تبرّک به آثار رسول اللّه ص۱ -جایگاه زیارت
مى دانیم که انسان زمانى که چیزى با شخصى را دوست مى دارد به سویش اشتیاق مى یابد ، و قلبش شیداى هر آنچه به محبوب تعلُّق دارد ـ چیزهایى که اضافه به محبوب است و مربوط به او مى باشد و از آثار اوست ـ مى شود ؛ زیرا آنها عواطفش راانسجام مى بخشد و وجدانش را تحریک مى کند و یادآور کسى است که دوستش مى دارد ؛ از این رو قلبش را سعادت و نیکبختى فرا مى گیرد و روحش لبریز از سرورو شادمانى مى شود ، و در نتیجه احساساتش براى هر چیز وابسته یا منسوب به محبوب ، به هیجان مى آید .در اینجا ـ پس از حُبّ خدا ـ دوستى اى وجود ندارد که بر مَحَبّت روحى اى که مسلمانان نسبت به پیامبر اکرم ص در دل نهفته دارند ، برترى یابد ؛
زنان و زیارت گورستان- جایگاه زیارت
زیارت قبر پیامبر اکرم ص و قبور اولیاء ،توسط زنان
پیش از این ، نظر فقهاى اهل سنّت را درباره خصوص زیارت ، روشن ساختیم ، ویادآور شدیم که آنان به استحباب زیارت رسول اکرم ص قائلاند و آن را ازبزرگترین وسایل قرب به خداى متعال مى دانند ؛ این فتاوى محدود به مردان نیست ،بلکه زنان را نیز شامل مى شود؛ و افزون بر این ، در فتواهاى بسیارى ازعالمان تصریح شده به اینکه مستحب است زنان به زیارت پیامبر و علما و شهدا بروند .آنچه در ذیل مى آید نمونه هایى از اقوال فقهاء اهل سنّت در این باره است :
ادامهی خواندن ←
بخش دوّم:فصل ششم۵ : – تدوین السُنّة
۱ ـ عثمان حدیث گفتن را منع مى کند
محمود بن لبید گوید :از عثمان بر روى منبر شنیدم مى گفت : براى هیچ کس جایز نیست حدیثى را از رسول خدا (ص) نقل کند که در زمان ابوبکر و عمرشنیده نشده است[۱] !این خبر دال بر این است که همانچه در زمان ابوبکر و عمر ممنوع بوده درزمان عثمان نیز ممنوع بوده است و ما اثبات کردیم که آنچه پیش از عثمان ممنوع بود نقل حدیث بود نه فقط کم حدیث گفتن ،آنچه در زمان عثمان ممنوع بود نیز همین بود .امّا محمّد عجاج الخطیب سعى مى کند همین را نیز بپوشاند و مى گوید : درباره عثمان نقل شده است که وى شیوهئ عمر را در (منع از) زیادحدیث گفتن دنبال کرد[۲] . سپس خبر محمود بن لبید را (به عنوان شاهد مثال) آورده است در حالى که در این خبر کلمه «زیاد گفتن» وجود ندارد ، مراجعه نمایید .عثمان نیز با ابو هریره همان کارى را کرد که عمر کرد یعنى تهدید به تبعید ! به
او گفت : این نقل حدیث از رسول خدا (ص) چیست ؟ خیلى (حدیث) گفتى ! یاخوددارى کن یا این که تو را به کوههاى دَوْس تبعید خواهم کرد[۳] !
بخش دوّم:مقدّمه–تدوین السُنّة
همراه با منع کنندگان از تدوین و توجیهات آنان
این بخش حاوى عناوین ذیل مى باشد :
مقدّمه : منع از تدوین از چه زمان آغاز شد ؟
فصل اوّل : نهى شرعى از نوشتن حدیث !
فصل دوّم : ترس از اختلاط حدیث با قرآن .
فصل سوّم : ترس از ترک قرآن و اشتغال به غیر آن .
فصل چهارم : بى نیاز بودن از تدوین بوسیله حفظ .
فصل پنجم : عدم آشنایى محدّثین با نوشتن .
فصل ششم : حقّ مطلب درباره سبب منع حدیث .
ملحق اوّل : منع از نقل شفاهى حدیث .
ملحق دوّم : آثار عدم تدوین .
خاتمه : خلاصه و نتیجه گیرى .
فصل دوّم: خاتمه۱– تدوین السُنّة
در نهایت اینکه رسول بزرگوار صلى الله علیه وآله وسلم در بستر بیمارى افتاده بود و مرگ را که حق است انتظار مى کشید ، در آن هنگام از کسانى که نزدش حضور داشتند کاغذو دوات خواست تا براى آنان چیزى بنویسد که پس از آن هرگز گمراه نشوند .درخواست آن حضرت جدّی و مهم بود چه آنکه درباره امرى بسیار مهم ـ که همان هدایت امّت و عدم گمراهى آنان براى همیشه باشد ـ بود این چیزى است که بخارى و غیر او آن را روایت کرده اند ، و بخارى به نقل از ابن عبّاس گوید :هنگامى که بیمارى پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم شدّت گرفت فرمود : برایم کاغذى بیاورید تا برایتان چیزى بنویسم که پس از آن گمراه نشوید . ادامهی خواندن ←