معناى لغوى زیارت ، قصد است ؛ و در عُرف قصدى است که همراه با اکرام وتعظیمِ زیارت شونده و اُنس یافتن با او باشد[۱] .تقى الدین سُبْکى شافعى [۲] مى گوید : لفظ «زیارت» انتقال از مکان زائر به مکان زیارت شونده را مى طلبد ؛ مانند لفظِ «مَجیء : آمدن» که آیه کریمه[۳] بر آن نص دارد ؛از این رو زیارت یا همان انتقال از مکانى به مکانى به قصد زیارت است ، و یا حضورنزد زیارت شونده از مکانى دیگر است ؛ و در هر حال ، باید معناى انتقال در آن تحقیق یابد ؛ و بدین جهت ، کسى که پیوسته نزد شخصى هست [ زائر نمى باشد و ] زیارت ازسوى او تحقق نمى یابد ؛ و براى همین ، مى گویى : «از فلان جا فلانى را زیارت کردم»[۴] .
وقتى از بخش اوّل این کتاب دانستیم که : تدوین سنّت از ضروریات اندیشه اسلامى است باید از دو جهت بر این ضرورت تکیه کرد :
۱ ـ علمى : بدین جهت که ادله قطعى درباره آن برپاست .
۲ ـ عملى : از آن جهت که تأثیرش در تقویت و جاودانگى فرهنگ اسلامى قابل انکار نیست .وقتى دانستیم که تدوین و ضبط بخش زیاى از میراث حدیثى در آغاز اسلام صورت گرفته است و پیوسته بخشى از آن آماده و کامل بوده و بخشى دیگر از آن نیز در تألیفات بعدى در عصر اوّل منتشر شده است ، باید در طریق بازگشت به اسلام اصیل به این میراث فرهنگى تمسّک نموده و از تمامى خطاها و لغزشهایى که در طىّ قرون گذشته بر دوش کشیدیم اجتناب ورزیم تا در سایه فرهنگ اسلامى از حیاتى آزادهوار و ارجمند برخوردار باشیم .براى تحقّق این هدف والا ، ناگزیر هستیم از این که بطور همه جانبه و نقّادانه و با آراء درست در نقد و گزینش ، به اخبارى که به پیامبر ص نسبت داده شده و مشهور و منتشر شده است ، بازگردیم تا کار تصحیح با امانت و دقّت ، با نظراتى که مورد اتفاق بوده و با منطق حق اسلامى و عقل برتر و پارسایى روشنگر همراه باشد و بر طبق محکمترین قواعد عملى اى که میان علماء مورد اتفاق است انجام شود .
اختلاف در حدیث از دیدگاه ما شیعه امامیه چیزى است که وقوعش انکارنمى شود و آن طور که برخى از معاصرین گمان کرده اند (اختلاف در حدیث) ناشى از تأخیر در تدوین نیست چه آن که به نظر ما تدوین از آغاز طلوع اسلام تا آخرین زمان صدور نصوص لحظه اى متوقّف نشد بلکه برعکس ، با راهنمایى ائمّه اطهار علیهم السلام و ترغیب آنان در عرصه سخن و عمل بر امر تدوین و نوشتن ،این کار پیوسته رایج و برپا بود .در دیدگاه ما آنچه موجب اختلاف در حدیث گردید حوادثى است که در سندیا متن حدیث وارد شده است همچون قاطى کردن مطلب از سوى راویان یا صدور حدیث به جهت تقیه .یا این که اختلاف در صورت و ظاهر حدیث است و پس از تأمّل در جمع میان احادیث که اختلاف ظاهرى دارند ، برطرف مى شود .
آنچه به نقل از حسن بن على ابى محمّد عسکرى علیه السلام آمده است (شهادت : ۲۶۰هجرى)
۱ ـ داود بن قاسم جعفرى گوید : «من کتاب یوم و لیله» را که از آنِ یونس بودبه ابو محمّد عسکرى علیه السلام نشان دادم ، به من فرمود : این تصنیف کیست ؟عرض کردم : تصیف یونس مولى آل یقطین است .فرمود : «خداوند به ازاى هر حرف آن به او نورى در قیامت بدهد»[۱] .کتب زیر از آن حضرت رسیده است :
اهل بیت علیهم السلام بر اباحه تدوین علم ، که از جمله آن تدوین حدیث است ، اتفاق نظر دارند ، و در طول دوران ، از هیچیک از آنان منعى در این باره نرسیده است ودر نزد تمامى مسلمین مسلّم است که اتفاق نظر اهل بیت علیهم السلام حجّتى شرعى است که باید پیروى شود .اتفاق نظر آنان علیهم السلام بر این امر ـ با وجود اینکه به روشنى محسوس است ازاین جهت که ما با وجود جستجوى بسیار در مصادر و جویا شدن نظرات مختلف سخنى از هیچیک از آنان مبنى بر منع نیافته ایم ـ از طریق نقل و بیان نیزثابت مى شود از این جهت که روایات و گفتار آنان درباره مباح بودن این کاربسیار فراوان و اعمال و تألیفاتشان وافر و مشهور است .ما این فصل را براى گرد آوردن همین روایات و اقوال مختلف و برشمردین این تألیفات و اعمال تنظیم نمودیم .
