بایگانی برچسب: تاریخ حدیث

آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث

آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث

هیچ کس نمى ‏تواند مکانت علمى  حضرت على  و حضرت زهرا  علیهماالسلام را انکار کند .اگر در احتجاج‏ هاى  آن دو نیک بیندیشیم ، ناگزیر درمى ‏یابیم که حق با آن دواست .به عنوان نمونه ، حضرت على  و حضرت زهرا  علیهماالسلام ـ افزون بر آنچه گذشت ـ برابوبکر به قاعده‏ هایى  [ همچون ] قاعده یَدْ و اینکه بیّنه بر عهده مُدّعى  [ ابوبکر ] است وقَسَم به عهده مُنکِر ، استدلال مى ‏کنند .پیش از این ، گذشت امام على   علیه‏ السلام به ابوبکر فرمود :به من خبر ده ، اگر در دست مسلمانان چیزى  باشد و من در آن ادّعا کنم ،از چه کسى  بیّنه مى ‏خواهى  ؟ابوبکر گفت : از تو .امام  علیه ‏السلام فرمود : پس هنگامى  که در دستِ من چیزى  است و مسلمانان درآن ادعا مى ‏کنند ، چرا از من بیّنه مى ‏خواهى  ؟!ابوبکر ساکت ماند …  .

ادامه‌ی خواندن

نکته‏ هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث

نکته‏ هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث

این بخش از گفتارِ حضرت فاطمه  علیهاالسلام چیزهایى  را براى  ما روشن مى ‏سازد :نخست : متهم بودن ابوبکر و یارانش به ارث نبردنِ حضرت فاطمه  علیهاالسلام کلامِ حضرت زهرا  علیهاالسلام صریح است در اینکه ابوبکر و اطرافیانش ، مى ‏پنداشتند :حضرت زهرا  علیهاالسلام منزلتى  ندارد و از پدرش ارث نمى ‏برد !این پندار ، برخلافِ احکام قرآن در زمینه وصیت و ارث است ؛ چگونه ابوبکر ازپدرش ارث مى ‏برد و حضرت زهرا علیهاالسلام از پدرش ارث نمى ‏برد ؟!این رفتارِ ابوبکر ، سخن او را درباره ارث ننهادن انبیا ، پوچ مى ‏سازد ؛ زیرامیراث خواهى  به شاهد گرفتن و شاهد آوردن نیاز ندارد . اینکه ابوبکر شاهد خواست ، ازهدیه بودن فدک خبر مى ‏دهد ، هدیه ‏اى  که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به حضرت فاطمه  علیهاالسلام پیش‏کش کردند .کتاب‏هاى  حدیث و تاریخ به روشنى  گزارش مى ‏دهند که اُمّ ایمن و حضرت على   علیه ‏السلام براى  حضرت فاطمه  علیهاالسلام شهادت دادند ،

ادامه‌ی خواندن

نابودسازی ارزش‏ هاى معنوى – جستارى در تاریخ حدیث

نابودسازی ارزش‏ هاى معنوى – جستارى در تاریخ حدیث

زندگى  جاهلیت بر پرستش بت‏ها و چند خدایى  بنا یافته بود و نگاهشان به پدیده‏ ها نگاهِ مادى  بود . اسلام آمد تا این افکار را تغییر دهد و آنان را به خداى  واحدِقهّار فراخواند و پدیده ‏هاى  غیبى  را بشناساند .مشرکان زمینه این‏گونه رویکردها را نداشتند و بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  اعتراض مى ‏کردند ؛زیرا کُنه و حقیقت این تعالیم را درنمى ‏یافتند ، و همواره درگیر این پرسش‏ها بودند :چرا پیامبر فرشته‏ اى  با عظمت نیست ؟
چرا او [ گنجینه ‏هایى  از ] طلا ندارد ؟
چگونه خدا مردگان را زنده مى ‏سازد ؟

ادامه‌ی خواندن

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

با بررسى  سیره ابوبکر ـ در دوران خلافتش ـ حقایق زیادى  به دست مى ‏آید که درتثبیت حُکمرانى  وى  نقش داشتند . عدم اجراى ِ حدّ بر خالد بن ولید ـ به رغم اجماعِ مسلمانان بر لزوم قتلِ وى  ـ یکى  از آنهاست . عبداللّه‏ بن عمر و ابو قَتاده انصارى  ازسریّه ‏اى  که خالد در آن بود بازگشتند تا با ابوبکر درباره آنچه خالد با مسلمانان بنى  یَربُوع انجام داد ، و آمیزش او با همسرِ مالک در حال عِدّه ، سخن بگویند .این اعتراض تنها از سوى  این دو صحابى  صورت نگرفت ، بلکه همه نیروهاى ِ آن سریّه با کار خالد مخالف بودند و حتّى  موضع عمر بن خطّاب نسبت به خالد ، عین موضع آنان بود . چون خالد ـ پس از بازگشت از این واقعه ـ به مسجد درآمد . عُمَربرخاست به سمت او رفت و تیرها را از عمامه ‏اش بیرون کشید و آنها را شکست ،سپس گفت : آیا ریا [ و عوام فریبى  ] مى ‏کنى  ؟! مرد مسلمانى  را کشتى  و بر زنش جهیدى  ؟ واللّه‏ ، تو را سنگسار مى ‏کنم !خالد با عُمَر سخنى  نگفت (و خاموش ماند) . گمان مى ‏رفت که رأى  ابوبکر و عُمَریکى  باشد تا اینکه خالد بر ابوبکر وارد شد .

