بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
نکته پنجم
ازدواج اُمّ کلثوم ـ با فرض وقوع آن ـ به اکراه (و اجبار) انجام شد و در این صورت ،کسى که به زور این کار را کرده است زانى به شمار مى رود نه اینکه دختر و ولى ّ اومقصر باشد .گروهى از شیعه که به این ازدواج قائل اند ، عقیده دارند که امام به این عقد به جهت[ دفع ] حَرَج و تقیه تن در داد .از عیاشى درباره اُمّ کلثوم سؤال شد ، پاسخ داد : رویه او همان است که آسیه بافرعون داشت[۱] .یعنى این ازدواج مصداقى براى این سخن خداى متعال است که فرمود :« إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ »[۲] ؛مگر کسى که مجبور شود [ و به زور او را به کفر وادارند ] و قلبش به ایمان مطمئن باشد .اینکه سبب و عامل این ازدواج اجبار باشد ، بعید نمى نماید ؛ زیرا تاریخ نمونه هاى زیادى از آن را براى ما نقل مى کند ، دو نمونه زیر شاهدى گویا در این زمینه است :۱
بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
دو پرسش
در اینجا دو سؤال پیش مى آید :نخست : آیا امام على علیه السلام اُمّ کلثوم را با خشنودى کامل به همسرى عمر درآورد یا
این تزویج از روى اکراه و تقیه صورت گرفت ؟دوم : اگر عمر کافر بود ، چگونه امام ـ یا وکیل وى ـ به کافر زن داد ؟ آیا با این کارامام دخترش را در معرض زنا قرار نداد ؟
پاسخ پرسش اول
جاحِظ ، ادعا کرده است که این ازدواج با رضایت خاطر صورت گرفت . وى درکتابش «العثمانیّه» مى گوید :تزویج على علیه السلام اُمّ کلثوم ـ دختر فاطمه بنت رسول خدا ـ را به عمر بن خطاب با رضایت و رغبت انجام شد .عمر مى گفت : شنیدم رسول خدا مى فرمود : هیچ سَبَب و نَسَبى نیست مگر اینکه بُریده مى شود ، مگر نَسَبِ من .على گفت : واللّه ، او بالغ نیست اى امیر مؤمنان !عمر گفت : به خدا سوگند ، او را براى زناشویى نمى خواهم[۱] !سپس على علیه السلام اُمّ کلثوم را پیش عمر فرستاد و او پیش از آنکه او راهمسر خویش سازد بر وى نظر افکند ، آن گاه او را به عقد خویش درآورد . اُمّ کلثوم براى عمر ، زید بن عمر را به دنیا آورد ، که به وسیله غلامان مروان کشته شد[۲] . ادامهی خواندن ←