بایگانی برچسب: سید علی شهرستانی

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۳-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۳-پژوهشی درباره اذان

قاهره (سال ۳۵۶ ه )

مَقْریزى  در کتاب «المواعظ والاعتبار» مى ‏نویسد :در ماه رمضان سال ۳۵۳ ه مردى  را به نام ابن ابى  لَیْث گرفتند ؛ او به تشیّع نسبت داده مى ‏شد ، پس دویست تازیانه و شلاق بر او زدند ، سپس در ماه شوال پانصد تازیانه و شلاقش زدند و گردنش را در غُل و زنجیر قرار دادند و زندانى ‏اش کردند ؛ و در هرروز او بازجویى  مى ‏شد که مبادا شکنجه‏ اش کاستى  پذیرد ، و آب دهان بر صورتش انداخته مى ‏شد ؛ از این رو ، وى  در زندان جان داد و درگذشت ، جسدش را شبانه
بیرون آوردند و دفن کردند .گروهى  براى  نبش قبر او رفتند و قبر را پیدا کردند ، کسانى  از اِخْشِیدى ‏ها وکافُورى ‏ها آنان را از این کار بازداشتند ، آنها نپذیرفتند و گفتند : این قبر رافضى  [ شیعه  ]است ، پس گروهى  هجوم آوردند و جماعتى  را زدند و بسیارى  را غارت کردند تا اینکه مردم پراکنده شدند .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۲-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۲-پژوهشی درباره اذان

طبرستان (سال ۲۵۰ه )

حسن بن زید بن محمّد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن على  بن ابى ‏طالب در طبرستان قیام کرد . سبب ظهورش این بود که چون محمّد بن عبداللّه‏ بن
طاهر بر یحیى  بن عمر پیروز شد ، المستعین باللّه‏ عباسى  از زمین‏هاى  سلطان ـ که درحومه طبرستان بود ـ املاکى  را به او بخشید ؛ از جمله آنها کلار و شالوس [۱] بود که نزدیک مرز دیلمان قرار داشت ، و در کنار آنها زمین‏هایى  بود که اهل آن ناحیه هیزمشان را از آن گرد مى ‏آوردند ، و چهارپایانشان در آنها مى ‏چرید ، این زمین‏هابیشه‏ زارى  آکنده از درخت و گیاه بود ، زمین موات شمرده مى ‏شد و مالکى  نداشت .محمّد بن عبداللّه‏ مباشرش را ـ که نامش جابر بن هارون نصرانى  بود ـ براى  تصرّف تیول‏ هایش به آنجا فرستاد ، وى  چون به آنجا رفت زمین‏هاى  مواتى  را که وصل به املاک اقطاعى  بود و مردم از آن بهره مى ‏بردند ، حیازت کرد و در اختیار گرفت

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۱-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۱-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى  و عقایدى  «حیّ على  خیر العمل»

در بحث از جزئیّت «حَیّ على  خیر العمل» چه بسا به نظر کسانى  چنین آید که ،اینجا بیشترین اِسناد به منابع اهل سنّت لازم است و نباید به آنچه از شیعه آوردیم
بسنده کرد ؛ بلکه آوردن آنچه را شیعه امامى  و زیدى  و اسماعیلى  و بعضى  علماى  اهل سنّت از اهل بیت و صحابه نقل کرده ‏اند جایز نیست ، چه این شیوه دیگران را قانع نمى ‏سازد و براى  آنها الزامى  در پى  ندارد .این سخن زمانى  به‏جا به نظر مى ‏آید که ما از واقعیّت‏هاى  تاریخى  روى  برتابیم ،زیرا عوامل تاریخى  و حدیثى  در برابر این موضع‏گیرى  است . حاکمان با نصوص وموازین در افتادند و از انتشار آنچه اصیل ولى  ناپسندشان بود جلوگیرى  کردند ، نقش امویان در تحریف احادیث و تاریک ساختن فضا براى  دور ماندن مردم از حقایق برکسى  پوشیده نیست ، و همه اینها رازِ تهى  ماندن مدرسه خلفا را از این احادیث مى ‏نمایاند

ادامه‌ی خواندن

اجماع عترت-پژوهشی درباره اذان

اجماع عترت-پژوهشی درباره اذان

اجماع عترت

 در بحث اذان صحابه و اهل بیت  علیهم ‏السلام گذشت که ، امام على  بن ابى ‏طالب  علیه‏ السلام به «حَیّ على  خیر العمل» اذان مى ‏داد ، و به مؤذّنش امر مى ‏کرد که در اذان آن را بگوید . با دقّت در حدیث تشریع اذان ـ که امام على   علیه ‏السلام آن را از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند مى ‏توان دریافت که «حَیّ على  خیر العمل» جزءِ اذان مى ‏باشد ؛ زیرا در حاشیه دُسُوقى مى ‏خوانیم : على   علیه ‏السلام «حَیّ على  خیر العمل» را پس از «حَیّ على  الفلاح» افزود ، و
مذهب شیعه تا الآن همین است[۱] .معناى  سخن دُسُوقى  این است که آنحضرت  چیزى  در اذان مى ‏آورد که خلفاء ازآن خوددارى  مى ‏کردند ؛ و همین عمل امام  علیه ‏السلام را فرزندانش ادامه دادند ، و سیره شیعه بر آن استوار شد ؛ زیرا بین فعل امام على  و مذهب شیعه تاکنون جدایى  نیفتاده است ،چه شیعه فقه و احکام دین را از امام على  و فرزندان معصوم او مى ‏ستاند . 

