوردن همین روایات و اقوال مختلف و برشمردین این تألیفات و اعمال تنظیم نمودیم .

ادامه‌ی خواندن

باب اوّل وباب دوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب اوّل وباب دوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

احادیثِ زیارت

حدیث اوّل : دارقُطنى  و بَیْهَقى  (و دیگران) از ابن عُمَر روایت
کرده ‏اند که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود :مَن زارَ قَبْرى  وَجَبَتْ له شَفاعتی ؛[۱]هرکه قبر مرا زیارت کند ، شفاعتم بر او واجب مى ‏شود .این حدیث ، با اندکى  اختلاف در ضبط نامِ بعضى  از راویان ، به وسیله عالمانِ بزرگ اهل سنت روایت شده است .ابو الیُمْن بن اَبى  الحسن ، زید بن حسن ، آن را در کتاب اِتحاف الزائر وإطراف المقیم السائر[۲] مى ‏آورد و نیز حافظ ابو الحسین قرشى در کتاب الدلائل المتینة فى  فضائل المدینه آن را ذکر مى ‏کند .قاضى  ابو الحسن ، على ّ بن حسن خِلَعى  در کتاب فوائدش (که ۲۰جزء است) درجزء هفتم ، این حدیث را بیان مى ‏دارد و ابن عساکر نیزدر تاریخش آن را مى ‏آورد .

ادامه‌ی خواندن

فصل دوازدهم حَقیقت اسلام و ویژگى مسلمان-بی بنیاد

فصل دوازدهم حَقیقت اسلام و ویژگى مسلمان-بی بنیاد

[ حقیقت اسلام و صفت مسلمان ]

بایسته است این رساله را به احادیثى  که پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله درباره ویژگى  مسلمان بیان کرده به پایان بریم .

حدیث اوّل :

حدیث اوّل ، حدیث عمر است [ که در آن آمده ] جبرئیل  علیه ‏السلام از پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله درباره اسلام پرسید ، آن حضرت فرمود :اینکه شهادت دهى  خدایى  جز خداى  یکتا نیست و محمّد رسول خداست ، و نمازرا به پاى  دارى  و زکات بدهى  و رمضان را روزه بگیرى  و اگر استطاعت یافتى  حج گزارى  .
جبرئیل گفت : راست گفتى  ، از ایمان مرا آگاه ساز ، فرمود :اینکه به خدا و ملائکه و کتاب‏هاى  او و پیامبرانش و روز آخر ایمان آورى  ، و به قَدَر و خیر و شرّش مؤمن باشى  .جبرئیل گفت : راست گفتى  ، از اِحسان به من خبر ده ، فرمود :اینکه خدا را بپرستى  چنان که گویا تو را مى ‏بیند ؛ زیرا اگر تو او را نمى ‏بینى  ، او تو رامى ‏بیند .جبرئیل گفت : راست گفتى  ، …در این حدیث آمده است که پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود : این جبرئیل نزدتان آمده ، دینتان رابه شما مى ‏آموزد .این حدیث را مسلم روایت کرده[۱] ، و بخارى  مضمون آن را آورده است [۲] .

ادامه‌ی خواندن