عالم غَیْب و عالم مادَّه-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب
پیداست که مشرکان و جاهلان در قلمرو فکرى ویژه خودشان مى زیستند ، آنان رامى نگرى که به جهت عدم ادراکِ حقیقت رسالت و آنچه را پیامبر آوَرْد ، بر پیامبراعتراض مى کنند و مى گویند : چرا پیامبر مانند پادشاهان بزرگ نیست ؟ چرا طلا [ وثروت مالى ] فراوان ندارد ؟ چگونه خدا مردگان را زنده مى سازد ؟ و چگونه مردم پس از مرگ برانگیخته مى شوند ؟ و چگونه و چگونه …اینها پرسشهاى مشرکان است و بیشترشان به امور مادّى ِ محسوس برمى گردد که به [ عالم ] غیب ارتباط ندارد ، در حالى که خدا از مؤمنان مى خواهد که به غیب ایمان آوَرَند ، و بر خوردشان با قضایا برخوردى مادى و به دور از باورداشت عالم غیب نباشد .مصادر [ و منابع حدیثى ] از ابوبکر نقل کرده اند که او ، در جنگ حُنَین ، با بعضى ازپدیده هاى غیبى ، برخوردى مادى داشت ، از این رو گفت : «ما هرگز امروز ، به جهت قلّت افراد [ و ساز و برگ نظامى ِ اندک ] ، غلبه نمى یابیم»