معارف نهفته در متون زیارات ۱-جایگاه زیارت
متون زیارات ، دانشنامه معارف الهى
هرکه در نصوص زیارات ژرف نگرى کند ، درمى یابد که آنها در میان خود معارف فراوان و حقایق مهمّى را دربردارند ؛ مهمترین ارکان اسلام و اصول دین و قواعداخلاقى و معارفِ پایه ، در آنها نهفته است .[ معارف زیر را مى توان آشکارا در این نصوص یافت : ]
ادامهی خواندن ←
باب ششم-نقدوهّابیان درباره زیارت
سفر سوى قبر پیامبر صلى الله علیه وآله
شکى در این نیست که سفر سوى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله موجب تقرّب به خدا است ؛ زیرا :اوّلاً : خدا در قرآن مى فرماید : «اگر کسانى که به خویشتن ستم کردند ، نزدت آیند …» و پیداست که «آمدن» هم مى تواند از نزدیک باشد و هم از دور ، با سفر باشد یا بى سفر صورت گیرد .نمى توان گفت که « جاؤُوک » (نزدت آیند) مطلق است و مطلق ، بر تکتکِ افراد دلالت ندارد (هرچند براى این کار صلاحیت دارد) زیرا :مطلق ـ در اینجا ـ در سیاق شرط قرار گرفته و هریک از افراد را شامل مى شود . هر کسى که این عمل از او سر زند ، خدا را توبه پذیر و مهربان خواهد یافت .
فصل یازدهم حقیقت شرک و اسبابِ آن-بی بنیاد
[ حقیقت شرک و اسباب آن ]
اکنون بجاست ما بعضى از چیزهایى را بیاوریم که بعضى از اهل علم در وصف مشرکان (کسانى که پیامبران را تکذیب کردند ) ذکر کرده اند .ابن قیّم مى گوید :مردم بر هدایت و دین حق بودند . نخستین کسى که آنان را به عبادت بتها و انکار بعث ، فریفت ، شیطان بود . و همو بود که از جهت عکوف (و اقامت و پناهنده شدن) بر قبرها و تصویر (و نقّاشى کردن)اهل آنها ، فریبشان داد ؛ چنان که خدا در کتابش قصّه آنان را باز مى گوید:
« لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَلاَ سُوَاعاً وَلاَ یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً »[۱] ؛خدایانتان را رها نکنید ! «وَدّ» و «سُواع» و «یَغُوث» و «یَعوق» و «نَسْر» راوامگذارید !
فصل سوّم .کفرِ فرقه هاى اسلامى – بی بنیاد
[ کفر فرقه هاى اسلامى آنان را از ملّت اسلام خارج نمى سازد ]
در اینجا اصل دیگرى مى باشد و آن این است که : گاه درمسلمان دو ماده با هم اجتماع مى یابند : کفر و اسلام ، کفر و نفاق ، شرک و ایمان ؛ [ از این نظر که ] دو ماده دراو جمع است کفرى نمى ورزد که او را از ملّت اسلام خارج سازد ؛ چنان که مذهب اهل سنّت و جماعت همین است (تفصیل و بیانِ آن ـ ان شاء اللّه ـ خواهد آمد) و در این زمینه مخالفت نکرده است مگر اهل بدعت
ادامهی خواندن ←
مقدّمه مؤلّف وفصل اوّل -بی بنیاد
بسم اللّه الرحمن الرحیم
و به ثقتى ؛ تکیه و اعتمادم ـ تنها ـ به خداست . ستایش خداى راست که پروردگار جهانیان است ، و شهادت مى دهم که خدایى جز او نیست ، یگانه است و هیچ شریکى ندارد ؛ و گواهم که محمّد بنده و پیامبرِاوست که با هدایت و ین حق او را فرستاد تا بر همه دینها چیره اش سازد ، هرچند[ این کار ] ناخوشایندِ مشرکان باشد ؛ درود خدا تا روز جزا بر او و بر آلش باد .امّا بعد ، از سلیمان بن عبدالوهّاب به حسن بن عیدان ،سلام بر کسى که پیرو هدایت شد .خاى متعال مى فرماید :« وَلِتَکُن مِنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ »[۱] ؛مى بایست در میان شما گروهى باشند که به خیر [ و خوبى ها ] فراخوانند و به کارهاى نیک امر کنند و از کار هاى زشت بازدارند .و پیامبر صلى الله علیه وآله مى فرماید : الدین النصیحة[۲] ؛[ اساس و شالوده ] دین ، خیرخواهى و اندرز است .
آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث
هیچ کس نمى تواند مکانت علمى حضرت على و حضرت زهرا علیهماالسلام را انکار کند .اگر در احتجاج هاى آن دو نیک بیندیشیم ، ناگزیر درمى یابیم که حق با آن دواست .به عنوان نمونه ، حضرت على و حضرت زهرا علیهماالسلام ـ افزون بر آنچه گذشت ـ برابوبکر به قاعده هایى [ همچون ] قاعده یَدْ و اینکه بیّنه بر عهده مُدّعى [ ابوبکر ] است وقَسَم به عهده مُنکِر ، استدلال مى کنند .پیش از این ، گذشت امام على علیه السلام به ابوبکر فرمود :به من خبر ده ، اگر در دست مسلمانان چیزى باشد و من در آن ادّعا کنم ،از چه کسى بیّنه مى خواهى ؟ابوبکر گفت : از تو .امام علیه السلام فرمود : پس هنگامى که در دستِ من چیزى است و مسلمانان درآن ادعا مى کنند ، چرا از من بیّنه مى خواهى ؟!ابوبکر ساکت ماند … .
نابودسازی ارزش هاى معنوى – جستارى در تاریخ حدیث
زندگى جاهلیت بر پرستش بتها و چند خدایى بنا یافته بود و نگاهشان به پدیده ها نگاهِ مادى بود . اسلام آمد تا این افکار را تغییر دهد و آنان را به خداى واحدِقهّار فراخواند و پدیده هاى غیبى را بشناساند .مشرکان زمینه اینگونه رویکردها را نداشتند و بر پیامبر صلى الله علیه وآله اعتراض مى کردند ؛زیرا کُنه و حقیقت این تعالیم را درنمى یافتند ، و همواره درگیر این پرسشها بودند :چرا پیامبر فرشته اى با عظمت نیست ؟
چرا او [ گنجینه هایى از ] طلا ندارد ؟
چگونه خدا مردگان را زنده مى سازد ؟