بایگانی برچسب: سید علی شهرستانی

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

پنجم : علم (دانایى )

از مقدمات ضرورى  براى  «صدّیق» علم است . کسى  که از علم و آگاهى  برخوردارنیست امکان ندارد در همه سخنان و دیدگاه ‏ها و موضع‏ گیرى ‏هایش [ از هر نظر ]صدّیق باشد . [ مقصود از ] این [ علم ] ، علمِ الهى  است . این علم الهى  مستلزم آن است که دارنده آن از جان و دل و بر اساس عقیده و اعتقاد ـ و نه با زبان و از روى  عواطف واحساسات ـ به رسالت آسمانى  و غیب ، ایمان داشته باشد .بنابراین «صدّیقیّت» با ارزشِ معرفتى  فرد ارتباط مى ‏یابد ؛ هر اندازه علم و ایمانش زیاد شود ، تصدیقش ـ براى  پروردگار جهانیان ـ فزونى  مى ‏یابد .و پیداست که ابوبکر عالِم ـ به آنچه رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود ـ نبود ، مى ‏نگرى  که اودرباره احکام از صحابه سؤال مى ‏کند ؛ و بسا مى ‏بینیم که خطا مى ‏کند ، به امرى  فتوامى ‏دهد که بعضى  از صحابه با او در آن اختلاف دارند[۱]

ادامه‌ی خواندن

عائشه و صدّیقیّت-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

عائشه و صدّیقیّت-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

«صِدِّیق» اگر پیامبر و وصى ّ [ پیامبر ] نباشد ، واجب است که با تمام وجود رسالت را تصدیق (و باور) کند ، و به رسالتِ آسمانى  ایمانِ قلبى  از روى  عقیده آوَرَد ، نه اینکه در رسالت شک کند ؛ چنان که در کلامِ عائشه آمده است ، آنجا که وى  پس از تشکیک در عدالتِ پیامبر ، گفت : مگر نه اینکه تو مى ‏پندارى  رسول خدا هستى  ؟ پس پدرش سیلى  به صورت او زد[۱] .و بارِ دیگر به پیامبر   صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله گفت : از خدا بترس و جز حق مگوى  ! ابوبکر دستش رابلند کرد بینى  او را فشرد و گفت : بى ‏مادر شوى  اى  دخترِ رُومان [ نامِ مادر عایشه ] ! تو
و پدرت حق مى ‏گویید و رسول خدا حق‏گو نیست ؟![۲]صدّیقه زنى  است که هرگز دروغ نگوید ، حتى  بر هَوُوى ِ خود . و این مطلب باآنچه در الاستیعاب (ابن عبد البَرّ) و الإصابه (ابن حجر) آمده است ، همخوانى  ندارد ؛در این دو مأخذ آمده است که :

ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۴ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۴ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

۴ . عده زن شوهر مُرده

کُلَینى  از حُمَید بن زیاد ، از ابن سَماعه ، از محمد بن زیاد ، از عبداللّه‏ بن سِنان ومعاویة بن عَمّار ، روایت مى ‏کند که گفت : از امام صادق  علیه ‏السلام درباره زنى  پرسیدم که شوهرش مرده است ، آیا در خانه ‏اش عده نگه دارد یا در هرجا که خواست مى ‏توانددوران عده را به سر برد ؟ امام  علیه‏ السلام فرمود :بل حیثُ شاءت ؛ إنّ علیّاً لمّا تُوُفِّیَ عُمَر ، أتى  أُمّ کلثوم ، فانطَلَقَ بها إلى بیته[۱] ؛بلکه هرجا خواست عده نگه دارد ؛ همانا على  علیه ‏السلام چون عمر درگذشت اُمّ کلثوم را به خانه خودش بُرد .
در روایت دیگرى  آمده است :فأَخَذَ بیدها ، فانطَلَقَ بها إلى  بیته [۲] ؛دستش را گرفت و او را به خانه ‏اش بُرد .این [ دو ] روایت دلیل دیگرى  است بر فرزند نیاوردن اُمّ کلثوم [ در خانه عمر ] .اگر گفته شود : این روایت بر تزویج (زناشویى  عُمَر با اُمّ کلثوم) دلالت دارد وهمین ، براى  اثبات منظور کافى  است .

ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۳ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۳ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

دو  پرسش

در  اینجا  دو  سؤال  به  ذهن  مى  ‏آید  :سؤال  اول  :  آیا  اُمّ  کلثوم  و  زید  در  یک  روز  از  دنیا  رفتند  یا  نه  ؟سؤال  دوم  :  آیا  تعمیم  اَحادیثِ  «میراث  الغرقى    والمهدوم  علیهم»  ( ارث  کسانى    که  باهم  غرق  شده ‏اند  یا  زیر  آوار  از  بین  رفته‏اند  و  …)  بر  کسانى    که  ناگهان  خودشان  هلاک شدند  ـ  چنان  که  در  روایتِ  قَدّاح  هست  ـ  امکان  دارد  یا  خیر  ؟trans احادیث شیعه 3  معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

