بحث ما حول جواز زیارت و استحباب آن دور مى زند و جواز گذاشتن علامت ونشان بر قبر ، و این بحث ارتباطى به لفظ «مشهد» و لغت آن ندارد ؛ ما بعض آنچه راپیرامون موضوع بحث از پیامبر ص و اهل بیتش وارد شده آوردیم ؛ و نیز روشن شدکه آنان ، با گفتار و کردارشان ، مؤمنان را بر [ زنده نگه داشتن ] این شعائر تشویق مى کردند ، با چشم پوشى ازنامهایى که بر قبر اطلاق مى شود ـ «مشهد» یا «مزار» یا«ضریح» یا «مَدْفَن» ـ زیرا این نامها در حکم تغییرى پدید نمى آورد .افزون بر این ، کلام پیشین ابن تیمیّه و سخن لاحق او ـ بر فرض ثبوت آن ـ او رانفعى نمى بخشد ، و نمى تواند دلیلى بر اثبات عدم جواز زیارت قبر پیامبر ص باشد ؛
در اینجا نیز در عدم وجوب وفا به نذرِ سفر براى زیارت قبور ، [ ابن تیمیّه ] ادّعاى عدم نزاع و اختلاف کرده است ؛ و به زودى در ذیل نادرستى این ادعا را مى نگرى .ابن حزم مى گوید :ابو محمّد مى گوید : … و نیز اگر نذر کند پاى پیاده یا ایستاده یا سواره به مدینه رود ، وفا به آن لازم است ؛ و این چنین است نذر سوى اثرى ازآثار انبیا[۱] .حطّاب مغربى [۲] مى نویسد :شیخ زروق در «شرح الإرشاد» مى گوید :
اعتقاد به معاد از مهمترین اصول اعتقادى در اسلام است ، قرآن کریم در آیات فراوانى به این مسئله پرداخته است ؛ و از این رو اهتمام و یادآورى مستمرّ آن ، به راستى ، امرى ضرورى است ؛ به جهت [ تأثیر و نقش سازنده آن ] در تربیت انسان ، و صیانت نفس او از لغزیدن در گودالهاى هلاکت ، و افتادن در دامهاى شیطان ، ودلبستگى به ظواهر فریبنده و پرزرق و برق دنیا .زیارت قبور و ایستادن بر مزار مردگان و آمرزش طلبیدن و دعا برایشان ودرخواست نزولِ رحمت الهى بر آنها ، یکى از مهمترین وسایل تذکّر و توجّه به این مسأله را مى نمایاند ؛
از آیات قرآن شریف که به آن بر مشروعیّت زیارت استدلال شده ، این سخن خداى متعال است :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً »[۱] و اگر آنان هنگامى که به خویشتن ستم کردند نزد تو بیایند ، پس از خداطلب مغفرت کنند ، و پیامبر برایشان آمرزش بخواهد ، البته خدا را بسیار توبه پذیر ودلرحم و مهربان خواهند یافت .شریف نورالدین سمهودى [۲] به نقل از سبکى مى گوید :این آیه دلالت دارد بر تشویق به رفتن سوى رسول خدا ص و استغفارنزد آن حضرت ، و آمرزش خواستن پیامبر براى آنان ؛ و این رُتبه به مرگ پیامبر ص قطع نمى شود .اینکه فرمود : « وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ » عطف به « جَاؤُوکَ » است ، از این رواقتضا ندارد که استغفار پیامبر بعد از استغفار آنان باشد ؛ افزون بر این ،ما این را نمى پذیریم که آن حضرت ، پس از مرگ ، آمرزش نمى طلبد ؛زیرا در زمان حیاتش این کار صورت گرفت[۳] ،
شفاعتها در آخرت ، پنج نوع اند و همه شان براى پیامبر ما صلى الله علیه وآله ثابت است . به بعضى از آنها هیچ کس جز پیامبر نمى تواند دست یازد ودر بعضى از آنها ، دیگران شریک اند و پیامبر صلى الله علیه وآله پیش از همه است . ازاین رو ، شفاعت (در معناى فراگیرش) به آن حضرت باز مى گردد وبعضى از انواعِ شفاعت ، ویژه اوست .اینکه پیامبر صلى الله علیه وآله مى فرماید : «مَن زارَ قَبْری وَجَبَتْ له شفاعتی»(هرکه قبر مرا زیارت کند ، شفاعتم بر او واجب مى شود) مى توانداشاره به شفاعتِ اختصاصى پیامبر باشد و مى تواند اشاره به عموم شفاعت به شمار آید .قاضى عِیاض و دیگران گفته اند : شفاعت پنج قسم است :[۱]
اَحادیثى که درباره عذاب قبر هست و به حدّ تواتر مى رسد (و بخارى و مسلم و دیگران روایت کرده اند و اهل سنت به مدلول آنهااجماع دارند) بر درک و فهمِ میّت ، دلالت مى کند . از بهترین این اَحادیث ، روایتى است که از ابوبَکْرَه نقل شده است ، وى مى گوید :در حالى که با شخص دیگرى به همراه پیامبر صلى الله علیه وآله قدم مى زدیم ، پیامبر صلى الله علیه وآله به دو قبر درآمد و فرمود : «صاحب این دو قبر ، هم اکنون در قبرشان عذاب مى شوند ، کدام یک از شما چوبى از این نخل برایم مى آورد ؟» .من به رفیقم پیشى جستم ، شاخه بى برگى را از نخل شکستم و آوردم . پیامبر صلى الله علیه وآله آن را از بالا دو نیم کرد ،نصفى را روى یکى از آن دو قبر و نصفِ دیگر را روى دیگرى گذاشت و فرمود : تا زمانى که این چوبها تازه اند ، بر این دو سخت گرفته نمى شود ! این دو ، به جهت غیبت و [ ناپرهیزى از ] ادرار ، عذاب مى شدند .