ادامه‌ی خواندن

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

ب. زور و تهدید – جُستارى   در تاریخ حدیث

استفاده از زور و تهدید [ هم ] در نزد عرب شبه جزیره آن روزگار ، هنجارى  اجتماعى   به شمار مى  ‏آمد ! این شیوه را آنان به جهت رفتار قبیله ‏اى  ‏شان در پیش گرفتند . آنان براى  حلِّ درگیرى  ‏هاى   مسائل زیستى   و حفظِ مناطق تحت سلطه قبیله ،اعتماد و تکیه ‏شان بر زورمندى   بود و جز در مواردى  اندک ، به مسالمت و گفت وشنود تن درنمى  ‏دادند .نوشتن پیمان بر ضد بنى هاشم و محاصره آنها در شِعب ابى   طالب و آزار رسانى   به پیامبر  صلى  ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  (تا آنجا که آن حضرت فرمود : هیچ پیامبرى   هرگز چون من آزار ندید) وشکنجه مسلمانان مستضعف ـ در آغاز اسلام ـ چیزى   جز این نبود .آموزش‏هاى  ‏اسلامى   برخلاف این دستْ کارها بود واین شعارها را آشکار ساخت:« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » ؛[۱] در دین اجبارى  نیست .« لُکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » ؛[۲] دین شما براى   خودتان و دین من براى   خودم.« فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ » ؛[۳] هرکه خواهد ایمان آورد و هرکه خواهد کفر ورزد .

ادامه‌ی خواندن

نُبُوّت , خلافت در بنى هاشم – جُستارى در تاریخ حدیث

نُبُوّت , خلافت در بنى هاشم – جُستارى در تاریخ حدیث

عرب جاهلى  براى  به چنگ آوردنِ قدرت و ریاست ، حرص داشت . نبود وحدتِ[ سیاسى  و رهبرى ِ واحد ] بر این جاه‏ طلبى دامن مى ‏زد .خدایانِ گوناگونِ هر قبیله نُمودى  از این قدرت ‏خواهى  است .به این رفتار قریش ـ در آغاز بعثت ـ توجه کنید : عُتْبَة بن ربیعه براى  گفت و گو نزدپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  آمد و از جمله سخن‏ هایش این بود :اى  فرزند برادر ، تو از ما هستى  ! برترى  عشیره‏ اى  و والایى  نَسَبى  ما رامى دانى [ با وجود این ] مطلبِ بزرگى  براى  قومت آوردى  … از من بشنو !مواردى  را مى ‏گویم شاید بعضى  از آنها را بپذیرى  .

ادامه‌ی خواندن

جانشینى پیامبر ص – جُستارى در تاریخ حدیث

جانشینى پیامبر ص – جُستارى در تاریخ حدیث

قدرت معیارى نو براى جانشینى پیامبر ص – جُستارى در تاریخ حدیث

بى ‏گمان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  مسئولان ادارى  و لشکرى  را براساس شایستگى ‏هاشان مى ‏گُماشت و پاک‏دامنى  و تقوا را بر آنان واجب مى ‏دانست . هیچ یک از آنان رفتارى که با اصول اسلامى  ناسازگار باشد انجام نداد [ و اگر هم سر زد ] پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  آن شخص را برکنار کرد ، و کوتاهى  و کارهاى  ناشایست آن کارگزار را به گونه ‏اى  جبران کرد و بااین شیوه ، روح جاهلى  را درهم کوبید .با وجود این ، آنچه پس از درگذشت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  در جامعه اسلامى  رخ داد ازحقیقتى  تلخ و فاجعه ‏آمیز خبر مى ‏دهد ؛ یعنى  همان که : «هدف وسیله را توجیه مى ‏کند» و سزاوارترین شخص به جانشینى  پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  کسى  است که در سرکوبِ
دشمنان توانمندتر باشد ؛ زیرا مهم ، تثبیت پایه‏ هاى  خلافت بود و کسى  شایسته ‏تر به شمار مى ‏رفت که بر این کار توانمندتر باشد و با بخشیدن لقبى  به وى  ، زمینه نفوذِفرهنگى  آن شخصِ قدرتمند در جامعه فراهم شود .ابوبکر ، خالد را «سیف اللّه‏ المسلول» (شمشیر بُرنده خدا) لقب داد و هاله ‏اى  ازتقدّس او را دربر گرفت و چنان شد که ابوبکر کارِ نادرست او را نوعى  اجتهاد دانست و گفت : «اِجْتَهَدَ فَأَخْطأَ» (اجتهاد کرد و به خطا رفت) على  رغم اینکه خالد در حال عِدّه با زن مالک بن نُوَیره آمیزش کرد ، و با اینکه ابوبکر از موضع‏گیرى  او با بنى جُذَیْمَه ، و برائتِ رسول خدا از کارِ او آگاه بود ؛ زیرا پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرموده بود : «اللّهمّ إنّی أبرأُ إلیک ممّا فَعَلَه خالد» ؛ پروردگارا ، من به درگاه تو از کارى  که خالد انجام دادبیزارى  مى ‏جویم .در همان وقت که شایستگى ‏هاى  خالد بن سعید بن عاص آشکار شده بود ، ابوبکرـ افزون بر تحریک عمر ـ مسئولیت دادن به او را برنتافت ؛ چراکه وى  در سقیفه به حضرت على   علیه ‏السلام گرایش داشت و دو ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد .

ادامه‌ی خواندن

شواهدى بر کنار گذاشتن حدیث ازسوى خلفا – جُستارى در تاریخ حدیث

شواهدى بر کنار گذاشتن حدیث ازسوى خلفا – جُستارى در تاریخ حدیث

در پى ِ آنیم تا روشن سازیم که خلفا ، تحت تأثیر اطرافیان خود ، و پیروان مکتب رأى  و اجتهاد ، بازگشتى  به میراثِ [جاهلى  ] گذشته داشتند و این عقبْ‏ گرد ، بر حدیث و سنّت پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  اثرى  منفى  داشت . شواهدِ خود را بر این نظر ، وا مى ‏کاویم .

به کارگیرى  دوباره حافظه و نَسَب !

معروف است که عرب در حفظ اَشعار و کارهاى  نیک خود ، بر حافظه ‏اش تکیه مى ‏کرد و از تدوین روى  مى ‏گرداند و بر آن اعتماد نداشت . از این رو بخش زیادى  ا زقصیده ‏هاشان دربر دارنده زبان و فرهنگ و جنگ و صلح و … آنهاست ، و در مقابل چیزى  از خطبه ‏ها [ نگاشته ‏شان ] و … را نمى ‏بینیم که با شعرشان برابرى  کند . این ، بدان جهت است که شعر به آسانى  حفظ مى ‏شود ، به عکسِ خطبه ‏ها که حفظ آن دشوار مى ‏باشد و از آنجا که تدوین نشده ، بیشتر آنها تباه گشته و جز اندکى  به مانرسیده است .مى ‏بینیم که ابوبکر از عالمان به اَنساب عرب شمرده مى ‏شود ؛ زیرا عایشه از وى روایت مى ‏کند که : او داناترین قریش به اَنساب آنهاست .[۱]

ادامه‌ی خواندن

علّت نام‏گذارى پیروان خلفا به اهل سنّت و جماعت – جُستارى در تاریخ حدیث

علّت نام‏گذارى پیروان خلفا به اهل سنّت و جماعت – جُستارى در تاریخ حدیث

در سبب نامیدن اهل سنّت به «اهل سنّت و جماعت» چهار نظر هست :
۱ . به این اسم نامیده شدند ؛ زیرا پیرو سنّت صحیح به دور از بدعت ، مى ‏باشند .
۲ . نام گذارى  آنها بدان جهت است که : بر سنّت‏هایى  که خلفا در وقایعِ پیش آمده بنیان گذاردند ، پایدار ماندند و دیگر چیزها را بدعت شمردند .
۳ . آنان پس از سال ۴۱ هجرى  (عام الجماعة) ، هنگام صلح امام حسن  علیه ‏السلام بامعاویه ، به این نام معروف شدند . در این سال ، لعن امام على   علیه‏ السلام در سخنرانى ‏ها سنّت شد ، و اسم «اهل سنّت» براى  مخالفان امام على   علیه‏ السلام و یاران مدرسه خلفا پدید آمد .

ادامه‌ی خواندن

روایت عایشه – جُستارى در تاریخ حدیث

روایت عایشه – جُستارى در تاریخ حدیث

کجا چنین است واین سخن حقیقت ندارد که ‏ارث عموها براى فرزندان دختر باشد.شاعرى شیعه وى را چنین پاسخ مى‏ دهد :
لم لا یکون وإنّ ذاک لکائن
لبنی البنات وراثة الأعمام
للبنت نصفٌ کامل من ماله
والعمُّ متروک بغیر سهام
ما للطلیق وللتُّراث وإنّما
صلى الطلیقُ مَخافةَ الصَمْصام[۱]
چرا چنین نباشد ؟! این سخن درست است که ارث عموها براى دخترزاده‏ هاست نصف کامل ارثِ میت ، به دختر مى‏ رسد و عمو بى‏ سهم رها مى‏ شود . طلیق[۲] راچه به میراث [ و تعیین ارث ] ! آنان از ترس شمشیرها مسلمان شدند .ابن ابى حاتم به اسنادش از ابو حَرْب بن اَسود آورده است که :حَجّاج سوى یحیى بن یَعْمُر پیک فرستاد [ او را حاضر ساخت ] وگفت :

ادامه‌ی خواندن