پاسخ  سؤال  اول

باید  گفت  که  در  این  زمینه  شتابان  نمى  ‏توان  پاسخ  گفت  ؛  زیرا  روایات  در  این  راستامختلف‏ اند  :ـ  گاه  تصریح شده  که  :  زید  بن  عمر  نوجوانى    بود  که  درگذشت[۱]  .ـ  بار  دیگر  گفته  شده  که  :  وى    مردى    بود  که  از  دنیا رفت [۲]  .ـ  در  حدیثى    هست  که  :  زید  و  مادرش  در  یک  روز  جان  دادند[۳]  .ـ  در  برخى    از  نصوص  هیچ قیدى  وجود  ندارد[۴]  .ـ  در  حکایتى    آمده  که  :  وى    در  پى  نزاع  و  درگیرى  ‏اى    که  میان  بنى    عُدى    برخاست  ،کشته  شد[۵]  .ـ  نیز  آمده  است  :  عبدالملک  بن  مروان  زید  و  مادرش  را  سَمّ  (و  زهر)  خوراند  و  آن دو  مُردند  و  این  کار  زمانى    روى    داد  که  به  عبدالملک  گفتند  : 

ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

زید عالم و داراى  فرزند

بعضى  از مصادر و کتاب‏ها تصریح کرده‏ اند به اینکه زید ازدواج کرد و داراى فرزندانى  شد .* در پانویس تاریخ دمشق آمده است :زُبَیر مى ‏گوید : زید بن عمر فرزندانى  داشت [ همه از بین رفتند ] و[ نسل وى  ] منقرض شدند[۱] .    * زید بن عُمَر به همراه ابن عباس از علما به شمار مى ‏رود ، [ و جایگاه وى  ] پس ازمُعاذ بن جبل و عبداللّه‏ بن مسعود و ابى  دَرداء و سلمان [ مى ‏باشد [۲]] .    * معاویه با زید بن عمر داستانى  دارد . این حکایت تأکیدى  است بر اینکه وى مردى  بود که مى ‏توانست بر معاویه اعتراض کند و [ سخن او را ] نپذیرد و رد کند[۳] .* ابن مَعین در تاریخ خود نام چند نفر از فرزندان زید بن عمر را مى ‏آورد ؛ مانندعبدالرحمن و محمد .این گزارش‏ها بر ما روشن مى ‏سازند که «زید» صغیر وکودک نبود ، بلکه مردى  به حساب مى ‏آمد و نزد تابعان جایگاهى  داشت ، تا آنجا که او را از علما مى ‏شمردند وهمتاى  ابن عباس مى ‏دانستند ؛

ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

اخبارى  در کتاب‏هاى  شیعه به چشم مى ‏خورد که شبیه روایات اهل سنت است .این اخبار را مى ‏کاویم تا روشن گردد آیا این دست احادیثِ مورد قبول شیعه مى ‏باشد ؟ یا روایاتِ اهل سنت به مصادر حدیثى  شیعه راه یافته و از آنجا به فقه وارد شده است ؟

۱ و۲ . چگونگى  تکبیر بر میّت و نماز بر آن

شیخ طوسى  در «الخلاف» مى ‏گوید :مسئله ۵۴۱ . هنگامى  که [ قرار باشد ] بر جنازه مرد ، کودک ، خنثى  و زن نمازخوانده شود ، جنازه زن جلوتر از سایر جنازه‏ ها ، رو به قبله ، قرار مى ‏گیرد ، سپس خنثى  ، کودک و … . دلیل ما بر این شیوه ، اجماع فرقه امامیه و روایات آنان مى ‏باشد .عَمّار بن یاسر مى ‏گوید :جنازه اُمّ کلثوم (دختر على   علیه ‏السلام) و فرزندش ـ زید بن عُمَر ـ را آوردند وحسن و حسین  علیهماالسلام و عبداللّه‏ بن عمر و عبداللّه‏ بن عباس و ابوهُرَیْرَه همراه آن بودند ، جنازه پسر را پیش امام گذاشتند و زن را پشتِ آن ، وگفتند : این سنت پیامبر است[۱] .بعضى  از علماى  اهل سنت به این مسئله براى  دلالت بر وقوع تزویج عمر با اُمّ  کلثوم ، استدلال کرده‏ اند تا ما را متقاعد سازند . ادامه‌ی خواندن

