اختلاف در حدیث از دیدگاه ما شیعه امامیه چیزى است که وقوعش انکارنمى شود و آن طور که برخى از معاصرین گمان کرده اند (اختلاف در حدیث) ناشى از تأخیر در تدوین نیست چه آن که به نظر ما تدوین از آغاز طلوع اسلام تا آخرین زمان صدور نصوص لحظه اى متوقّف نشد بلکه برعکس ، با راهنمایى ائمّه اطهار علیهم السلام و ترغیب آنان در عرصه سخن و عمل بر امر تدوین و نوشتن ،این کار پیوسته رایج و برپا بود .در دیدگاه ما آنچه موجب اختلاف در حدیث گردید حوادثى است که در سندیا متن حدیث وارد شده است همچون قاطى کردن مطلب از سوى راویان یا صدور حدیث به جهت تقیه .یا این که اختلاف در صورت و ظاهر حدیث است و پس از تأمّل در جمع میان احادیث که اختلاف ظاهرى دارند ، برطرف مى شود .
پس از این سفر طولانى در این فصلهاى پنجگانه ، بطور قطع و یقین براى ماحقیقت ذیل روشن شد و آن این که :هیچ یک از توجیهات نمى تواند سببى واقعى براى منع از تدوین حدیث باشدهرچند که مانعین همین را بهانه قرار داده اند و هیچ یک از پاسخها درباره این سؤالى که مطرح کردیم یعنى «چرا مانع از تدوین حدیث شدند» قانع کننده نیست .دانستیم که مهمترین چیزى که ممکن است در توجیه منع ذکر شود احادیثى است که به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده و دالّ بر نهى شرعى از تدوین حدیث است لکن علاوه بر آنچه در فصل اوّل این بخش در پاسخ این مطلب گفتیم وضعف اسناد آنها را ثابت کرده و بیان کردیم که این احادیث معلول بوده و دراثبات این ادعا نمى توان به آنها استدلال و یا تکیه نمود آن هم در مقابل احادیث فراوان و صحیحى که دالّ بر تحقّق تدوین ، جواز و اباحه تدوین در عهد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم است ، و گذشته از این که پیش از آن ، در بخش اوّل این کتاب ، ادله اربعه[۱] بر جواز تدوین و اباحه آن اقامه گردید .
توجیهات دیگرى براى منع تدوین حدیث ذکر شده است که به جهت روشن بودن بطلان آنها شایسته نیست ذکر شود . گذشته از این که آن توجیهات پس از پدیده منع تدوین ، در دفاع از مانعین ، و به جهت رنگ و لعاب شرعى بخشیدن به کار آنها ، ذکر شده است .از جمله آنها این است که : صحابه و تابعین بى سواد بودند و نوشتن رانمى دانستند و از این جهت این کار را نکردند . ابن قتیبه مى گوید :صحابه بى سواد بودند و از میان آنان جز یک نفر یا دو نفر کسى چیزى نمى نوشت و درست هجّى نمى کرد [۱] .و ابن حجر مى گوید :بدان که آثار (احادیث) پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم در عصر صحابه و تابعینِ بزرگ در کتب حدیث تدوین و مرتّب نشده بود … چراکه آنان آشنا به نوشتن نبودند[۲] .
از جمله چیزهایى که در توجیه منع از تدوین ذکر مى شود این است که مسلمین در صدر اسلام نیازى به گرد آوردن حدیث در کتاب نداشته اند ، چون برحافظه خویش تکیه داشته و از قوّه حافظه بسیارى بالایى برخوردار بوده اند بطورى که در این باره در سطح خارق العاده اى قرار داشته اند . این توجیه از ابو سعید خدرى ـ که از بزرگان منع از تدوین است ـ نقل شده است مى گوید :رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم براى ما سخن مى گفت و ما از بر مى کردیم ، شماهم از ما (بشنوید و) از بر کنید همانگونه که ما از پیامبرتان (شنیدیم و) از بر کردیم [۱] .از ابو موسى اشعرى نقل شده است که وقتى نوشته هاى پسرش ابو برده را به نزدش آوردند آب طلبید و آنها را شست و گفت :از بر کنید همان گونه که ما از بر کردیم[۲] .ابوطالب مکّى گوید :طبقه اوّل تابعین نوشتن حدیث را نمى پسندیدند و مى گفتند : از برکنید همان طور که ما از بر کردیم [۳] .
