بایگانی برچسب: اهل سنت

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش پنجم-آیین حق

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش پنجم-آیین حق

ادعاى  دخل و تصرّف در کتاب کَشّى

 علاّمه عسکرى   رحمه ‏الله  مى ‏کوشد از روایات کَشّى  به طریقه دیگرى رهایى  یابد ، گزیده سخن وی چنین است :اصحاب ائمّه  علیهم‏ السلام هزاران کتاب نوشته‏ اند که در بر دارنده روایاتِ آنهاست . از آنجمله آنچه به «اصول چهارصد گانه» معروف مى ‏باشد و کلینى  و شیخ طوسى کتاب‏هاى الکافى ، تهذیب الأحکام ، الإستبصار (و نیز شیخ صدوق و پدرش کتاب‏ هاشان) را از روى  این اصول گرد آورده ‏اند .نیز از آن دوران ، کتاب‏هاى  رجالى  چهارگانه معروف باقى  ماند که عبارت‏ اند از :اختیار معرفة الرجال (اثر کَشّى ) ، رجال و الفهرست شیخ طوسى  و رجال نجاشى  .به مرور ایّام ، به سبب ایجادِ فضاى  وحشت و ترور از سوى  حُکّام و آتش زدن کتاب‏خانه ‏ها در کرخ بغداد ، کتاب‏هاى  اصحاب ائمّه  علیهم‏ السلام  از میان رفت و نیز بدان جهت که علماى  شیعه به تحصیل علومى  روى  آوردند که

ادامه‌ی خواندن

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش چهارم-آیین حق

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش چهارم-آیین حق

عنزیه کیست ؟!

در یکی  از روایاتِ غُلُو آمده است :
هنگامی  که امیرالمؤمنین  علیه‏ السلام نزد یکی  از همسرانش از «عنزه» بود (که همان اُمّ عمرو است) قنبر آمد و گفت : ده نفر درب خانه اند که می ‏پندارند تو پروردگارشان هستی  .. .سپس روایت ذکر می ‏کند که امام  علیه‏ السلام آنان را به آتش سوزاند .علاّمه عسکری رحمه ‏الله می ‏گوید :این اُمّ عَمْرو عَنْزی  ـ که همسر امام می ‏باشد ـ کیست ؟! چگونه هیچ کس ، به جز این راوی  ، او را نمی ‏شناسد ؟!می ‏گوییم :مُورِّخان یادآور شده‏ اند که امام علی   علیه‏ السلام با شمار بسیاری  از زنان ازدواج کرد و نام ۹تن از آنها را آورده‏اند . این عنزی  ـ که کنیه‏ اش «اُمّ عمرو» است ـ و همین زنِ امام علی   علیه‏ السلام به شمار می ‏رود ؛

ادامه‌ی خواندن

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش سوم-آیین حق

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش سوم-آیین حق

اشکال (کَشّى    مورد اعتماد نیست)

علاّمه عسکرى رحمه ‏الله پس از آنکه رجال کَشّى را به عنوان مصدرى قرار مى   ‏دهد که علما در خداانگارى امام على  علیه ‏السلام از سوى عبداللّه‏ بن سبا ، بدان اعتماد کرده‏ اند ، به اثبات عدم صحّتِ اعتماد بر رجال کشّى    مبادرت مى   ‏ورزد و عمده سبب  را که در این راستا مى ‏آورد ، قول نجاشى است که مى   ‏گوید : کَشّى    ، ابو عمر ؛ وى    شخصى    ثقه و سرآمد است ، از ضُعفا فراوان روایت مى ‏آوَرَد ، با عیّاشى    مصاحبت داشت و از او حدیث فراگرفت وپیش او درست آموخت و به کمال رسید .کَشّى  ، داراى  کتاب رجالى  است که علم فراوانى   را در بر دارد و در آن غلط‏ هاى  بسیارى  هست .(۱) نهایت اشکالی راکه بر کتاب کَشّى  گرفته ‏اند این است که : وى  رجالِ اهل سنّت را بارجال شیعه به هم آمیخت ، در کتابِ وى    تصحیف‏ هاى    فراوانى    هست ، اَخبارشخصى    با اَخبار شخصِ دیگر خلط شده است ، وطبقه‏ اى با طبقه دیگر در مى ‏آمیزد .سببِ این کار را ، بدخطى    وى دانسته‏ اند و اینکه معاصرانش بر گردآورى  

ادامه‌ی خواندن

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش دوم-آیین حق

پیوست پاسخ سوال هشتم بخش دوم-آیین حق

آیا این توجیهات معقول است ؟!

