منابع و مآخذ-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
۱ . قرآن کریم .
۲ . نهج البلاغه ، ۴ جلد ، دار المعرفه ، بیروت .
۳ . اَنصارى کوفى (م ۱۸۲ ه) الآثار .
۴ . ابن اَبى عاصم (م ۲۸۷ ه) الآحاد والمثانى ، ۶ جلد ، دار الدرایه : چاپ اول ،۱۴۱۱ه .
۵ . تُسْتَرى ، سید نور اللّه (م ۱۰۱۹ ه) احقاق الحق وازهاق الباطل ، ۳۲ جلد ـ باتعلیقات آیة اللّه مرعشى نجفى ـ کتاب خانه آیة اللّه مرعشى نجفى .
۶ . بخارى ، محمد بن اسماعیل (م ۲۵۶ ه) الأدب المفرد ـ تحقیق : محمد فؤادعبدالباقى ـ مؤسسة الکتب الثقافیه ، چاپ سوم ، ۱۴۰۹ ه .
۷ . شیخ مفید (م ۴۱۳ ه) الإرشاد ، ۲ جلد ، مؤسسه آل البیت ، قم . ادامهی خواندن ←
سخن پایانى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
بجاست از یاد نبریم که : بعضى از نادانان اهل سنت بانقل نصوص پیشین وبرانگیختن این مسئله هرچند گاه یک بار ، مى خواهند بر وقوع ازدواج عمر با اُمّ کلثوم تأکید ورزند و مى پندارند که این کار معتقداتشان را سودمند مى افتد و باورشان راروشن مى سازد در حالى که امر این گونه نیست . اگر تحقق این ازدواج ثابت شودزشتى هاى عمر را مى نمایاند و شخصیت و موقعیت او را در عالَم اسلام لکه دارمى سازد ؛ زیرا از هوس هاى سرکشى در عمر حکایت مى کند ، به ویژه اگر به این سخن او توجه کنیم که مى گفت :ما بَقِیَ شیءٌ مِن أمر الجاهلیّة إلاّ أنّی لستُ أُبالی أیّ الناس نَکَحْتُ وأیَّهم أنکَحْتُ[۱] ؛از جاهلیت در وجودم چیزى باقى نماند جز اینکه پروا ندارم به که زن دهم و از چه کسانى زن بگیرم .و این سخن که همسرش ـ هنگامى که عمر مى خواست با او آمیزش کند ـ بر زبان آورد :ما تَذْهَبُ إلاّ إلى فُتَیات بنی فلان تَنْظر إلیهنّ[۲] ؛نزد دختران فلان قبیله نمى روى مگر براى دیدْ زدن .ادعاى خویشاوندى با رسول خدا به دور از امور واقعى است . نفسانیت عمر چیزدیگرى را اثبات مى کند .به اعتقاد من ، نقل و انتشار این احادیث ، پیش از آنکه کرامت و فضیلتى براى عمرباشد ، به او صدمه و آسیب مى رساند[ و سیماى زشت و نفرت انگیزى از او را آشکارمى کند
بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
نکته پنجم
ازدواج اُمّ کلثوم ـ با فرض وقوع آن ـ به اکراه (و اجبار) انجام شد و در این صورت ،کسى که به زور این کار را کرده است زانى به شمار مى رود نه اینکه دختر و ولى ّ اومقصر باشد .گروهى از شیعه که به این ازدواج قائل اند ، عقیده دارند که امام به این عقد به جهت[ دفع ] حَرَج و تقیه تن در داد .از عیاشى درباره اُمّ کلثوم سؤال شد ، پاسخ داد : رویه او همان است که آسیه بافرعون داشت[۱] .یعنى این ازدواج مصداقى براى این سخن خداى متعال است که فرمود :« إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ »[۲] ؛مگر کسى که مجبور شود [ و به زور او را به کفر وادارند ] و قلبش به ایمان مطمئن باشد .اینکه سبب و عامل این ازدواج اجبار باشد ، بعید نمى نماید ؛ زیرا تاریخ نمونه هاى زیادى از آن را براى ما نقل مى کند ، دو نمونه زیر شاهدى گویا در این زمینه است :۱
بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
دو پرسش
در اینجا دو سؤال پیش مى آید :نخست : آیا امام على علیه السلام اُمّ کلثوم را با خشنودى کامل به همسرى عمر درآورد یا