ادامه‌ی خواندن

اذان صحابه واهل بیت بخش۱ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه واهل بیت بخش۱ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه و اهل بیت علیهم ‏السلام

با مطالعه کتاب‏هاى   سیره و تاریخ و حدیث ، نزد مذاهب اسلامى   ، مى  ‏توان به اسامى   گروهى   از صحابه و تابعین ، و تابعینِ تابعین و اهل بیت پیامبرصلى   ‏الله ‏علیه ‏و‏آله دست یافت که ، به «حَیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏گفتند . گرچه در بعضى   از احادیث آمده که ،اذان شان به آن تنها در [ هنگام طلوع ] فجر بود ؛ لیکن احادیث دیگر دلالت دارد که درهمه اوقات به آن اذان مى  ‏دادند .اکنون نام بعضى   از کسانى   را مى  ‏آوریم که براى   پیامبر به «حَیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏گفتند ، ونیز نام بعضى   از بزرگان صحابه و اهل بیت پیامبر را ـ از طریق شیعه دوازده امامى   و زیدیه و اسماعیلیه و اهل سنّت ـ مى  ‏آوریم ؛ زیرا بر این باوریم که آگاهى   به همه شیوه‏ ها نزد مذاهب اسلامى   لازم است ، تا اینکه نگرش ما تنگ‏ نظرانه و منحصربه یک مذهب دون دیگرى   نباشد ، بلکه عموم و شمول داشته و نظر همه را بنمایاند. ادامه‌ی خواندن

حیّ على خیر العمل بخش دوم – پژوهشی درباره اذان

حیّ على خیر العمل بخش دوم – پژوهشی درباره اذان

روایت سَرِى ّ از ابو محذوره

ثبوت حیعله سوم را از پیامبر ، روایت حافظ علوى  تقویت مى ‏کند ، که به طرق گوناگون ، آن را از ابو محذوره روایت کرده است ، و همه آنها بر ثبوت حَیْعَلَه سوم متفق ‏اند .متن روایتى  که حافظ علوى  به اسناد خود نقل مى ‏کند و در سند آن احمد بن محمّدبن سَرِى ّ آمده چنین است :املاى  حدیث کرد براى  ما از حافظه ‏اش ابوالقاسم على  بن حسین عَرْزَمِى  ، گفت :براى  ما حدیث کرد ابوبکر احمد بن محمّد بن سَرِى ّ تمیمى  ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد ابو عمران موسى  بن هارون بن عبداللّه‏ جَمّال ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد یحیى بن عبدالحمید حَمّانى  ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد ابوبکر بن عَیّاش ، از عبدالعزیز بن رفیع ، از ابو مَحْذوره که ، گفت : غلامى  [ و نوجوانى  ] بلند آواز [ و خوش صدا ]بودم ، پیش پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله   براى  نماز صبح اذان دادم

ادامه‌ی خواندن

اذان و آثار آن در حیات اجتماعى-پژوهشی درباره اذان

اذان و آثار آن در حیات اجتماعى-پژوهشی درباره اذان

در شریعت اسلام ، اذان و اقامه در امور حیاتى   و اجتماعى   بسیارى   ، جز نماز ،
مستحب مى  ‏باشد ، بعضى   از آنها چنین است :

اذان و نوزاد

امام على    علیه ‏السلام : هرکه برایش کودکى   به دنیا آید ، باید در گوش راست او اذان ، و درگوش چپش اقامه بگوید ، این کار کودک شما را از [ شرّ ] شیطان نگه مى  ‏دارد ، و شیطان را به وحشت مى  ‏اندازد [ و از او دور مى  ‏سازد [۱]] .ابو داود به سندش از عبیداللّه‏ بن ابى   رافع ، از پدرش ، نقل مى  ‏کند که گفت : آن‏گاه که فاطمه  علیهاالسلام حسن بن على   را به دنیا آورد ، من دیدم که پیامبر  صلى   ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  در گوش‏هاى   او اذان نماز گفت[۲] . ادامه‌ی خواندن

اذان اعلام براى نماز است یا بیان اصول عقاید -پژوهشی درباره اذان

 اذان اعلام براى نماز است یا بیان اصول عقاید -پژوهشی درباره اذان

 

