بخشى از معجزات امام هادى ع-سیره امام هادى ع
سید بن طاوس با ذکر اسناد از «زرّافه» حاجب متوکل نقل مى کند از آنجا که خلیفه براى فتح بن خاقان احترام خاصّى قائل بود و هیچکس چون فتح به وى نزدیک نبودو در فرصتهاى مختلف درصدد بود موقعیّت او را در انظار مردم و قواى حکومتى ابراز کند ، از اینرو تصمیم خاصّى گرفت و دستور فرمانى مستبدّانه داد تا در یک روزمعیّن همه اشراف و قبائل و همچنین شخصیتهاى برجسته حکومتى و فرماندهان ارشد لشکرى با تشریفات خاص و با بهترین آرایش از نظر لباس و غیره گرد هم آیندو هر طبقه با توجه به موقعیّت نسبى و اجتماعى خود با نظم و ترتیب مناسبى حرکت کنند . وجملگى پیاده در مقابل خلیفه و فتح بن خاقان رژه بروند .
پیش گفتار-منهاج بدعت
وارسى کتاب منهاج السنه از دیدگاه علاّمه امینى رحمه الله آنچه در پیش روى دارید ، بخشى از ترجمه کتاب ارزشمندالغدیر ، اثر بزرگ مردِ جهان تشیّع ، اندیشمند وارسته وسترگ ،پیشتاز عرصه علم و عمل ، علاّمه بى نظیر ، سید عبدالحسین امینى نجفى مى باشد که به وسیله دکتر جمال موسوى ـ سالها پیش ـ به فارسى برگردانده شده است .این اثر ، تنها بخشى از جلد پنجم ترجمه است که از صفحه ۲۵۲تا ۳۵۸ (پایان جلد پنجم) را در بر مى گیرد ، و برابر است با متن عربى الغدیر ، جلد ۳ ، صفحه ۱۴۸ تا ۲۱۸ (و در چاپ تحقیق شده و جدید ، صفحه ۲۱۱ تا ۳۰۷) .
پاره اى از عقاید ابن عربى ۱-ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟
ابن عربى ، بر تسنّنِ خود همواره تأکید مى ورزد و در این راستا فضیلت ها وکرامت هایى را براى اشخاصى ذکر مى کند و لَقبها و مقام هایى را به آنان مى بخشد که شیعه آنها را برنمى تابد [ و این گونه اشخاص را دنیاپرستانى مُفسد ودروغگویانى جاه طلب مى داند ] .ابن عربى ، به صراحت ، تهمت هایى به شیعه مى زند و مى کوشد در باورهاى شیعه شک برانگیزاند ، و به مواضعى لب مى جنباند که خود آنها را پذیرفته وعقایدى که پایبندشان است و از آنها دست برنمى دارد .از آنجا که نگرشهاى ابن عربى در این زمینه ـ که آنها را نوشته و درکتاب هایش آشکارا آورده است ـ فراوان اند ، ما به پارهاى از آنها از باب نمونه ومثال (نه استقصاى همه سخنانِ او) بسنده مى کنیم و از عقایدى که با ادّعاى تشیّع او سازگار نمى افتد ، موارد زیر را مى آوریم : ادامهی خواندن ←
تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۳-پژوهشی درباره اذان
قاهره (سال ۳۵۶ ه )
مَقْریزى در کتاب «المواعظ والاعتبار» مى نویسد :در ماه رمضان سال ۳۵۳ ه مردى را به نام ابن ابى لَیْث گرفتند ؛ او به تشیّع نسبت داده مى شد ، پس دویست تازیانه و شلاق بر او زدند ، سپس در ماه شوال پانصد تازیانه و شلاقش زدند و گردنش را در غُل و زنجیر قرار دادند و زندانى اش کردند ؛ و در هرروز او بازجویى مى شد که مبادا شکنجه اش کاستى پذیرد ، و آب دهان بر صورتش انداخته مى شد ؛ از این رو ، وى در زندان جان داد و درگذشت ، جسدش را شبانه
بیرون آوردند و دفن کردند .گروهى براى نبش قبر او رفتند و قبر را پیدا کردند ، کسانى از اِخْشِیدى ها وکافُورى ها آنان را از این کار بازداشتند ، آنها نپذیرفتند و گفتند : این قبر رافضى [ شیعه ]است ، پس گروهى هجوم آوردند و جماعتى را زدند و بسیارى را غارت کردند تا اینکه مردم پراکنده شدند .