حکمت اول : «روى عن علیّ بن محمّد الهادی علیه السلام أنّه قال : لو لا یَبقى بَعْدَغَیبهِ قائِمِکُمْ علیه السلام من العُلَماءِ الدّاعِینَ إلیه ، والدالّینَ علیه ، والذّابینَ عن دینه ،بحُجَجِ اللّه ، والمُنقذِینَ لِضُعَفاء عباد اللّه من شباک إبلیس ومَردته ، ومِنْ فِخاخ النواصب ، لما بَقِیَ أحد إلاّ ارتدَّ عَن دینِ اللّه ولکنّهُم الَّذِینَ یَمسکونَ أزِمَّةَ قلوبِ ضُعَفاء الشِّیعةِ کمایملکُ صاحبُ السفینَةِ سُکَّانَها أولئِکَ هُمُ الأفضلُونَ عِنْد اللّه عزَّ وجلَّ»[۱] .یعنى اگر باقى نمى ماند بعد از غیبت حضرت قائم علیه السلام از علماء ودانشمندان ، آنها که مردم را دعوت به خدا مى کنند ، و به سوى او راهنمایى مى نمایند واز دین او دفاع مى کنند با حجّتها و براهین خدائى ، و نجات مى دهند بندگان ضعیف او را از دام شیطان و لشکر او ، و از دام گروه نواصب ، هر آینه باقى نمى ماند کسى مگراینکه از دین خدا برگشته بود ، لیکن علماء نگهدارى و پاسدارى مى کنند از قلوب ضعفاء …. چنانکه ناخداى کشتى نگهدارى مى کند از آنها که در کشتى اند .
ضمن اینکه در کتب رجالى توثیق شده او را از اصحاب امام رضا ، امام جواد و امام هادى علیهم السلام شمرده اند و از آثار او کتاب «مسائل» را ذکرنموده اند[۱] . او برادر عمر بن فرج … است که از طرف متوکّل عامل مدینه شد . و نقطه مقابل برادرش از بعد اعتقادى بود و انحراف از اهل بیت علیهم السلام داشته است وگویا نسبت به آنان شدید العداوه بوده . عمر ….. همان کسى است که به امام جواد علیه السلام گفت : شیعیان تو ادّعا مى کنند تو مى دانى آب دجله و وزن آن را . حضرت فرمود : آیا تو خداوند را قادر مى دانى که این علم را در اختیار پشه اى از مخلوقین خود قرار دهد یا نه ؟ گفت : بلى . آنگاه فرمود : أنا أکرمُ على اللّه من بَعوضَةٍ ومن أکثرخلقه[۲] .
زندگى و شخصیّت امامان شیعه دو جنبه ارزشى متمایز در عین حال مرتبط به هم دارند که آنان را از سایر شخصیتهاى بزرگ علمى و اجتماعى جدا مى کند . ۱ ـ شخصیّت عملى ، علمى و اجتماعى آنان که در طول زندگى ، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد ، بلکه هر بیننده فهیم و منصف مى تواند از شما و امتیازهاى آنان را دریابد و آن را بشناسد . که نمونه هاى بسیارى را از دیدگاه اعلام در کتب تاریخى و آثار غیراسلامى نیز مى بینیم .
تاریخ نگاران و سیره نویسان در تعیین زمان ولادت آن امام همام حضرت على الهادى علیه السلام اختلاف نظر دارند . اکثر مورّخان و محدّثان مشهور ، از آن جمله مرحوم کلینى و شیخ طبرسى و محدّث قمى بر این باورند که حضرت امام هادى علیه السلام در سال ۲۱۲ هجرى در دهکده اى بنام «صُریا» که در سه میلى مدینه واقع شده تولّد یافته است[۱] . و مرحوم محدّث قمى آن را قول اشهر ذکر فرموده است[۲] . لیکن جمع کثیرى از بزرگان ، سال ولادت را سنه ۲۱۴ ذکرفرموده اند [۳] ، و برخى هم نیز براین باورند که در سال ۲۱۳ حضرت متولد شده اند[۴] .نظیر همین اختلاف نیز در اینکه حضرت در چه ماهى ، تولد یافته اند در اقوال اعلام مشهود است .
نکته هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث
این بخش از گفتارِ حضرت فاطمه علیهاالسلام چیزهایى را براى ما روشن مى سازد :نخست : متهم بودن ابوبکر و یارانش به ارث نبردنِ حضرت فاطمه علیهاالسلام کلامِ حضرت زهرا علیهاالسلام صریح است در اینکه ابوبکر و اطرافیانش ، مى پنداشتند :حضرت زهرا علیهاالسلام منزلتى ندارد و از پدرش ارث نمى برد !این پندار ، برخلافِ احکام قرآن در زمینه وصیت و ارث است ؛ چگونه ابوبکر ازپدرش ارث مى برد و حضرت زهرا علیهاالسلام از پدرش ارث نمى برد ؟!این رفتارِ ابوبکر ، سخن او را درباره ارث ننهادن انبیا ، پوچ مى سازد ؛ زیرامیراث خواهى به شاهد گرفتن و شاهد آوردن نیاز ندارد . اینکه ابوبکر شاهد خواست ، ازهدیه بودن فدک خبر مى دهد ، هدیه اى که رسول خدا صلى الله علیه وآله به حضرت فاطمه علیهاالسلام پیشکش کردند .کتابهاى حدیث و تاریخ به روشنى گزارش مى دهند که اُمّ ایمن و حضرت على علیه السلام براى حضرت فاطمه علیهاالسلام شهادت دادند ،