از سوى معصومین علیهم السلام به زیارت اهتمام زیاد و عنایت ویژه اى نشان داده شده است ، و این امر تجلى یافته است در حضور آنان ـ صلوات اللّه علیهم ـ کنار مرقدپیامبر اعظم ص و زیارتشان آن حضرت را ، و دعا و مناجات و نمازشان نزد قبرپیامبر ص ؛ وهمچنین زیارت مرقدهاى مقدس ائمه اى که پیش از آنها بودند .این [ رفتار ] را تاریخ و سیره امامان علیهم السلام تأکید مى کند ؛ آنان مؤمنان را بر این کاروامى داشتند و به آنان مى آموختند که چگونه در آرامگاههاى مقدس حضور یابند ومراسم زیارت را ـ دعاو استغفار و استغاثه ـ به جا آورند ؛ و مضامین بلند و مفاهیم ژرف و آثار معنوى بزرگى را که این نصوص دربر دارند ، روشن مى ساختند ؛ و فلسفه حضور در مراقد مقدس و زیارت آنها را بیان مى کردند ، و اهتمام آنان به این امر به حدى است که آنان ، در بعضى جا ، کسانى را که به زیارت اهتمام نمى ورزند ـ یا از آن طفره مى روند یا کندى و تنبلى مى کنند ـ توبیخ کرده اند .
متوکل در سال ۲۳۲ به حکومت رسید در حالى که ۲۷ سال از عمر او گذشته بود ودر شب چهارشنبه سوم شوال ۲۴۷ کشته شد مدت خلافت او چهارده سال و نه ماه بود .دوران خلافت متوکل همراه با حوادث و تحوّلات بسیارى از بعد سیاسى اعتقادى و اجتماعى بود . درباره انگیزه قتل او مورخان و سیره نویسان نظرهاى مختلفى داده اند و آن را نقشهاى از طرف ترکهائى که مسلط بر اوضاع سیاسى کشوربودند ذکر کرده اند و نظر اکثر این است که در این نقشه قتل پسرش منتصر نیز دخیل بوده است .
در مناقب آمده است : روزى داخل شد ابو عمرو عثمان بن سعید ، و احمد بن اسحاق و على بن جعفر همدانى بر حضرت امام هادى علیه السلام ، آنگاه احمد بن اسحاق با توجّه به قرضى که داشت خدمت حضرت لب به شکایت گشود .حضرت به عثمان بن سعید که وکیل حضرت بود دستور داد تا سى هزار دینار به احمد بن اسحاق بپردازد ، بعد فرمود : به على بن جعفر نیز همین مبلغ داده شود بعدفرمود : خودت نیز همین مبلغ را براى خود بردار .ابن شهرآشوب پس از نقل این قضیّه مى گوید : فهذه معجزةٌ لا یقدر علیها إلاّ الملوک وما سمعنا بمثل هذا العطاء .. این کار جز براى ملوک و شاهان میسّر نیست و تا حال این چنین بخششى را از کسى نشنیده ایم[۱][۲] .
این بخش از زندگى امام از حساس ترین فصل تاریخ حضرت به شمار مى رود ،چه آنکه در گذشته زندگى آن بزرگوار را درضمن سه بخش بیان کردیم که عبارت ازولادت امام تا امامت ، و از امامت تا دوران هجرت امام به سامرّاء ، و از هجرت تا زمان شهادت آن بزرگوار و گفته شده عهده تحولات عصر امام را باید در ضمن این بخش جستجو کرد . و از آنجا که بیشترین آن هم زمان با متوکل گذشته است قضایاى فراوانى را به همراه دارد که به برخى از آن اشاره مى شود :مدّت اقامت امام در سامرّاء بیست سال طول کشیده است و حدود ۱۳ سال آن معاصر بامتوکل بوده است و با شرح اجمال از خصوصیّتهاى اعتقادى ، سیاسى ،اجتماعى و اخلاقى متوکل در گذشته تردیدى باقى نمى ماند که حضرتش مصائب فراوانى را در این دوره متحمل شده اند .
در فصل گذشته پیرامون علوم و معارف امام هادى علیه السلام اجمالاً اشاره شدلیکن در این فصل به یک سرى علوم اختصاصى حضرت که براى انسانهاى عادى حتى نوابغ بشرى راهى به آن نیست و از اختصاصات انبیاء عظام علیهم السلام وحجج الهى به شمار مى آید ضرورت این بحث را موجب مى گردد . و به عنوان پیشگفتار اشاراتى به این موضوع ذکر مى گردد :به طور مسلّم زندگى هر فرد از ناآگاهى شروع مى شود و کمکم به نحو تدریجى روزنه هایى از ذهن به دنیاى خارج پیدا مى کند .
