معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت
۸ . تبرّى و بیزارى نسبت به دشمنان خدا
همچنین از شاخصها و نشانه ها و اهداف زیارت ، اظهار خشم و نفرت و برائت نسبت به دشمنان خدا و رسول او ـ مشرکان و کافران و بُت پرستان و مُستکبران و اهل شقاق و نفاق ـ است ، و بدین جهت که اصل حُبّ بیزارى جستن از هر چیزى است که سواى محبوب باشد[۱] ؛ زیرا : « لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ »[۲] نمى یابى گروهى راکه ایمان به خدا و روز واپسین مى آورند ، که با کسانى که با خدا و رسولش در ستیزند دوستى کنند ، هرچند آنان پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا عشیره [ و فامیل وهم طائفه ] شان باشند .
معارف نهفته در متون زیارات ۲ -جایگاه زیارت
۴ . معاد
و از چیزهایى که متون زیارات در بر دارند ، درسهایى است در اقرار به معاد ؛ زائرآنها را تکرار مى کند تا فضاى روحى را درک کند ، و با به یاد آوردن این روز بزرگ ،برایش سیر نهائى ـ که مردم به آن باز مى گردند ـ روشن گردد .دریکى از بخشهاى زیارتهاى شریف آمده است :وأشهدُ أنَّ السّاعةَ آتیةٌ لا ریب فیها ، وأنّ اللّهَ یبعثُ مَن فی القبور[۱] .و گواهى مى دهم که روز قیامت خواهد آمد ، هیچ شکى در آن نیست ، و خداوندآنان را که در قبرهایند برمى انگیزد .و در زیارت دیگر آمده است :
محتواى نامه بخش۳–نامه امام على ع به قاضى اهواز
۹ . با امام حسین علیه السلام
سیّد محسن امین ،مى نویسد :رِفاعه از شیعیان کوفه است که به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند.[۱]شیخ مفید ، مى گوید :اهل کوفه دریافتند که معاویه هلاک شد ، شایعاتى را درباره یزید پراکندند [ و او را نالایق دانستند ] و دریافتند که امام حسین علیه السلام از بیعت با او روى برتافته است و ابن زبیر [ نیزخلافت ] یزید را برنمى تابد ، وهردوسوى مکّه رهسپارشده اند .شیعیان در کوفه ، در منزل سُلیمان بن صُرَد گرد آمدند ، خبرمرگ معاویه را یادآور شدند و خداى را بر آن ستودند .سلیمان گفت : معاویه ، مُرد و حسین از بیعت با او خوددارى ورزید و سوى مکّه بیرون آمد . شما شیعیانِ او و پدرش هستید ، اگر مى دانید که او را یارى مى کنید و با دشمنش مى ستیزید ، باخبرش سازید ؛ و اگر از کاهلى و سستى خود بیم دارید ، او را نفریبید .آنان گفتند : با دشمنِ حسین مى جنگیم و جانمان را فدایش مى سازیم .از این رو نوشتند :
ادامهی خواندن ←
زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث
ب. زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث
استفاده از زور و تهدید [ هم ] در نزد عرب شبه جزیره آن روزگار ، هنجارى اجتماعى به شمار مى آمد ! این شیوه را آنان به جهت رفتار قبیله اى شان در پیش گرفتند . آنان براى حلِّ درگیرى هاى مسائل زیستى و حفظِ مناطق تحت سلطه قبیله ،اعتماد و تکیه شان بر زورمندى بود و جز در مواردى اندک ، به مسالمت و گفت وشنود تن درنمى دادند .نوشتن پیمان بر ضد بنى هاشم و محاصره آنها در شِعب ابى طالب و آزار رسانى به پیامبر صلى الله علیه وآله (تا آنجا که آن حضرت فرمود : هیچ پیامبرى هرگز چون من آزار ندید) وشکنجه مسلمانان مستضعف ـ در آغاز اسلام ـ چیزى جز این نبود .آموزشهاى اسلامى برخلاف این دستْ کارها بود واین شعارها را آشکار ساخت:« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » ؛[۱] در دین اجبارى نیست .« لُکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » ؛[۲] دین شما براى خودتان و دین من براى خودم.« فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ » ؛[۳] هرکه خواهد ایمان آورد و هرکه خواهد کفر ورزد .
