برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
و امّا جنگ خَیْبَر
در سیره حَلَبى ، این سخن پیامبر صلى الله علیه وآله آمده است که در خَیبر ـ آن گاه که شَیْخَیْن[ ابوبکر و عمر هنگام رویارویى با دشمن و نَبَرد ] گریختند ـ فرمود : فردا پرچم را به[ اَبَر ] مردى مى دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و [ نیز ] خدا و رسولش او رادوست مى دارند ، فتح و ظَفَر به دست او پدید مى آید . اهل فرار نیست ـ و در [ روایتى دیگر به این عبارت ] آمده است که کرّار است نه فَرّار [ حمله مى کند و از مقابل دشمن نمى گریزد ] ـ پس از آن ، پیامبر صلى الله علیه وآله على را فرا خواند . و او را چشمْ درد بود ، پیامبر ازآب دهانش به چشم مالید . آن گاه فرمود : این پرچم را بگیر و با آن [ سوى دشمن ] بروتا اینکه خدا پیروزت گرداند»[۱] .ابو سعید خُدرى مى گوید : «رسول خدا صلى الله علیه وآله پرچم را گرفت و حرکت داد . سپس فرمود : چه کسى حقِّ این پرچم را ادا مى کند ؟ فلانى [ ابوبکر ] آمد و گفت : من !پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : دور شو و برو آن گاه مرد دیگرى [ عمر ] آمد ، گفت : من !پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود،: دور شو و برو [ این کار از تو برنمى آید ] .پس از آن پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : سوگند به آن که محمّد را گرامى داشت ، پرچم را به کسى مى دهم که [ از میدان نَبَرد ] نمى گریزد !
مقدّمه وپیش گفتار-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
پژوهشى پیرامون اختصاص«لقب صدّیق»به حضرت امام على علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نویسنده :سیّد على شهرستانى ترجمه :واحد پژوهش بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام
« … اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ، وَصَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ ،الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ ، الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ ، الزَّکِیَّةِالرَّشِیدَةِ ، الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ ، الْمَغْصُوبَةِ حَقَّهَا ، الْمَمْنُوعَةِ إِرْثَها ،الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا ، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا ، الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا ، فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ ، وَبَضْعَةِ لَحْمِهِ ، وَصَمِیمِ قَلْبِهِ ، وَفِلْذَةِ کَبِدِهِ ، وَ النُّخْبَةِمِنْکَ لَهُ ، وَالتُّحْفَةِ ، خَصَصْتَ بِها وَصِیَّهُ وَحَبِیبَهُ الْمُصْطَفى ، وَقَرِینَهُ الْمُرْتَضى ، وَسَیِّدَةِ النِّساءِ ، وَمُبَشِّرَةِ الْأَوْلِیاءِ ، حَلِیفَةِ الْوَرَعِ وَالزُّهْدِ ،وَتُفَّاحَةِ الْفِرْدَوْسِ وَالْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَها بِنِسآءِ الْجَنَّةِ ،وَسَلَلْتَ مِنْها أَنْوارَ الْأَئِمَّةِ ، وَأَرْخَیْتَ دُونَها حِجابَ النُّبُوَّةِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْها صَلاةً تَزِیدُ فِی مَحَلِّها عِنْدَکَ ، وَشَرَفِها لَدَیْکَ ، وَمَنْزِلَتِها مِنْ رِضَاکَ ، وَبَلِّغْها مِنَّا تَحِیَّةً وَسَلاماً ، وَآتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّهافَضْلاً وَإِحْسَاناً ، وَرَحْمَةً وَغُفْراناً ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْکَرِیمِ» .« موسوعة الزیارات المعصومین علیهم السلام ۱ : ۲۸۷»
مقامات ابوبکر-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟
سرآغاز
در فصل پیشین ، دسته اى از نصوصى را آوردیم که بعضى از مقامهاى ابوبکررا ـ که دیگر خلفا در آنها با او مشارکت داشت ـ روشن مى ساخت . در این فصل ،نقلهاى دیگرى را ذکر مى کنیم که برایمان آشکار مى سازد ابوبکر نزد ابن عربى ،مقام اوّل را داراست و ابن عربى بزرگترین قداست ها و احترام ها را ارزانى اش مى دارد .خواهیم دید که ابن عربى در این عرصه ، خود را به چیزى محدود نمى کند ؛گاه براى این کار به حدیث منسوب به پیامبر صلى الله علیه وآله استشهاد مى ورزد و گاه برخواب یا بر سخن یک نفر صوفى مثل خودش ، تکیه دارد و گاه به استحسانى روى مى آورد که چندان پیدا نیست و یا خود دست به ابتکار مى زند (و ماننداینها) .بعضى از این نصوص ، که میزان عظمت و حقیقت موقعیّت ابوبکر را نزد ابن عربى روشن مى سازند ، چنین اند : ادامهی خواندن ←