بخش دوّم:فصل سوّم. الف :–تدوین السُنّة
ترس از ترک قرآن و اشتغال به غیر آن
از جمله توجیهاتى که درباره منع تدوین حدیث ذکر نموده اند این است که :تدوین هر چیز مردم را از اشتغال و توجّه به کتاب خدا باز مى دارد و این منتهى به ترک کتاب خدا و سستى ورزیدن نسبت به امر آن خواهد شد .این توجیه در روایتى که از عمر نقل شده آمده است که گفت :من مى خواستم حدیث را بنویسم امّا قومى را به خاطر آوردم که پیش از شما بودند کتابهایى نوشتند و تمام توجّهشان به آنها جلب شد و کتاب خداى متعال را ترک نمودند و بخدا سوگند من کتاب خدا را هرگز به چیزى مشتبه نخواهم ساخت[۱] .و عبداللّه بن مسعود در توجیه منع ، به همین مطلب تأکید مى ورزد و مشاهده مى کنید که در احادیثى این را تکرار نموده است ، (همچون احادیث ذیل ) ادامهی خواندن ←
بخش دوّم:فصل اوّل–تدوین السُنّة
نهى شرعى از نوشتن حدیث
مهمترین چیزى که مانعین در صحّت منع از تدوین بدان تکیه کرده اندنصوصى است به نقل از پیامبر صلى الله علیه وآله که گویاى این است که آن حضرت از نوشتن حدیث نهى فرمود .پیش از آن که به این نصوص بپردازیم ، باید مقدمه اى بسیار مهم را متذکّر شویم و آن این که :مانعین با وجود این که به شدّت به دنبال اثبات منع بوده و مى خواهند بدان رنگ و لعابى شرعى و دینى ببخشند و با براهین متفاوت کوشش مى کنند مخالفین را ساکت کنند ، هیچ یک از آنان را ندیدیم که به این نصوص تکیه کند ویا این که منع را به شرع منسوب کند . در میان اخبارى که از عمر نقل شده است ـ که پیشوا و بزرگ مانعین است ـ خبرى نیافتیم که وى مانع را به پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نسبت
داده باشد بلکه وى و دیگر مانعین به توجیهات دیگر و مصلحت هایى که مدّ نظرشان بوده است روى آورده اند . و شکى نیست که اگر منع تدوین مستند به شریعت بود براى مانعین بهترین وسیله و بهانه بود که بدان پناه برده و دستاویزش شوند تا مخالفین خود را که تدوین را مباح مى دانند ، ساکت کنند[۱] .
دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث
الف) روایات ابو سعید خُدرى
۱ . همّام بن یحیى ، از زید بن اَسلم ، از عطاء بن یَسار ، از ابو سعید خُدْرى روایت مى کند که ، پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :لا تَکْتبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن ، فمن کَتَبَ عنّی شیئاً غیر القرآن ، فَلیُمْحه ؛[۱]از [ زبان ] من چیزى جز قرآن را ننویسید . هرکس از من چیزى جز قرآن رانوشته است باید آن را نابود کند .
۲ . در روایتى سُفیان بن عُیَیْنَه ، مى آورد که از ابو سعید خُدرى روایت شده است :استأْذَنْتُ النبیّ أن أکتبَ الحدیث ، فأَبَى أن یأذَنَ لی ؛[۲]از پیامبر صلى الله علیه وآله اجازه خواستم که حدیث بنویسم ، آن حضرت از اجازه به من خوددارى ورزید .و در روایات دیگرى این عبارت به صیغه جمع از ابو سعید خُدرى روایت شده است یعنى : «استأذنّا … فأبى أن یأذن لنا» ؛[۳] از پیامبر اجازه خواستیم … آن حضرت به ما اجازه نداد . ادامهی خواندن ←