سخن پایانى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
بجاست از یاد نبریم که : بعضى از نادانان اهل سنت بانقل نصوص پیشین وبرانگیختن این مسئله هرچند گاه یک بار ، مى خواهند بر وقوع ازدواج عمر با اُمّ کلثوم تأکید ورزند و مى پندارند که این کار معتقداتشان را سودمند مى افتد و باورشان راروشن مى سازد در حالى که امر این گونه نیست . اگر تحقق این ازدواج ثابت شودزشتى هاى عمر را مى نمایاند و شخصیت و موقعیت او را در عالَم اسلام لکه دارمى سازد ؛ زیرا از هوس هاى سرکشى در عمر حکایت مى کند ، به ویژه اگر به این سخن او توجه کنیم که مى گفت :ما بَقِیَ شیءٌ مِن أمر الجاهلیّة إلاّ أنّی لستُ أُبالی أیّ الناس نَکَحْتُ وأیَّهم أنکَحْتُ[۱] ؛از جاهلیت در وجودم چیزى باقى نماند جز اینکه پروا ندارم به که زن دهم و از چه کسانى زن بگیرم .و این سخن که همسرش ـ هنگامى که عمر مى خواست با او آمیزش کند ـ بر زبان آورد :ما تَذْهَبُ إلاّ إلى فُتَیات بنی فلان تَنْظر إلیهنّ[۲] ؛نزد دختران فلان قبیله نمى روى مگر براى دیدْ زدن .ادعاى خویشاوندى با رسول خدا به دور از امور واقعى است . نفسانیت عمر چیزدیگرى را اثبات مى کند .به اعتقاد من ، نقل و انتشار این احادیث ، پیش از آنکه کرامت و فضیلتى براى عمرباشد ، به او صدمه و آسیب مى رساند[ و سیماى زشت و نفرت انگیزى از او را آشکارمى کند
احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
زید عالم و داراى فرزند
بعضى از مصادر و کتابها تصریح کرده اند به اینکه زید ازدواج کرد و داراى فرزندانى شد .* در پانویس تاریخ دمشق آمده است :زُبَیر مى گوید : زید بن عمر فرزندانى داشت [ همه از بین رفتند ] و[ نسل وى ] منقرض شدند[۱] . * زید بن عُمَر به همراه ابن عباس از علما به شمار مى رود ، [ و جایگاه وى ] پس ازمُعاذ بن جبل و عبداللّه بن مسعود و ابى دَرداء و سلمان [ مى باشد [۲]] . * معاویه با زید بن عمر داستانى دارد . این حکایت تأکیدى است بر اینکه وى مردى بود که مى توانست بر معاویه اعتراض کند و [ سخن او را ] نپذیرد و رد کند[۳] .* ابن مَعین در تاریخ خود نام چند نفر از فرزندان زید بن عمر را مى آورد ؛ مانندعبدالرحمن و محمد .این گزارشها بر ما روشن مى سازند که «زید» صغیر وکودک نبود ، بلکه مردى به حساب مى آمد و نزد تابعان جایگاهى داشت ، تا آنجا که او را از علما مى شمردند وهمتاى ابن عباس مى دانستند ؛
پیشوایانِ ابن عربى و مقامات آنها – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟
سرآغاز
از ویژگى هاى مذهب شیعه این است که امام على علیه السلام امام و خلیفه بعد ازپیامبر صلى الله علیه وآله مى باشد (این امر ، با نصّ قاطع و برهان روشن ، ثابت است) شیعه ،خلافتِ کسانى را که بر امام على علیه السلام پیشى جستند و حقِّ آن حضرت را غصب کردند ، برنمى تابد .از این روست که شیعه کسانى را که بر امام على علیه السلام در این امر ، تاختند ،محترم نمى شمارد و آن را بر خلاف نصّ پیامبر مى داند و نقضِ پیمانى مى انگاردکه خدا و رسولش آن را [ از مردم ] ستاند .در نگرش شیعه ، هرکس این اشخاص را بزرگ بدارد و هرکه آنان را یارى ومدد رساند و به دفاع از آنها برخیزد ، بر آیینِ «تشیُّع» نمى باشد .این ، یک امر عقلى و عقلایى است که همه مردم آن را مى فهمند و مى شناسندو انتظار دارند .