دعادرآرامگاه پیامبربزرگ-جایگاه زیارت
روشن است که استغفار و دعا و تضرُّع سوى خداى متعال ـ در هر زمان و مکان ـ ازمستحبّات مؤکّد است ، و در قرآن کریم و بسیارى از احادیث پیامبر ص و ائمّه علیهم السلام برآن سفارش شده است ؛ و با آنکه دعا محدودیت زمانى یا مکانى ندارد ، برخى اززمانها و مکانهاى مقدّس در استجابت دعا مؤثّرند .اوقات مبارکى چون ماه رمضان[۱] ، و شب قدر[۲] ، و شب جمعه [۳] ، و شب نیمه شعبان[۴] ، و روز عرفه[۵] ، و روز عید فطر[۶] و قربان[۷] ، و لحظه هاى سَحَر[۸] ، و وقتِ افطار [۹] ، و در فاصله میان اذان و اقامه[۱۰] ، و در اَثناء نزول باران[۱۱] ، و دیگر ساعتهاو روزهاى مبارکى که موقعیّت ویژه براى استجابت دعا دارند .و همچنین نسبت به اماکن مقدّس [ دعا موقعیّت خاص مى یابد ] مانند :
نصوص زیارات درمتون اهل سنّت -جایگاه زیارت
نمونه هایى از نصوص زیارات در متون اهل سنّت
هدف ازآوردن این زیارات از طریق اهل سنّت ـ دراینجا ـ راهنمایى بر این است که زیاراتى را که ما در این موسوعه آوردیم داراى نظائرى در میان کتابهاى عامّه مى باشد ؛ از این رو پسندیدیم که به این مسئله اشاره کنیم تا روایات شیعه در این زمینه بدعت انگاشته نشود ، و این پندار به ذهن بعضى نیاید که زیارات از مختصات آیین تشیّع است ، دیگر مسلمانان بر آنان دست نیازیده اند ؛ [ نیز ] ما براى تأکید این مطلب ،در پایان این کتاب ، فهرستى از اسامى کتابهاى زیاراتى را مى آوریم که از طُرُق عامّه وارد شده است .موارد ذیل از زیاراتى است که درکتابهاى آنان [ اهل سنّت ] آمده است : ادامهی خواندن ←
باب سوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت
سفر براى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله و انجام این کار از گذشته هاى دور تا زمان حاضر
روایت شده است که بِلال بن رَباح (مؤذّن پیامبر صلى الله علیه وآله) براى زیارت قبر پیامبر از شام به مدینه سفر کرد . وى پس از پیامبر صلى الله علیه وآله براى هیچ کس اذان نداد مگر همین بار که براى زیارت آن حضرت به مدینه آمد و صحابه از او خواستند اذان دهد ، او اذان را آغازید و به پایان نرساند .بارى ، بِلال ، رسول خدا صلى الله علیه وآله را در خواب دید که به او فرمود : «اى بلال ، این چه جفایى است ؟! آیا زمانِ آن نرسیده که مرا زیارت کنى !»بلال اندوهگین و هراسان از خواب برخاست و زاد و توشه سفر بست و راهى مدینه شد .
فصل چهارم بخش دوم– بی بنیاد
[ مخالفت وهّابیّه ]
اى بندگان خدا ، بیدار شوید [ و به خود آیید ] و به حق باز گردید ، و به شیوه سلف مَشى و حرکت کنید و باز ایستید ، شیطان شما را تحریک نکند و تکفیر اهل اسلام رادر نظرتان بیاراید ، و شما مخالفت مردم را با خودتان میزان و معیار کفر شان قراردهید ، و موافقت آنها را با خودتان ملاک اسلام .پس در این صورت [ باید گفت ] « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ » به خدا ایمان آوردیم وبه آنچه از سوى خدا بر مرادش و مقصود پیامبر ش آمد ، ایمان داریم .خدا ما و شما رااز پیروى هواهاى نفسانى نجات بخشد .
