فصل چهارم مَذهب سَلَف بخش اول– بی بنیاد
[ نگرش مَذهب سَلَف درباره فرقه هاى دینى ]
[ عدم تکفیر فرقه هاى دینى ]
اکنون برخى از سخنان اهل علم را ذکر مى کنم که گفته اند : مذهب سَلَف ، عدمِ قول به تکفیر این فرقه هاست (فرقه هایى که پیش از این نامشان آمد) .شیخ تقى الدین ـ در کتاب الإیمان ـ مى گوید :امام احمد ، خوارج و مُرجِئَه و قَدَریّه را تکفیر نکرد ، آنچه از او واَمثالش نقل شده تکفیر جَهْمیّه است . در حالى که احمد بزرگانِ جَهْمیّه را کافر نشمرد و آن را که مى گفت «من جهمى ام» کافر نمى دانست ، بلکه پشت سر آن دسته از جهمیّه که به دین خودشان فرا مى خواندند و مردم را امتحان مى کردند و هرکه با آنان موافق نبود به سختى کیفر مى دادند ،نماز مى خواند .
فصل دوّم.معذور بودن جاهل -بی بنیاد
به فرض ، این امورى که شما مى پندارید که آنها کفر است ـ یعنى نذر ، قربانى و … ـ[ درست باشد ] در اینجا اصل دیگرى از اصول اهل سنّت هست که بر آن اجماع دارندـ چنان که شیخ تقى الدین و ابن قیّم آورده اند ـ و آن این است که مسلمان جاهل ومُخطئ [ کسى که بر راه و عقیده نادرست است ] به سبب جهل و خطا معذور مى باشد(هرچند عملى را انجام دهد که صاحبِ آن مشرک یا کافر است) تا اینکه حجّتى که تارکِ آن کافر مى شود با بیانى روشن ـ که بر مانند او مشتبه نمى شود ـ برایش تبیین گردد ، یا آنچه را که در دین اسلام ضرورى است انکار کند [ یعنى ] منکر چیزى شود که اجماع همگانى قطعى بر آن استوار است و هریک از مسلمانان ـ بى نظر و تأمّل ـ آن را مى شناسند و جز اهل بدعت با آن مخالفت نمى ورزد ؛ چنان که به خواست خدابیانش مى آید .
برخى از معیارهاى صدّیقیّت۱-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
با توجه به بحث هاى پیشین ، برایت روشن است که راستگو کیست و دروغگوچه کسى مى باشد . اکنون مى خواهیم روشن سازیم که در منظومه (و سامانه) الهى ،«صدّیقه» کیست و «صدّیقه» چه کسى مى باشد ؛ زیرا مرتبه «صدّیقه بسى برتر و بالاتراز مرتبه «صادق» است ، چه آن صیغه مبالغه مى باشد ، و بیشتر در قرآن کریم صفت براى انبیاء آمده است :مانند این سخن خداى متعال [ درباره یوسف علیه السلام ] :« یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ »[۱] ؛«یوسف ، اى صدّیق و بسیار راستگوى » .و درباره ابراهیم آمده است :« وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً »[۲] ؛«و در این کتاب ابراهیم را یاد کن که او پیامبرى صدّیق بود» .و درباره اِدریس مى خوانیم :« وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً »[۳] ؛«و در این کتاب ادریس را به یاد آور ، او پیامبرى صدّیق بود» .