این تزویج از روى اکراه و تقیه صورت گرفت ؟دوم : اگر عمر کافر بود ، چگونه امام ـ یا وکیل وى ـ به کافر زن داد ؟ آیا با این کارامام دخترش را در معرض زنا قرار نداد ؟
پاسخ پرسش اول
جاحِظ ، ادعا کرده است که این ازدواج با رضایت خاطر صورت گرفت . وى درکتابش «العثمانیّه» مى گوید :تزویج على علیه السلام اُمّ کلثوم ـ دختر فاطمه بنت رسول خدا ـ را به عمر بن خطاب با رضایت و رغبت انجام شد .عمر مى گفت : شنیدم رسول خدا مى فرمود : هیچ سَبَب و نَسَبى نیست مگر اینکه بُریده مى شود ، مگر نَسَبِ من .على گفت : واللّه ، او بالغ نیست اى امیر مؤمنان !عمر گفت : به خدا سوگند ، او را براى زناشویى نمى خواهم[۱] !سپس على علیه السلام اُمّ کلثوم را پیش عمر فرستاد و او پیش از آنکه او راهمسر خویش سازد بر وى نظر افکند ، آن گاه او را به عقد خویش درآورد . اُمّ کلثوم براى عمر ، زید بن عمر را به دنیا آورد ، که به وسیله غلامان مروان کشته شد[۲] . ادامهی خواندن ←
بحث فقهی-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
اهل سنت بر این باورند که ازدواج عمر با اُمّ کلثوم صورت گرفت و به نصوص تاریخى و فروع فقهى بر آن استدلال مى کنند ، برخى از متون تاریخى را در این زمینه نقد کردیم ، اکنون به پارهاى از فروع فقهى مى پردازیم .
اَخبار کتابهاى اهل سنت
در اینجا نخست روایاتى را از کتابهاى اهل سنت مى آوریم : ادامهی خواندن ←
چکیده دیدگاه شیعه-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
اکنون خلاصه اى از گفته هاى شیعه امامیه را در این زمینه بیان مى کنیم ؛ زیرا بعضى از آنها به وقوع این ازدواج قائل اند و در توجیه آن از اجبار و اکراه سخن به میان مى آورند و اینکه ازدواج اُمّ کلثوم با عمر از روى رضایت نبود و بر این نگرش ، به دلایلى استدلال مى کنند که موارد زیر از آنهاست :ابوالقاسم کوفى روایت مى کند که عُمَر ، عباس را سوى على علیه السلام فرستاد تا از اوبخواهد که امّ کلثوم را به عقد عُمَر درآورد ، على علیه السلام از این کار خوددارى ورزید .عباس امتناع آن حضرت را به آگاهى عمر رساند ، عمر گفت : آیا از تزویجِ دخترش به من روى برمى تابد ؟ واللّه ، اگر او را به همسرى ام درنیاورد على را به قتل مى رسانم ! عباس على علیه السلام را از ماجرا آگاه ساخت و آن حضرت همچنان بر امتناع پایدارماند .
خواستگارى هاى نافرجام عُمَر-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم
درشت خویى عمر بن خطاب را اَحَدى انکار نمى کند[۱] ، حتى زنان ازدواج با او را ـ به جهت دیدگاه خاص و نادرست وى به آنان ـ خوش نداشتند .در «اَنساب الأشراف» آمده است که عمر در نکوهش زنى چنین گفت :تو را چه به این ! شما زنان لعبتگانى ! بیش نیستید ، به نخ ریسى ات روى آور و به چیزى که در شأن تو نیست مپرداز[۲] .عمر به خواستگارى چند تن از زنان دست یازید و آنها ردش کردند : در «تاریخ طَبَرى » آمده است :مدائنى مى گوید : عمر اُمّ کلثوم ـ دختر ابوبکر ـ را که نابالغ بود ، خواستگارى کرد وعائشه را براى این کار فرستاد . عائشه به اُمّ کلثوم گفت : اختیار با خودت . اُمّ کلثوم گفت : مرا نیازى به او نیست ! عائشه به او گفت : از امیر المؤمنین روى مى گردانى ؟اُمّ کلثوم گفت : آرى ، او زندگى سختى دارد و بر زنان سخت مى گیرد .عائشه سوى عمروعاص پیک فرستاد و او را باخبر ساخت .