ادامهی خواندن ←
فصل چهارم مَذهب سَلَف بخش اول– بی بنیاد
[ نگرش مَذهب سَلَف درباره فرقه هاى دینى ]
[ عدم تکفیر فرقه هاى دینى ]
اکنون برخى از سخنان اهل علم را ذکر مى کنم که گفته اند : مذهب سَلَف ، عدمِ قول به تکفیر این فرقه هاست (فرقه هایى که پیش از این نامشان آمد) .شیخ تقى الدین ـ در کتاب الإیمان ـ مى گوید :امام احمد ، خوارج و مُرجِئَه و قَدَریّه را تکفیر نکرد ، آنچه از او واَمثالش نقل شده تکفیر جَهْمیّه است . در حالى که احمد بزرگانِ جَهْمیّه را کافر نشمرد و آن را که مى گفت «من جهمى ام» کافر نمى دانست ، بلکه پشت سر آن دسته از جهمیّه که به دین خودشان فرا مى خواندند و مردم را امتحان مى کردند و هرکه با آنان موافق نبود به سختى کیفر مى دادند ،نماز مى خواند .
آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث
هیچ کس نمى تواند مکانت علمى حضرت على و حضرت زهرا علیهماالسلام را انکار کند .اگر در احتجاج هاى آن دو نیک بیندیشیم ، ناگزیر درمى یابیم که حق با آن دواست .به عنوان نمونه ، حضرت على و حضرت زهرا علیهماالسلام ـ افزون بر آنچه گذشت ـ برابوبکر به قاعده هایى [ همچون ] قاعده یَدْ و اینکه بیّنه بر عهده مُدّعى [ ابوبکر ] است وقَسَم به عهده مُنکِر ، استدلال مى کنند .پیش از این ، گذشت امام على علیه السلام به ابوبکر فرمود :به من خبر ده ، اگر در دست مسلمانان چیزى باشد و من در آن ادّعا کنم ،از چه کسى بیّنه مى خواهى ؟ابوبکر گفت : از تو .امام علیه السلام فرمود : پس هنگامى که در دستِ من چیزى است و مسلمانان درآن ادعا مى کنند ، چرا از من بیّنه مى خواهى ؟!ابوبکر ساکت ماند … .
علّت نامگذارى پیروان خلفا به اهل سنّت و جماعت – جُستارى در تاریخ حدیث
در سبب نامیدن اهل سنّت به «اهل سنّت و جماعت» چهار نظر هست :
۱ . به این اسم نامیده شدند ؛ زیرا پیرو سنّت صحیح به دور از بدعت ، مى باشند .
۲ . نام گذارى آنها بدان جهت است که : بر سنّتهایى که خلفا در وقایعِ پیش آمده بنیان گذاردند ، پایدار ماندند و دیگر چیزها را بدعت شمردند .
۳ . آنان پس از سال ۴۱ هجرى (عام الجماعة) ، هنگام صلح امام حسن علیه السلام بامعاویه ، به این نام معروف شدند . در این سال ، لعن امام على علیه السلام در سخنرانى ها سنّت شد ، و اسم «اهل سنّت» براى مخالفان امام على علیه السلام و یاران مدرسه خلفا پدید آمد .
مقدمه کتاب – اختلاف در وضوچرا؟
نویسنده :سیّد على شهرستانى
ترجمه:بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى(ع)
مقدمه
مؤلف بیست سالِ پیش نظریه جدید خود را پیرامون مسئله وضو
ارائه کرد . شیوه نویى که در پیش گرفت ، وضو را از چهار جنبه تاریخى ،روایى ، قرآنى و لغوى ، و اصولى وامى کاوید . دریچه هاى تازه به روى ِپژوهندگانِ فقه مقارن مى گشود . از یک بحث تاریخى ، تا یک واژه شناسى ، از یک شأن نزولِ آیه اى قرآنى تا جست وجویى اصولى و …همه را به کار مى بست تا این رویکردِ جدید را به محققان بشناساند که البته مورد توجه و قبول بزرگانى چند نیز قرار گرفت . باور استاد سید على شهر ستانى این است که اختلاف در وضو ، به عهدِ خلیفه سوم ، عثمان پدید آمد .و این باور را در حدّ توان با دقت هرچه تمامتر بررسى کرده اند و البته شایسته است خواننده صبر و حوصله خویش را به کار بندد و در صورت امکان ، دیگر اثر استاد را با عنوان «با اندیشوران مسلمان» مطالعه کند تازمینه لازم براى این قبیل پژوهشها را در خود فراهم آورد .به هر حال و براساس این دیدگاه باید دانست که مسلمان پس از رسول خداصلى الله علیه وآله به دو گروه تقسیم شدند و هر کدام روش و مبناى ویژه خود رادر پیش گرفتند .