اصل نامه امام ع بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز
روایت شده که امیرالمؤمنین علیه السلام شخصى [ رفاعه ] را به عنوان قاضى ،سوى اهواز فرستاد . وى به آن حضرت نوشت : اى امیر مؤمنان ، با اینکه علم ناچیزى دارم و سنّم بالا رفته و در سطحى نیست که در طلبِ علم برآیم و فقه بیاموزم ، به کار قضاوت گرفتار آمدهام [ اصول و احکام ] کاربُردى رابرایم بنویس تا آنها را برگیرم [ و روش خویش قرار دهم ] درود خدا بر توباد .امام علیه السلام به او نوشت :امّا بعد ، نامه ات را خواندم ، درباره قضاوت ، بزرگسالى ات را یادآورشده اى و اینکه سنّ یادگیرى ات گذشته است و در سنّى نیستى که فقه بیاموزى ! [ حال که چنین است این اصول و احکام را دریاب و به کار بند : ]
فصل هفتم شرایط مجتهدمرجع -بی بنیاد
[ شرایط مجتهدى که تقلیدش در علوم دین جایز است ]
پیش از این ، سخن اهل علم و اجماعشان بیان شد که جایز نیست تقلید و اقتدا دردین مگر از کسى که شروط اجتهاد ـ به اجماع ـ در او فراهم است ؛ و بر کسى که شرایط اجتهاد را ندارد تقلید واجب مى باشد ، و در این امر هیچ اختلافى وجود ندارد .و نیز اجماع اهل سنّت گذشت بر اینکه : هرکس به آنچه پیامبر صلى الله علیه وآله آورده اقراردارد و ملتزم است ، تکفیر نمى شود ـ هرچند در او خصلتى از کفر اکبر یا شرک باشد ـ مگر اینکه حجّتى بر او استوار گردد که تارک آن تکفیر مى شود ، و حجّت به پانمى شود مگر با اجماع قطعى (و نه ظنّى ) و آن که حجّت را به پا مى دارد امام است یانایب او ؛ و کفر تحقّق نمى یابد مگر به انکار ضروریّاتِ دین اسلام ـ مانند وجود خدا ویگانگى پروردگار و رسالت پیامبر ـ یا انکار امور آشکار ؛ مانند وجوب نماز .