بخش دوّم:فصل ششم۳ : – تدوین السُنّة
۱ ـ توجیه خطیب بغدادى
خطیب مى گوید :اگر کسى گفت : ناخرسند بودن عمر از حدیث گفتن صحابه به نقل از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و سختگیرى اش بر آنان به این خاطر ، چه وجهى دارد ؟به او مى گوییم : عمر این کار را بخاطر احتیاط در دین و نیک اندیشى براى مسلمین انجام داد ، ترسید مردم از اعمال باز مانند وبه ظاهر احادیث تکیه کنند و این در حالى است که همه احادیث به ظاهرشان حکم نمى شوند و این گونه نیست که هرکه حدیث راشنیده باشد نسبت به آن آگاه باشد چه بسا حدیثى بصورت مجمل وارد شده باشد و معنا و تفسیر آن در حدیثى دیگر باشد .از این جهت عمر ترسید حدیث بر وجه دیگرى برداشت شود یااین که ظاهر لفظش را بگیرند و بر خلاف آنچه باید باشد ، حکم کنند .
بخش دوّم:فصل ششم۲ : – تدوین السُنّة
ضمیمه اوّل :منع از نقل شفاهى حدیث
در مقدّمه بخش دوّم دانستیم که ابوبکر پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم حدیث نوشت سپس با سوزاندن آنها ، اقدام به نابودى آنها نمود و ما جز همین اقدام عملى ـ که بهترین دلیل بر منع بود ، و بسیار گویاتر از منع از طریق الفاظ
وکلمات است ـ به چیز دیگرى که از جانب وى منع از تدوین صادر شده باشد دست نیافتیم .امّا مى بینیم ابوبکر بصورت علنى حدیث گفتن به نقل از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم رامنع مى کند و این ، تأکید بیشترى دارد در این که ابوبکر مانع تدوین حدیث بوده است چه آن که لازمه این کار بطور مسلّم منع از تدوین خواهد بود !از این جهت که کسى وجود ندارد که قائل به منع نقل شفاهى باشد امّا تدوین را جایز بداند در حالى که برعکس آن (مانع از تدوین و اجازه دهنده نقل شفاهى ) وجود دارد ، چراکه در میان کسانى که مانع تدوین شده اند اشخاصى وجود دارند که نقل شفاهى را جایز دانسته اند ، بلکه باید گفت منع از نقل شفاهى جز از ناحیه خلفاء و مانعین از تدوین ، از سوى کسى دیگر دیده نشده است .چنان که بحث در این باره خواهد آمد . ادامهی خواندن ←
سخن پایانى- اختلاف در وضوچرا؟
از همه آنچه گذشت ، حقیقتى ـ در کمالِ اهمیت ـ آشکار مى گردد و آن این است که مانعانِ تدوین حدیث ، به فتح باب اجتهاد و رأى پناه آوردند ؛ ومتعبّدان ، بر تعبّد محض در برابر قرآن و سنّت باقى ماندند و از عمل به اجتهادو رأى منع کردند . [۱] نتیجه طبیعى بستنِ بابِ نگارش و نقل حدیث ، گرایش به اجتهاد و رأى بود و اعتقاد به مشروعیّتِ دیدگاه هاى گوناگون و حجیّتِ آرا . ابوبکر و عمراین کار را آغازیدند و به اجتهاد و رأى دست یازیدند . این عمل آنها باعث شدکه پس از آنها ، این باب براى همه صحابه گشوده شود و هرکس خود راشایسته اجتهاد و فتوا به رأى بداند .اینکه عُمَر زمامِ اختیار خلیفه سوّم را ـ در روز شورا ـ به دستِ عبدالرحمن بن عوف سپرد ، تأکیدى بر لزومِ گردن نهادن به شرط و قیدى است که ابن عوف مطرح سازد که همان عمل به سیره ابوبکر و عمر بود . ابن عوف با عثمان به همین شرط بیعت کرد و او آن را پذیرفت