واکاوى سخن عُمَر-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

واکاوى سخن عُمَر-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

با بررسى  مآخذ این ماجرا درمى ‏یابیم که بارِ سیاسى  آن بیش از اَبعاد اعتقادى  یاعاطفى  آن است و عمر بن خطّاب به اندازه ‏اى  که در این ازدواج امور دیگر را مد نظرداشت ، در پى  نَسَب و خویشاوندى  و دامادى  نسبت به [ خانواده ] رسول خدا نبود . اگر به راستى  عمر قرابت با پیامبر را مى ‏خواست و خود را تنها همدم شایسته براى اُمّ کلثوم مى ‏دانست ، آیا از حُسن صحبت (و همدمى ) عمر بود که از ساق اُمّ کلثوم جامه پس زند یا او را به سینه ‏اش بچسباند یا ببوسد یا … ؟!آیا اُمّ کلثوم ـ دختر على  ـ از کنیزکان زرخریدى  بود که ستبرى  ساق‏ ها وتندرستى ‏شان مطلوب است تا کامروایى  از آنها لذت ‏بخش‏تر صورت گیرد و در
کام‏جویى  بهتر باشند ؟! یا اینکه : اُمّ کلثوم ، کریمه بنى  هاشم و دختر رسول خدا و على و فاطمه ، انسان آزادى  بود که عمر ادعا کرد از راه ازدواج با او مى ‏خواهد به خدا ورسولش نزدیک شود ! آیا به راستى  عمر با این کارش ، مى ‏خواست شایستگى ‏اش را بنمایاند ؟ و اثبات کند که چونان او هیچ کس دیگر نمى ‏تواند همسرى  نیک و لایق براى  ام کلثوم باشد ؟!

ادامه‌ی خواندن

نگرش تاریخى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

نگرش تاریخى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

واکاوى  ازدواج عُمَر

پیش از ورود به اصلِ بحث ، لازم است دو مقدمه را بدانیم :
۱ . شناختِ دیدگاه اهل سنت نسبت به خلیفه و خلافت ، و اینکه آیا نزد آنان خلیفه ـ به نصّ ـ از سوى  خدا و رسولش تعیین مى شود یا نه ؟ ۲ . دیدگاه آنان درباره خلیفه چیست ؟ آیا معصوم مى ‏باشد یا یک انسان عادى  است که به صواب مى ‏رود و خطا مى ‏کند ؟

مقدمه اول

باورِ اهل سنّت این است که به لزومِ نَصِّ خلیفه از ناحیه خدا و رسولش اعتقادندارند ، بلکه امر خلافت واگذار به امت است ؛ گاه به بیعت اهل حَلّ و عقد (خبرگان)یا بیعت دو یا یک نفر حاصل مى ‏شود و زمانى  به شورا و گاهى  به اجماع و … به همین جهت ، هرکس انتخاب شود امام مسلمانان و خلیفه رسول خدا مى ‏گردد . ادامه‌ی خواندن

از منظر متون و احادیث-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

از منظر متون و احادیث-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

[ کسانى  چون ابن سَعْد ، ابن حَجَر عَسْقلانى  ، ابن جوزى  ، ابن جَریرِ طَبَرى  ،خطیب بغدادى  ، زَرَندى  و یعقوبى  مسئله ازدواج عمر با اُمّ کلثوم را در کتاب‏هاشان آورده ‏اند ، متن سخن آنها چنین است : ]

۱ . ابن سعد

ابن سعد در ترجمه اُمّ کلثوم ـ دختر على  بن ابى  طالب ـ در «الطبقات الکبرى »مى ‏گوید :عمر ، اُمّ کلثوم را به عقد خود درآورْد در حالى  که وى  دخترى  نابالغ بود وى  به همسرى  عمر باقى  ماند تا سرانجام به قتل رسید ، و زید بن عمر و رقیّه بنت عمر رابراى  عمر زایید …تا آنجا که مى ‏نویسد :به ما خبر داد أنس بن عیاض لَیْثى  ، از جعفر بن محمد ، از پدرش که [ گفت ] : عمربن خطّاب دختر على  بن ابى  طالب ، اُمّ کلثوم را خواستگارى  کرد . على  گفت : من دخترانم را براى  فرزندان جعفر اختصاص داده ‏ام ! عمر گفت : اى  على  ، او را به نکاح
من درآور ! به خدا سوگند ، مردى  در روى  زمین مانند من حُسن مصاحبت با او راانتظار نمى ‏کشد .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

شام (سال ۴۶۸ ه )

 در «مآثر الإنافة» قَلْقَشَنْدى  آمده است : اتسز بن ارتق خوارزمى  ـ معروف به اقسیس ـ یکى  از امیران سلطان ملکشاه سلجوقى  (فرزند آلب ارسلان) در سال ۴۶۸ بر دمشق چیره شد ، و خطبه به نام مستنصر فاطمى  را قطع کرد و به نام المقتدى [۱] عباسى  خطبه خواند ، و از اذان به «حَیّ على  خیر العمل» جلوگیرى  کرد ؛ و پس از این ماجرا هیچ کس در شام براى  فاطمیّون خطبه نخواند ، و تا بعد خلافت المقتدى  این شیوه باقى  ماند[۲] . در «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر مى ‏نویسد : اقسیس و سپاهش در ذى  قعده وارد دمشق شد ، و در روز جمعه ـ پنج روزباقى ‏مانده از ذى  قعده ـ به نام المقتدى  بامر اللّه‏ ، خلیفه عبّاسى  ، خطبه خواند ، و این پایان خطبه به نام علویان مصر بود . اقسیس بر بیشتر سرزمین شام غلبه یافت ، و ازاذان به «حَیّ على  خیر العمل» منع کرد ، اهل شام بسیار شادمان شدند . [ اقسیس ] به اهل شام ستم روا داشت و با آنان بدرفتارى  کرد[۳] .

ادامه‌ی خواندن