حیات انبیا ع و شهدا و دیگر مردگان حیات انبیا علیهم السلام
از اَنس نقل شده که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :الأنبیاء ـ صلواتُ اللّه علیهم ـ أحیاءٌ فی قُبُورهم یُصَلُّون ؛[۱]پیامبران ـ درود خدا بر آنان باد ـ زنده اند ، در قبرهاشان نماز مى گزارند . نیز از اَنس از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود :إنَّ الأَنبیاء لا یُتْرَکونَ فی قُبُورهم بعد أربعین لیلة ، ولکنَّهُم یُصَلُّون بینَ یَدَی اللّه تعالى حَتّى یُنْفَخُ فی الصُّور ؛[۲]همانا ، انبیا ـ بعد از چهل شب ـ در قبرهاشان رهانمى شوند ، آنان تا زمانى که در صُور دمیده شود ، پیش خداى متعال نماز مى گزارند .در حدیث معراج آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله موسى علیه السلام را ایستاده درحال نماز ، در قبرش دید ، سپس موسى و دیگران به بیت المقدس سیرداده شدند (چنان که پیامبر ما سیر داده شد)
بایسته است انسان در پیشگاه خدا به پیامبر توسل جوید و از او یارى بخواهد و پیامبر صلى الله علیه وآله را شفیع قرار بدهد . این کار جایز است و حُسنِ آن را هر دیندارى مى داند و در سیره انبیا و رسولان الهى و سَلَف صالح و علما و توده مسلمانان ، امر شناخته شده اى مى باشد .هیچ یک از اهل اَدیان ، این شیوه را انکار نکرد و در هیچ زمانى شنیده نشد که کسى بر آن اعتراض کند تا اینکه ابن تیمیّه آمد و سخنى گفت که مردم را به اشتباه انداخت و به بدعتى زبان گشود که سابقه نداشت .ابن تیمیّه در این باره ، سخنِ دراز دامنى دارد .
اینکه زیارت ، موجب تقرُّب به خدا مى شود ، با قرآن و سنّت واجماع و قیاس ، به اثبات مى رسد .قرآن خداى متعال مى فرماید :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً » ؛[۱]اگر آنان هنگامى که به خویشتن ستم کردند ، نزدت آیند واز خدا آمرزش بخواهند و پیامبر برایشان آمرزش بطلبد ،خداى را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت .این آیه ، مردم را بر رفتن پیش پیامبر صلى الله علیه وآله و آمرزش خواستن در آنجا و استغفار پیامبر براى آنها ، برمى انگیزد .
سخنان علمادر استحباب زیارتِ قبر پیامبر صلى الله علیه وآله
قاضى عِیاض مى نگارد :زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله میان مسلمان یک سنّتِ همگانى است و فضیلتى دارد که همه بر آن ترغیب شده اند .[۱]قاضى ابو طَیّب مى نویسد :بعد از آنکه شخص حج و عُمْرَه را گزارْد ، مستحب است پیامبر صلى الله علیه وآله را زیارت کند .مَحاملى در التجرید مى گوید :هنگامى که حاجى از مکّه (اعمال حج) فارغ شد ،مستحب است قبرپیامبر را زیارت کند .حسین بن حسن حلیمى در المنهاج فى شعب الإیمان بزرگداشت پیامبر را در این روزگار ، به زیارتِ آن حضرت مى داند .ماوِرْدى در الحاوى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله را کارى مى داند که بدان امر شده و مستحب است ودراحکام السلطانیه مى نویسد :