عالم غَیْب و عالم مادَّه-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
پیداست که مشرکان و جاهلان در قلمرو فکرى ویژه خودشان مى زیستند ، آنان رامى نگرى که به جهت عدم ادراکِ حقیقت رسالت و آنچه را پیامبر آوَرْد ، بر پیامبراعتراض مى کنند و مى گویند : چرا پیامبر مانند پادشاهان بزرگ نیست ؟ چرا طلا [ وثروت مالى ] فراوان ندارد ؟ چگونه خدا مردگان را زنده مى سازد ؟ و چگونه مردم پس از مرگ برانگیخته مى شوند ؟ و چگونه و چگونه …اینها پرسشهاى مشرکان است و بیشترشان به امور مادّى ِ محسوس برمى گردد که به [ عالم ] غیب ارتباط ندارد ، در حالى که خدا از مؤمنان مى خواهد که به غیب ایمان آوَرَند ، و بر خوردشان با قضایا برخوردى مادى و به دور از باورداشت عالم غیب نباشد .مصادر [ و منابع حدیثى ] از ابوبکر نقل کرده اند که او ، در جنگ حُنَین ، با بعضى ازپدیده هاى غیبى ، برخوردى مادى داشت ، از این رو گفت : «ما هرگز امروز ، به جهت قلّت افراد [ و ساز و برگ نظامى ِ اندک ] ، غلبه نمى یابیم»
انگیزه هاى دروغگویى نزد دو طرف-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
اکنون با درنگى درباره ابوبکر مى خواهیم ببینیم آیا به راستى او صدّیق بود یا اینکه«صدّیق» على بن ابى طالب علیه السلام است ؟امام على علیه السلام با این سخن خود و با مخاطب ساختنِ این گرایش ، به مظلومیّتِ خویش اشاره مى کند :ما زلتُ مُذ قُبِضَ رَسولُ اللّه مظلوماً ؛ ولقد بَلَغَنی أَنَّکُمْ تَقولونَ علیٌّ یَکْذِبُ !
قاتَلَکُم اللّهُ ، فَعَلَى مَنْ اَکْذِبْ ؟! اَعَلَى اللّه ، فأنا أَوَّلُ مَن آمَنَ به ؟ أَمْ عَلَى نَبِیّه ،فأنا اَوَّلُ مَن صَدَّقَهُ ؟![۱]«از زمانى که پیامبر صلى الله علیه وآله درگذشت من پیوسته مظلوم بوده ام ؛ و البته به من رسیده است که شما مى گویید : على دروغ مى بافد ! خدا شما را بکشد ، بر که دروغ مى بندم ؟ آیا بر خدا [ دروغ مى بندم یا آنکه ] من نخستین کسى ام که به او ایمان آورد ؟ یا بر پیامبر خدا [ دروغ مى بندم با آنکه ] اَوَّلین شخصى ام که اورا تصدیق کرد ؟!»این سخنِ امام در درون خود دقیق ترین و زیباترین معانى ِ احتجاج و مناظره رانهفته دارد . [ به راستى ] چه دلیل و توجیهى مى توان یافت اگر على علیه السلام بر خدا دروغ
نسبت دهد ؟!