ابن ابى  الحدید معتزلى  مى ‏گوید :اصحاب مقالات گویند : گروهى  نزد عبداللّه‏ بن سبا ، بر این عقیده ـ درمدائن ـ گرد آمدند ؛ از آنهاست عبداللّه‏ بن صبره همدانى  ، عبداللّه‏ بن عَمْرو بن حَرْب کِندى  و دیگران .امرشان بالا گرفت و سخنشان میانِ مردم شایع گشت ، پیامى  داشتند که به آن فرا مى ‏خواندند و شبهه‏اى  که بدان مراجعه مى ‏کردند و آن شیوعِ پیاپى  اخبار غیبى  امام على   علیه‏ السلام    بود .بعضى  از آنها به شبهه ضعیفى  چنگ مى ‏آویختند ؛ مانند این سخنِ عُمَردرباره آن حضرت که : او چشمِ انسانى  را که در حَرَم اِلحاد ورزد ،برکند ؛ و اینکه عُمَر گفت : درباره دستِ خدا چه بگویم ؟! او در حرم خدا ، چشمى  را درآورد .[۱]شوشترى  مى ‏نگارد :اصل [ و بُن مایه ] آنچه ذکر شد ، در النهایة هست ، آنجا که مى ‏گوید :مردى هنگام طواف ، به زنانِ مسلمانان مى ‏نگریست ، امام على   علیه‏ السلام   او راسیلى  زد ، وى  نزد عُمَر شکایت کرد ، عُمَر گفت : تو را به حق سیلى  زد ،چشمى  از چشمانِ خدا (یکى  از اولیاى  خاصّ الهى ) تو را دید [ و به خودت آورد و هُشیار ساخت ]

ادامه‌ی خواندن

پیوست پاسخ سؤال هشتم بخش اول-آیین حق

پیوست پاسخ سؤال هشتم بخش اول-آیین حق

 برادر فاضل ، اکنون آنچه را وعده داده بودیم ، بیان مى ‏داریم ؛ مطالبى  که به «ابنسبأ» مربوط است و ما آن را از جزو ۲۶ کتاب «الصحیح من سیرة الإمام علی  علیه‏ السلام » نقل مى ‏کنیم ، بدان امید که رضایت شما را به دست آورد .خداوند شما را حفظ کند و در پناه خویش نگه دارد .. .

حضرت على   علیه‏ السلام  غُلات را در آتش افکند

۱ . از امام صادق و ابو جعفر  علیهم االسلام  روایت شده که :چون امیرالمؤمنین از اَهل بصره فراغت یافت ، ۷۰ مرد زِطِّى  نزدش آمدند و بر آن حضرت سلام کردند . امام  علیه‏ السلام  به زبانِ خود آنها سخن گفت و جواب سلامشان را داد ، سپس فرمود : من آن گونه که شماگفتید ، نیستم ، من بنده آفریده خدایم .آنان این سخن را برنتافتند و گفتند : تو ، خودِ خدایى  !امام  علیه‏ السلام  فرمود : اگر دم فرو نبندید و از این سخنى  که درباره ‏ام گفتیدبازنگردید و سوى  خدا توبه نکنید

