معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت
۸ . تبرّى و بیزارى نسبت به دشمنان خدا
همچنین از شاخصها و نشانه ها و اهداف زیارت ، اظهار خشم و نفرت و برائت نسبت به دشمنان خدا و رسول او ـ مشرکان و کافران و بُت پرستان و مُستکبران و اهل شقاق و نفاق ـ است ، و بدین جهت که اصل حُبّ بیزارى جستن از هر چیزى است که سواى محبوب باشد[۱] ؛ زیرا : « لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ »[۲] نمى یابى گروهى راکه ایمان به خدا و روز واپسین مى آورند ، که با کسانى که با خدا و رسولش در ستیزند دوستى کنند ، هرچند آنان پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا عشیره [ و فامیل وهم طائفه ] شان باشند .
بخش دوّم:فصل سوّم. ب : – تدوین السُنّة
محمّد عجّاج گوید :علاوه بر قرآن ، هر آنچه از جانب رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم رسیده است همچون بیان احکام و تفصیل درباره آیات قرآن کریم و تطبیق با آن که همان حدیث نبوى یا سنّت … است ، وحى الهى است …[۱]حال چگونه اشتغال به حدیث منجر به اهمال در امر قرآن و ترک آن مى گردد [۲] ؟!این سخن از بدیهى ترین سخنان باطل است چه آن که پر واضح است حدیث رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و سخنان آن حضرت چیزى جز حق نیست چنان که آن حضرت به همین معنا در روایاتى که به عبداللّه بن عمرو اجازه نوشتن حدیث داده است ، اشاره مى فرماید[۳] . حدیث چیزى جز تفسیر قرآن و شرح دهنده مرادآن نیست[۴] .بلکه سنّت در امتداد قرآن و تطبیق عملى با مفهوم آن است و پیروى از سنّت
چیزى جز پیروى از قرآن نیست ، و خداوند متعال در آیات کریمه قرآن امرفرموده است به این که باید به فرامین رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم عمل شود ، مى فرماید :« مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا »[۵] .
فصل دوّم: خاتمه۲– تدوین السُنّة
۳ ـ احادیثى که در آنها لفظ «نوشتن» و مشتقّات آن ـ بجز صیغه امر ـ بصورت عموم آمده . همچنین احادیثى که در آنها لفظ ثبت «تقیید» آمده است
۱۷ ـ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«از جمله حقّ پسر بر پدر این است که به او نوشتن بیاموزد و نام نیکو بر او نهد و چون بالغ شد او را همسر دهد» .این حدیث را بزّار و ابن نجّار نقل کرده اند[۱] .
۱۸ ـ از ابوبکر نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرکه علمى را به نقل از من بنویسد و به همراهش صلواتى را برمن بنویسد تا وقتى آن نوشته خوانده مى شود اجر مى برد» .و با این عبارت نیز روایت شده است : «هرکه بر من علمى را بنویسد»[۲] .
ادامهی خواندن ←
فصل دوّم: خاتمه۱– تدوین السُنّة
در نهایت اینکه رسول بزرگوار صلى الله علیه وآله وسلم در بستر بیمارى افتاده بود و مرگ را که حق است انتظار مى کشید ، در آن هنگام از کسانى که نزدش حضور داشتند کاغذو دوات خواست تا براى آنان چیزى بنویسد که پس از آن هرگز گمراه نشوند .درخواست آن حضرت جدّی و مهم بود چه آنکه درباره امرى بسیار مهم ـ که همان هدایت امّت و عدم گمراهى آنان براى همیشه باشد ـ بود این چیزى است که بخارى و غیر او آن را روایت کرده اند ، و بخارى به نقل از ابن عبّاس گوید :هنگامى که بیمارى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم شدّت گرفت فرمود : برایم کاغذى بیاورید تا برایتان چیزى بنویسم که پس از آن گمراه نشوید . ادامهی خواندن ←
فصل دوازدهم حَقیقت اسلام و ویژگى مسلمان-بی بنیاد
[ حقیقت اسلام و صفت مسلمان ]
بایسته است این رساله را به احادیثى که پیامبر صلى الله علیه وآله درباره ویژگى مسلمان بیان کرده به پایان بریم .
حدیث اوّل :
حدیث اوّل ، حدیث عمر است [ که در آن آمده ] جبرئیل علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه وآله درباره اسلام پرسید ، آن حضرت فرمود :اینکه شهادت دهى خدایى جز خداى یکتا نیست و محمّد رسول خداست ، و نمازرا به پاى دارى و زکات بدهى و رمضان را روزه بگیرى و اگر استطاعت یافتى حج گزارى .