 قاضى   عیاض مى  ‏گوید : بدان که اذان کلامى   است که همه عقاید ایمانى   را در برداردو شامل مسائل عقلى   و سمعى   ایمان است ، و اثبات ذات خداست و کمالاتى   که شایسته اویند ـ یعنى   صفات وجودى   ـ و تنزیه خدا از ضد آن ـ یعنى   صفات عدمى   ـ واین همه ، در «اللّه‏ اکبر» نهفته است . پس از آن ، به اثبات وحدانیّت و نفى   ضد آن ـ شرک ـ تصریح شده ، چه شریک براى   خداى   سبحان محال است و این اساس ایمان و توحید مى  ‏باشد ، و مقدم بر همه وظایف دین . آن‏گاه به اثبات نبوت و شهادت به رسالت پیامبر اسلام ، تصریح شده که پس ازشهادت به توحید ، قاعده بزرگى   است ، و جاى   آن بعد از توحید است ؛ زیرا ازکارهایى   است که وقوع آن جایز مى  ‏باشد ، و این مقدمات از باب واجبات‏ اند ، و پس ازاین قواعد ، عقاید عقلى   ـ واجب و محال و جایز در حق خدا ـ کامل مى  ‏شود . پس از آن ، خدا مردم را به عبادت فرا خواند ، پس دعوت به نماز کرد و آن را بعد ازاثبات نبوت قرار داد ، زیرا معرفت وجوب نماز از سوى   پیامبر است نه عقل .

ادامه‌ی خواندن

تحقیقی در ماورای نظریه رویا۵-پژوهشی درباره اذان

تحقیقی در ماورای نظریه رویا۵-پژوهشی درباره اذان

 بخش پنجم- آن سه یا چهار نفر کیانند ؟

پس از آگاهى   بر بعضى   از تحریف‏ هاى   بنى   امیه ، جاى   آن است که اکنون عبارت مبهمى   را که کتاب‏هاى   صحاح و سنن درباره خبر اِسراء آورده‏ اند ،بررسى   کنیم . مفاداین روایات این است که چون جبرئیل براى   اِسراء فرود آمد . سه نفر را دید که پهلوى  هم خوابیده‏ اند ؟ اسرافیل از جبرئیل پرسید ، او کدام یک از آنها است ؟ پاسخ داد : نفروسطى  ‏شان .کسى   که در وسط خوابیده بود ، پیامبر گرامى   اسلام ، حضرت محمد بود ، اکنون سؤال این است که آن دو نفر دیگر چه کسانى   بودند ؟ چرا نامشان مبهم است ؟مسلم در صحیح خود ، و ابو عَوانَه در مسندش و تِرمِذى   در سنن خود ، و ابن خُزَیْمَه در صحیحش ، از قتاده از انس بن مالک ـ شاید گفت از مالک بن صَعْصَعَه (مردى   از قومش) ـ روایت مى  ‏کند که پیامبر فرمود : کنار خانه کعبه بین خواب وبیدارى   بودم که شنیدم کسى   مى  ‏گفت :

ادامه‌ی خواندن

تحقیقی در ماورای نظریه رویا۴-پژوهشی درباره اذان

تحقیقی در ماورای نظریه رویا۴-پژوهشی درباره اذان

بخش چهارم-رفع ذکر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  از سوى  خدا

ما مى ‏دانیم که ذکر و یاد پیامبر را خدا در قرآن بلند ساخت ، و برخلاف پندار ابو سفیان و معاویه و امویان و کسانى  که بر شیوه آن هایند ، این کار یک امر ربّانى  است . بعضى  از سخنان عالمان و مفسّران ، در این زمینه ، چنین است : شافعى  مى ‏گوید : ابن عُیَیْنَه خبر داد به ما از ابن نَجیح از مجاهد درباره این آیه « وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ » ، [ خدا ] فرمود : یاد نمى ‏شوم مگر اینکه تو با من یاد مى ‏شوى «أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، وأشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏»[۱] . مقصود از این روایت ، ذکر و یاد پیامبر در شهادت به ایمان و اذان است ؛ و احتمال مى ‏رود ذکر آن حضرت هنگام تلاوت قرآن ، و انجام عبادات ، و خوددارى  از معصیت باشد . و نَووى  در شرح بر صحیح مسلم ، پس از نقل این سخن از شافعى  ، مى ‏گوید : این تفسیر ـ در روایتى   مرفوع[۲] ـ از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  ، از جبرئیل ، از پروردگار عالم نقل شده است …[۳] در مصنّف ابن ابى  شیبه کوفى  آمده است : براى  ما حدیث کرد ابن عُیَیْنَه ، از ابن نَجیح از مجاهد [ که در تفسیر این آیه گفت : ] « وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ »[۴] گفته مى ‏شود : ا

ادامه‌ی خواندن