از جمله توجیهاتى که درباره منع تدوین حدیث ذکر نموده اند این است که :تدوین هر چیز مردم را از اشتغال و توجّه به کتاب خدا باز مى دارد و این منتهى به ترک کتاب خدا و سستى ورزیدن نسبت به امر آن خواهد شد .این توجیه در روایتى که از عمر نقل شده آمده است که گفت :من مى خواستم حدیث را بنویسم امّا قومى را به خاطر آوردم که پیش از شما بودند کتابهایى نوشتند و تمام توجّهشان به آنها جلب شد و کتاب خداى متعال را ترک نمودند و بخدا سوگند من کتاب خدا را هرگز به چیزى مشتبه نخواهم ساخت[۱] .و عبداللّه بن مسعود در توجیه منع ، به همین مطلب تأکید مى ورزد و مشاهده مى کنید که در احادیثى این را تکرار نموده است ، (همچون احادیث ذیل ) ادامهی خواندن ←
مهمترین چیزى که مانعین در صحّت منع از تدوین بدان تکیه کرده اندنصوصى است به نقل از پیامبر صلى الله علیه وآله که گویاى این است که آن حضرت از نوشتن حدیث نهى فرمود .پیش از آن که به این نصوص بپردازیم ، باید مقدمه اى بسیار مهم را متذکّر شویم و آن این که :مانعین با وجود این که به شدّت به دنبال اثبات منع بوده و مى خواهند بدان رنگ و لعابى شرعى و دینى ببخشند و با براهین متفاوت کوشش مى کنند مخالفین را ساکت کنند ، هیچ یک از آنان را ندیدیم که به این نصوص تکیه کند ویا این که منع را به شرع منسوب کند . در میان اخبارى که از عمر نقل شده است ـ که پیشوا و بزرگ مانعین است ـ خبرى نیافتیم که وى مانع را به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نسبت داده باشد بلکه وى و دیگر مانعین به توجیهات دیگر و مصلحت هایى که مدّ نظرشان بوده است روى آورده اند . و شکى نیست که اگر منع تدوین مستند به شریعت بود براى مانعین بهترین وسیله و بهانه بود که بدان پناه برده و دستاویزش شوند تا مخالفین خود را که تدوین را مباح مى دانند ، ساکت کنند[۱] .
این بخش حاوى عناوین ذیل مى باشد : مقدّمه : منع از تدوین از چه زمان آغاز شد ؟ فصل اوّل : نهى شرعى از نوشتن حدیث ! فصل دوّم : ترس از اختلاط حدیث با قرآن . فصل سوّم : ترس از ترک قرآن و اشتغال به غیر آن . فصل چهارم : بى نیاز بودن از تدوین بوسیله حفظ . فصل پنجم : عدم آشنایى محدّثین با نوشتن . فصل ششم : حقّ مطلب درباره سبب منع حدیث . ملحق اوّل : منع از نقل شفاهى حدیث . ملحق دوّم : آثار عدم تدوین . خاتمه : خلاصه و نتیجه گیرى .
تردیدى نیست در این که سیره مسلمین بر تدوین علم و نوشتن آن قرار داردو آنچه معلوم است این است که سیره آنان برچیزى که خلاف شریعت است صورت نمى گیرد .وقتى این سیره بصورت حلقه هاى متصل ، به زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله برسد ،خود یک حجّت شرعى بر جواز تدوین است ، و در حقیقت به شکلى از اشکال سنّت نبوى باز مى گردد و این بصورت مفصّل در علم اصول (فقه) آمده است[۱] .در هیچ یک از این مواردى که گفتیم اختلافى نبوده و نیازى به بحث درباره آن نیست بجز همین که مدّعى شدیم این سیره بصورت حلقه هاى متصل به زمان رسالت مى رسد ، این مطلب نیاز دارد به اینکه وجود این سیره در چهار دوره اثبات گردد :
آنچه به نقل از حسن بن على ابى محمّد عسکرى علیه السلام آمده است (شهادت : ۲۶۰هجرى)
۱ ـ داود بن قاسم جعفرى گوید : «من کتاب یوم و لیله» را که از آنِ یونس بودبه ابو محمّد عسکرى علیه السلام نشان دادم ، به من فرمود : این تصنیف کیست ؟عرض کردم : تصیف یونس مولى آل یقطین است .فرمود : «خداوند به ازاى هر حرف آن به او نورى در قیامت بدهد»[۱] .کتب زیر از آن حضرت رسیده است :
جواز تدوین حدیث در طى دوره رسالت و دلایل کسانى که به جواز تدوین حدیث در آن دوران معتقدند
این بخش شامل فصلهاى ذیل مى باشد : مقدّمه : اصل در حکم تدوین حدیث چیست ؟ فصل اوّل : عرف عقلاء در تدوین حدیث و جایگاه شرع در آن عرف . فصل دوّم : سنّت نبوى در تدوین حدیث . فصل سوّم : اجماع اهل بیت پیامبر علیهم السلام بر تدوین حدیث فصل چهارم : سیره مسلمین در تدوین حدیث . خاتمه : خلاصه و نتیجه گیرى .