از شرافت این روز اینکه نقل شده است عمر ابن سعد لعنةاللّه علیه فرمانده لشکر ابن زیاد در کربلا و قاتل شمار زیادى ازشهداء جنگ خونین عاشورا در مثل چنین روزى به دست تواناى مختار ابن ابو عبیده ثقفى رحمة اللّه علیه به قتل رسیده و به درک واصل شده است و این نیز به نوبه خود نیاز به جشنى بزرگ دارد و مزید بر شرافت این روز بزرگ است .جشن بگیرید ، شادى کنید ، و شاد کنید دوستان اهل البیت علیهم السلام را .
حذیفه و پیغمبر اسلام ص– ازعید الزهرا س چه مى دانید؟
حذیفة ابن یمان یکى از اصحاب رسول گرامى اسلام به خدمت آن حضرت مشرف گردید و مشاهده کرد حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین على علیه السلام و حضرت امام حسن مجتبى و حضرت امام حسین علیهما السلام در محضر پیغمبرعظیم الشأن مشغول صرف غذا بوده و آن حضرت (یعنى رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) به روى ایشان تبسّم نموده ولبخند مى زنند و مى فرمایند :نوش جان کنید ، گوارایتان باد برکت و سعادت این روز ، به درستى که این روز :روزى است که پروردگار بزرگ قبول مى کند اعمال دوستان و شیعیان شما را .و امروز ، روزى است که روشن مى شود حقیقت فرموده پروردگار ، « فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا » (یعنى این است خانه هاى آنان که خالى گردیده است به سبب ظلمها و ستمهاى ایشان) .ـ و نوش جان کنید و گواراى شما باد که امروز روز شکسته شدن شوکت دشمن جدّ شما و یارى کننده دشمن شماست .و امروز ، روزى است که هلاک مى شود فرعون زمان شمااهل البیت و ستم کننده به شما و غصب کننده حق شما .
۱۹ . اَنس بن مالک گوید : هنگامى که پیامبر صلى الله علیه وآله درهاى مسجدرا بست ، قریش نزد او آمده ، او را سرزنش کرده ، گفتند : درهاى مارا بستى و در على را رها کردى ؟! پیغمبر صلى الله علیه وآله گفت : فرمان من نبودکه بستم ، و گشودم .روایت را حافظ عُقَیْلى از محمّد بن عَبْدوس از محمّد بن حُمَیْداز تمیم بن عبدالمؤمن از هلال بن سُوَیْد از اَنس نقل کرده اند[۱] . ۲۰ . بُرَیْدَة الأسْلَمى گوید : پیامبر خدا صلى الله علیه وآله دستور بستن درها راصادر فرمود : این امر بر اصحابش گران آمد ! وقتى به پیغمبر صلى الله علیه وآله گزارش دادند ، فرمان نماز جماعت صادر کرد و در اجتماع مردم منبر رفت و در سخنرانى اش چنان حمد و ثنایى از پروردگار گفت که مانند آن را قبلاً کسى نشنیده بود ، آنگاه گفت :
یکى دیگر از احادیثى را که آن مرد تکذیب مى کند سخن : «وسَدَّ
الأبواب إلاّ بابَ علی» است ؛ یعنى همه درهاى مسجد جز در خانه على را ، پیغمبر صلى الله علیه وآله مسدود ساخت . و گوید: این حدیث را ازباب مقابله بمثل، شیعیان جعل کرده اند.پاسخ :براى انتساب جعل حدیث در این مورد به شیعه ، علّتى جزبى آزرمى و پر مدّعایى و رد کردن حقایق مسلّم ـ با هَوْ و جنجال ـنمى شناسیم . این کتابهاى پیشوایان اهل سنّت (و از جمله مسندامام مذهبش احمد) در برابر دو چشم اوست . روایت مزبور را باسندهاى فراوان ـ که همه صحیح و حسن اند ـ از گروهى از صحابه ،که تعدادشان به حدّ تواتر اصطلاحى خودشان مى رسد ، نقل کرده اند که از میان آنها این عده را نام مى بریم :
[ مى گوید : ] نزد امامیه ، اصول دین در چهار اصل است : توحید ،عدل ، نبوت ، و امامت ـ که در آخر واقع شده و سه اصل توحید وعدل و نبوت قبل از آن است ـ و آنان در اصل توحید ، نفى صفات و عقیده به مخلوق بودن قرآن و اینکه خدا در آخرت هم نادیدنى است را داخل مى کنند .و در عدل ، منکر قدرت خدا مى شوند ، و مى گویند : خدانمى تواند هرکس را بخواهد هدایت کند و نمى تواند هرکس رابخواهد گمراه سازد و او گاه پیش مى آید چیزى که در خارج نمى باشد بخواهد و چیزى که شده است را نخواهد ، و چیزهاى دیگر …و آنها اینکه خدا خالق همه چیز است و بر هر چیز ، توانا است وآنچه او بخواهد ، مى باشد و هرچه او نخواهد ، نمى باشد را ،منکرند .