ادامه‌ی خواندن

ختم کلام-آیین حق

ختم کلام-آیین حق

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

ستایش خداى  را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد و خاندان
پاکش …آنچه را که گذشت ، متن گفت و گویى  بود که میانِ من و برادر [ دینى  ] ام عالم بزرگ ، علاّمه توانا ، خوش ذوق ، فهیم و بابصیرت و دانشور گران‏مایه ، جریان یافت … آن را به برادرانِ گرامى ‏ام تقدیم داشتم ، بدان امید که در آن چیزهایى را که سودمندشان افتد ، بیابند یا پاسخى  باشد براى  بعضى  از پرسش ‏هایى  که در ذهنشان خلجان مى ‏کند …آنچه براى  نگارنده اهمیّت دارد ، دقّت و تیزنگرى  خواننده گرامى  در پاسخ ‏هایى است که این نامه‏ ها (براى  پرسش‏ هاى  مطرح شده) در بر دارند و تشخیص اندازه درست و به صواب بودن آنها ؛ چراکه اساس ، خود فکر و اندیشه است ، امّا صاحب فکر و اندیشه ، اهمیّت و ارزش خود را از میزان عدل و انصافى  که به کار مى ‏برد واندازه دورى ‏اش از عناد و زورگویى  ، به دست مى ‏آورد و با این ملاک ، مى ‏توان او راشناخت و به شخصیّتِ وى  پى  بُرد ؛ چراکه اشخاص به میزان دورى  یا نزدیکى ‏شان به حق ، شناسایى  مى ‏شوند
از امیرالمؤمنین  علیه‏السلام روایت شده که فرمود :إنَّ دینَ اللّه‏ لا یُعْرَفُ بالرِّجال ، بل بآیة الحقِّ ؛ فَاعْرِف الحقَّ ، تَعْرِفُ أَهْلَهُ ؛[۱]دین خدا با اَشخاص شناخته نمى ‏شود ، بلکه با آیتِ حق مى ‏توان به دین دست یافت ؛ حق را بشناس ، اهل آن را خواهى  شناخت .و حمد و سپاس خداى  راست ، و درود و سلام بر بندگانى  که آنان را برگزید ،محمّد وخاندانش …
جعفر مرتضى  عاملى ۵ ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى  ، مطابق با ۲۰ فوریه ۲۰۱۰ میلادى

[۱] .  رجوع کنید به ، وسائل الشیعه چاپ آل البیت ۲۷ : ۱۳۵ (و در چاپ دار الإسلامیّه ، جلد ۱۸ ، ص۹۸) ؛خاتمة المستدرک ۲ : ۲۱۹ ؛ مصباح البلاغه (مستدرک نهج البلاغة) ۳ : ۲۴۴ (و جلد ۲ ، ص۲۹۱) ؛ امالى  شیخ مفید : ۴ ـ ۵ ؛ اَمالى  شیخ طوسى  : ۶۲۵ ـ ۶۲۶ ؛ المحتضر : ۶۲ ـ ۶۳ ؛ مدینة المعاجز ۳ : ۱۱۶ ـ ۱۱۷ ؛ بحار الأنوار ۶ : ۱۷۸ ـ ۱۷۹ (و جلد ۲۷ : ص۱۵۹ ـ ۱۶۰ ؛ و جلد ۶۵ ، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱) ؛ نهج السعادة ۲ : ۶۶۷ ـ ۶۶۹ ؛ الإمام على  بن أبى  طالب (همدانى ) : ۴۱۴ ـ ۴۱۶ ؛ موسوعة أحادیث أهل البیت (نجفى ) ۸ : ۱۶۱ ـ ۱۶۲ .و بنگرید به ، روضة الواعظین : ۳۱ ؛ الطرائف (ابن طاووس) : ۱۳۶ ؛ فیض القدیر ۱ : ۲۸ و۲۷۲ ؛ الجامع لأحکام القرآن ۱ : ۳۴۰ .