جبرئیل گفت : راست گفتى ، از ایمان مرا آگاه ساز ، فرمود :اینکه به خدا و ملائکه و کتابهاى او و پیامبرانش و روز آخر ایمان آورى ، و به قَدَر و خیر و شرّش مؤمن باشى .جبرئیل گفت : راست گفتى ، از اِحسان به من خبر ده ، فرمود :اینکه خدا را بپرستى چنان که گویا تو را مى بیند ؛ زیرا اگر تو او را نمى بینى ، او تو رامى بیند .جبرئیل گفت : راست گفتى ، …در این حدیث آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : این جبرئیل نزدتان آمده ، دینتان رابه شما مى آموزد .این حدیث را مسلم روایت کرده[۱] ، و بخارى مضمون آن را آورده است [۲] .
ادامهی خواندن ←
فصل نهم بخش اول بطلان عقاید وهّابیان-بی بنیاد
بر اساس احادیث ]
[ بى گمان نجات امّت بر پایه احادیثى است که از پیامبر صلى الله علیه وآله رسیده است ] و این احادیث بر بطلان عقاید وهّابیان دلالت مى کند .
[ ۱ . حدیث جمع شدن زمین ]
مسلم در صحیح خود ، از ثوبان ، از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که فرمود :خدا زمین را برایم به هم آورد ، پس مشرقها و مغربهاى آن را دیدم ،و به زودى فرمانروایى امّتم مى رسد آنچه را ـ از زمین ـ برایم جمع شد .و دو گنج سرخ و سفید به من عطا شد . از پروردگارم براى امّتم خواستم که آنان را به خشکسالى و قحطى از بین نبرد ، و دشمنى جز از خود شان بر آنان مسلّط نسازد که بنیادشان را برافکند .پروردگارم گفت : اى محمّد ، هنگامى که امرى را امضا کنم ردّ نمى شود .
نقدِ کلام ذَهَبى – جُستارى در تاریخ حدیث
ذهبى پس از آنکه مُرسَله ابن اَبى مُلیکه را نقل مى کند ، مى نویسد :إنّ مرادَ الصدّیق التثبُّت فی الأخبار والتَحَرّی ، لاسدّ باب الروایة … ولم یقل حسبنا کتاب اللّه ، کما تقول الخوارج ؛[۱]مقصود ابوبکر احتیاط در اخبار و به دست آوردن اطمینان بود نه بستن باب روایت … و نگفت : «کتاب خدا ما را بسنده است» ؛ چنان که خوارج این جمله را بر زبان آوردند .بخشِ نخستِ این سخن با این کار که ابوبکر کتابش را سوزاند ، نمى خوانَد ، بلکه منعِ حدیث ، عدم قصدِ احتیاط و بررسى را تأکید مى کند ؛ زیرا کسى که خواستاردستیابى به اطمینان است درانتخاب وتصحیح مى کوشد ، نه در نابود کردن و محوساختن ! شایسته بود ابوبکر صحابه را گرد مى آورد و درباره صحّت همه احادیث آن مجموعه ، نظر آنها را جویا مى شد و به ویژه درباره احادیثى که از اشخاص مورداطمینان و اعتماد شنیده بود ،[۲]
مرحله سوم حدیث پیامبرص در دوران جانشینان !!!– جُستارى در تاریخ حدیث
فصل اول حدیثِ پیامبر صلى الله علیه وآله در دوره ابوبکر
روایتِ نخست
مرسله ابن ابى مُلَیْکه
چگونگى حدیثِ پیامبر صلى الله علیه وآله را در زمان ابوبکر از دو روایت ابن ابى مُلَیْکه وعایشه مى توان دریافت .در تذکرة الحفّاظ به نقل از مَراسیل ابن ابى مُلَیْکه آمده است :ابوبکر پس از درگذشت پیامبر مردم را گرد آورد و گفت : از پیامبر صلى الله علیه وآله احادیثى را نقل مى کنید که در آنها اختلاف دارید . مردمان بعد از شمااختلاف شدیدترى مى یابند . از رسول خدا چیزى را حدیث مکنید ! هرکه از شما پرسید ، بگویید : میان ما و شما کتاب خداست ، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دارید .[۱]
ادامهی خواندن ←