بایگانی برچسب: بنى هاشم

آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث

آیا خلیفه از پیامبرص و وصىّ او داناتر است ؟! – جستارى در تاریخ حدیث

هیچ کس نمى ‏تواند مکانت علمى  حضرت على  و حضرت زهرا  علیهماالسلام را انکار کند .اگر در احتجاج‏ هاى  آن دو نیک بیندیشیم ، ناگزیر درمى ‏یابیم که حق با آن دواست .به عنوان نمونه ، حضرت على  و حضرت زهرا  علیهماالسلام ـ افزون بر آنچه گذشت ـ برابوبکر به قاعده‏ هایى  [ همچون ] قاعده یَدْ و اینکه بیّنه بر عهده مُدّعى  [ ابوبکر ] است وقَسَم به عهده مُنکِر ، استدلال مى ‏کنند .پیش از این ، گذشت امام على   علیه‏ السلام به ابوبکر فرمود :به من خبر ده ، اگر در دست مسلمانان چیزى  باشد و من در آن ادّعا کنم ،از چه کسى  بیّنه مى ‏خواهى  ؟ابوبکر گفت : از تو .امام  علیه ‏السلام فرمود : پس هنگامى  که در دستِ من چیزى  است و مسلمانان درآن ادعا مى ‏کنند ، چرا از من بیّنه مى ‏خواهى  ؟!ابوبکر ساکت ماند …  .

ادامه‌ی خواندن

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

با بررسى  سیره ابوبکر ـ در دوران خلافتش ـ حقایق زیادى  به دست مى ‏آید که درتثبیت حُکمرانى  وى  نقش داشتند . عدم اجراى ِ حدّ بر خالد بن ولید ـ به رغم اجماعِ مسلمانان بر لزوم قتلِ وى  ـ یکى  از آنهاست . عبداللّه‏ بن عمر و ابو قَتاده انصارى  ازسریّه ‏اى  که خالد در آن بود بازگشتند تا با ابوبکر درباره آنچه خالد با مسلمانان بنى  یَربُوع انجام داد ، و آمیزش او با همسرِ مالک در حال عِدّه ، سخن بگویند .این اعتراض تنها از سوى  این دو صحابى  صورت نگرفت ، بلکه همه نیروهاى ِ آن سریّه با کار خالد مخالف بودند و حتّى  موضع عمر بن خطّاب نسبت به خالد ، عین موضع آنان بود . چون خالد ـ پس از بازگشت از این واقعه ـ به مسجد درآمد . عُمَربرخاست به سمت او رفت و تیرها را از عمامه ‏اش بیرون کشید و آنها را شکست ،سپس گفت : آیا ریا [ و عوام فریبى  ] مى ‏کنى  ؟! مرد مسلمانى  را کشتى  و بر زنش جهیدى  ؟ واللّه‏ ، تو را سنگسار مى ‏کنم !خالد با عُمَر سخنى  نگفت (و خاموش ماند) . گمان مى ‏رفت که رأى  ابوبکر و عُمَریکى  باشد تا اینکه خالد بر ابوبکر وارد شد .

ادامه‌ی خواندن

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

ب. زور و تهدید – جُستارى   در تاریخ حدیث

استفاده از زور و تهدید [ هم ] در نزد عرب شبه جزیره آن روزگار ، هنجارى  اجتماعى   به شمار مى  ‏آمد ! این شیوه را آنان به جهت رفتار قبیله ‏اى  ‏شان در پیش گرفتند . آنان براى  حلِّ درگیرى  ‏هاى   مسائل زیستى   و حفظِ مناطق تحت سلطه قبیله ،اعتماد و تکیه ‏شان بر زورمندى   بود و جز در مواردى  اندک ، به مسالمت و گفت وشنود تن درنمى  ‏دادند .نوشتن پیمان بر ضد بنى هاشم و محاصره آنها در شِعب ابى   طالب و آزار رسانى   به پیامبر  صلى  ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  (تا آنجا که آن حضرت فرمود : هیچ پیامبرى   هرگز چون من آزار ندید) وشکنجه مسلمانان مستضعف ـ در آغاز اسلام ـ چیزى   جز این نبود .آموزش‏هاى  ‏اسلامى   برخلاف این دستْ کارها بود واین شعارها را آشکار ساخت:« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » ؛[۱] در دین اجبارى  نیست .« لُکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » ؛[۲] دین شما براى   خودتان و دین من براى   خودم.« فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ » ؛[۳] هرکه خواهد ایمان آورد و هرکه خواهد کفر ورزد .

ادامه‌ی خواندن

نُبُوّت , خلافت در بنى هاشم – جُستارى در تاریخ حدیث

نُبُوّت , خلافت در بنى هاشم – جُستارى در تاریخ حدیث

عرب جاهلى  براى  به چنگ آوردنِ قدرت و ریاست ، حرص داشت . نبود وحدتِ[ سیاسى  و رهبرى ِ واحد ] بر این جاه‏ طلبى دامن مى ‏زد .خدایانِ گوناگونِ هر قبیله نُمودى  از این قدرت ‏خواهى  است .به این رفتار قریش ـ در آغاز بعثت ـ توجه کنید : عُتْبَة بن ربیعه براى  گفت و گو نزدپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  آمد و از جمله سخن‏ هایش این بود :اى  فرزند برادر ، تو از ما هستى  ! برترى  عشیره‏ اى  و والایى  نَسَبى  ما رامى دانى [ با وجود این ] مطلبِ بزرگى  براى  قومت آوردى  … از من بشنو !مواردى  را مى ‏گویم شاید بعضى  از آنها را بپذیرى  .

ادامه‌ی خواندن