نامه پایانى -آیین حق

نامه پایانى -آیین حق

نامه پایانى

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
ستایش خداى  را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر پیامبر خاتم ،سرورمان و شفیعِ گناهان مان ، محمّد بن عبداللّه‏ ، و بر خاندانِ پاک آن حضرت .. .
حضرت علاّمه فاضل محقّق ، سیّد جعفر مرتضى  عاملى  (که خداى  حفظت کناد) سلام و رحمت و برکاتِ خدا ، بر شما باد .. .پس از آنکه به جاده حق و صراط مستقیم و عقیده برحق رسیدم و جواب‏ هایت پى در پى  برایم آمد ؛ پاسخ ‏هایى  که با دلایل قوى  و نور حق همراه بودند ، و رحمتِ الهى که خدا ارزانى ‏ام داشت و مرا دست به دامانِ آل پیامبر (صلوات خدا بر همه آنان باد)ساخت … به این نامه‏ نگارى ‏ها پایان مى ‏دهم و از شما به خاطر توجّه و عنایتى  که برایم مبذول داشتید ، سپاس‏گزارم و خداى  را شکر مى ‏کنم که برادرى  ایمانى  همچون شمارا روزى ‏ام کرد ؛ عالمى  مجتهد ، فهیم مُؤَیَّد ، صاحب قلم استوار …پاسخى  را که درباره موضوع اسم امام دوازدهم (عجّل اللّه‏ تعالى  فرجه) یا عدمِ آن[ برایم ] آمد ، تهى  از دقّت نیست و فواید فراوانى  را در بر دارد … وظیفه خود مى ‏دانم که همه آنچه را در این نامه‏ تان آمده ، بپذیرم ؛ این سخنان ، شبهاتِ فراوانى  را که درذهنم جولان مى ‏کرد و فکرم را به خود مشغول مى ‏داشت ، برطرف ساخت و با این کلمات ، روحم آرامش یافت و عطش سینه‏ ام فرو نشست .. .با سؤالم درباره امام حجّت ، مهدى  (که خدا فرج آن حضرت را نزدیک کند) به پایانِ نامه ‏نگارى ‏ام مى ‏رسم ، پس از آنکه پرسش‏ هایم را درباره فاطمه و پدرش و شوهر وفرزندانش ، آغازیدم ؛ در حدیث وارد شده که : «بنا فَتَح اللّه‏ وبنا یختم» ؛ به ما خدا[ آفرینش را ] آغاز کرد و به ما [ آن را ] پایان مى ‏بخشد .از خداى  مى ‏خواهم که این پاسخ ‏ها را ـ روز قیامت ـ در ترازوى  حسنات (و اعمال نیک) شما قرار دهد و به وسیله آنها از عقیده درست و صراط استوار ، هر شبهه ودروغ و تهمتى  را بزداید ؛ که او شنواست و اجابتگر دعاها …و پایان سخن ما این است : ستایش خداى را که پروردگارجهانیان است .
۸ ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى  ، مطابق با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ میلادى

پاسخ نامه دوازدهم بخش پایانی-آیین حق

پاسخ نامه دوازدهم بخش پایانی-آیین حق

امام هادى  و امام عسکرى علیهم االسلام تحت نظر

به نظر مى ‏رسد از انگیزه‏ هاى  حَبس امام هادى  و امام عسکرى   علیهم االسلام در «سامراء» (که پادگانِ نظامى  بود) امور ذیل است :اوّلاً : اِشراف بر همه احوال و ارتباطات و فعالیّتِ آنها .ثانیاً : ضبط حرکتِ شیعه با آنها و محدود ساختن رابطه آنها با ایشان .ثالثاً : زمینه سازى  براى  رهایى  از دستِ آنها در زمانِ مناسب .و گفته ‏اند : متوکّل ، امام هادى   علیه ‏السلام را به سامراء آورد و در ظاهر ، او را گرامى
مى ‏داشت و در باطن ، برایش توطئه مى ‏چید .[۱]رابعاً : بر اساسِ آنچه رسول خدا  صلى ‏ الله‏ علیه ‏و‏آله خبر داد که «مهدى  ، زمین را که پر از ظلم وجور شده ، آکنده از عدل و داد مى ‏کند» حاکمان ، ولادت امام حجّت را انتظار داشتند ،هم و که از سقوط  دولتشان به دستِ آن حضرت بیم ناک بودند .آنان مى ‏خواستند به محضِ آنکه این مولود ، پا به عرصه حیاتِ دنیا نهاد ، در همان لحظه ‏هاى  نخست ، خونش را بریزند تا خاطرشان آسوده شود و جانشان آرام گیرد …

ادامه‌ی خواندن

پاسخ نامه دوازدهم بخش اول-آیین حق

پاسخ نامه دوازدهم بخش اول-آیین حق

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
حمد و ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد وخاندانِ پاکش ، و لَعن و نفرین بر همه دشمنانِ آنان تا روز قیامت …حضرت علاّمه بزرگوار ، شیخ «ص» (وجودتان مستدام باد) سلام و رحمت و برکات خدا بر شما … از خداى سبحان مسئلت دارم که شما را حفظ کند و در پناه خویش نگه دارد و بر صراطِ حق و خیر ، ثابت قدم بدارد ، و نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى ‏اش را برشما فرو ریزد ؛ که او شنوا ، نزدیک و اجابتگر دعاست … در ارتباط با حرمتِ تصریح به اسمِ امام حجّت  علیه ‏السلام  که در سؤالتان مرقوم داشتید ،ملاحظه امور زیر سودمند است : ادامه‌ی خواندن

نامه دوازدهم-آیین حق

نامه دوازدهم-آیین حق

نامه دوازدهم [ یاد امام حجّت به اَلقاب ، نه به اسم ! ]                                                                     

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

حمد و سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر والاترین
آفریده‏اش ، سرور ما و شفیع گناهان مان ، ابوالقاسم ، محمّد بن عبداللّه‏ ، و بر خاندانِ برجسته و مبارک آن حضرت ، و لعن و نفرین بر دشمنانِ آنها تا برپایى روزجزا .. .حضرت علاّمه اندیشور ، سیّد جعفر مرتضى عاملى (توفیقاتتان مستدام باد)سلام ورحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …از همان آغاز و از زمانى که پاسخ نامه اوّل را خواندم ، گستره علم و متانتِ سخنِ شما را دریافتم و یقین کردم ، با اینکه انسان از خطا و لغزش مصون نیست … (خدا ما وشما را از فرو افتادن در آن حفظ کُناد) .به همین جهت ، روز به روز ، سبک عبارات و دلایل قوى که مى ‏آوردید(دلیل‏ هایى که هر انسانى را در برابر حق به زانو در مى‏ آوَرَد ، هرکه باشد) به طورفزاینده ، شگفتى‏ ام را برمى‏ انگیخت …پس از آنکه مراجعه به مصادرى مى ‏کردم که جواب‏ هایت را بر آنها استوار ساخته بودى و درستى آنها را در مى ‏یافتم ، بر خود لازم مى‏ دانستم که به دلیل تن دهم وگرنه از معاندان خواهم بود .این کار ، براى آن بود که بعدها نگویند من بى ‏مطالعه و تحقیق ، آنها را پذیرفتم ،چنین سخنى درباره من خطاست ، بلکه آنچه را به دستم رسید با همه توان وارسى کردم و پژوهیدم تا آنچه را بر خلافِ مبانى مورد اعتمادم هست ، بیابم ، لیکن نیافتم .از این رو ، من همانم که اکنون هستم ، و باورهایى را که به دست آورده‏ ام برگشت‏ ناپذیرند ؛اوّلاً : از سرِ رحمتِ الهى و لُطف رَبّانى که ارزانى‏ ام داشت ؛ اینکه در شبکه اینترنت با جوانى آشنا شدم که از من خواست با شما گفت و گو کنم و بى دلیل ، به اتهامات دست نیازم …و نتیجه این کار ، شخصیتى است که اکنون دارم …این را براى این گفتم تا در آینده تاریخ نگویند : شخصیتى که با او محاوره کردم ،موهومى یا ناموجود مى ‏باشد ، چنان که مراجعاتى را که میانِ دو شخصیت بزرگ ، درگذشته رخ داد ، انکار کردند …ثانیاً : در روایات خواندم که امام دوازدهم را (که خداى فرجش را نزدیک کند) جز به«حجّت» یا «صاحب العصر» ، «صاحب الزمان» یا دیگر لَقب‏ها ، بى ذکر نامِ آنحضرت  علیه ‏السلام نباید صدا کرد ، اگر مرحمت کنید مى ‏خواهم دلیل این کار را بدانم …در پایان ، بر خود لازم مى ‏دانم براى همه آنچه در حقّ من به انجام رساندید ، تشکرکنّم و در هر حالى خدا را سپاس گویم .و پایانِ دعا و خواست ما این است : ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است . سلام و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …

 برادرتان شیخ «ص»

اوّل ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۱۶/۲/۲۰۱۰ میلادى