تبرّک به آثاررسول اللّه ص۲ -جایگاه زیارت
ب . تبرّک به آثار پیامبر اکرم ص پس از وفات آن حضرت (در روایات اهل سنّت)
۱ . از على ع روایت شده که فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا ص سوى قبرپیامبر ص آمد خود را بر آن انداخت ، آن گاه مشتى از خاک قبر آن حضرت را گرفت وبر دو چشمش نهاد و گریست و این اشعار را مى خواند :ماذا على من شمّ تربةَ احمدٍ
أن لا یشمّ مَد الزّمان غوالیا
صُبَّت عَلَیّ مصائبُ لو أنّها
صُبَّت عَلَى الأیّام صرنَ لیالیا[۱]
بر کسى که تربت احمد را ببوید چه باک که در طول زمان [ و مدّت عمر ] دیگر بوى خوش به کار نبرد .بر من مصیبتهایى فرو ریخت که اگر بر روها فرود مى آمد شب مى شدند .
ادامهی خواندن ←
تبرّک به آثار رسول اللّه ص۱ -جایگاه زیارت
مى دانیم که انسان زمانى که چیزى با شخصى را دوست مى دارد به سویش اشتیاق مى یابد ، و قلبش شیداى هر آنچه به محبوب تعلُّق دارد ـ چیزهایى که اضافه به محبوب است و مربوط به او مى باشد و از آثار اوست ـ مى شود ؛ زیرا آنها عواطفش راانسجام مى بخشد و وجدانش را تحریک مى کند و یادآور کسى است که دوستش مى دارد ؛ از این رو قلبش را سعادت و نیکبختى فرا مى گیرد و روحش لبریز از سرورو شادمانى مى شود ، و در نتیجه احساساتش براى هر چیز وابسته یا منسوب به محبوب ، به هیجان مى آید .در اینجا ـ پس از حُبّ خدا ـ دوستى اى وجود ندارد که بر مَحَبّت روحى اى که مسلمانان نسبت به پیامبر اکرم ص در دل نهفته دارند ، برترى یابد ؛
دعادرآرامگاه پیامبربزرگ-جایگاه زیارت
روشن است که استغفار و دعا و تضرُّع سوى خداى متعال ـ در هر زمان و مکان ـ ازمستحبّات مؤکّد است ، و در قرآن کریم و بسیارى از احادیث پیامبر ص و ائمّه علیهم السلام برآن سفارش شده است ؛ و با آنکه دعا محدودیت زمانى یا مکانى ندارد ، برخى اززمانها و مکانهاى مقدّس در استجابت دعا مؤثّرند .اوقات مبارکى چون ماه رمضان[۱] ، و شب قدر[۲] ، و شب جمعه [۳] ، و شب نیمه شعبان[۴] ، و روز عرفه[۵] ، و روز عید فطر[۶] و قربان[۷] ، و لحظه هاى سَحَر[۸] ، و وقتِ افطار [۹] ، و در فاصله میان اذان و اقامه[۱۰] ، و در اَثناء نزول باران[۱۱] ، و دیگر ساعتهاو روزهاى مبارکى که موقعیّت ویژه براى استجابت دعا دارند .و همچنین نسبت به اماکن مقدّس [ دعا موقعیّت خاص مى یابد ] مانند :
زیارت در احادیث و روایات-جایگاه زیارت
احادیث و روایاتى که از پیامبر اکرم ص و ائمّه معصومین علیهم السلام نقل شده ، میزان اهمیّت زیارت را در خطّ مشى اسلامى روشن مى سازد .نظر به اَسانید زیاد و طُرُق گوناگون این احادیث ، بسیارى از مُصَنَّفات و کتابها به آنها پرداخته اند ، بلکه دهها تألیف به بررسى و تشویق آنها اختصاص یافته است ؛
مانند کتاب «رفع المنارة بتخریج أحادیث التوسُّل والزیارة» ، «کامل الزیارات» ، و دیگرکتابهاى زیادى که دلالت دارند این رسمِ مذهبى کانونِ اهتمام و رعایت عالمان بزرگ امّت و فقیهان مى باشد ، و این همّت ورزى و کوشایى از قرآن و سنّت نبوى
شریف ، به ارث رسیده است .
بخش دوّم:فصل ششم۳ : – تدوین السُنّة
۱ ـ توجیه خطیب بغدادى
خطیب مى گوید :اگر کسى گفت : ناخرسند بودن عمر از حدیث گفتن صحابه به نقل از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و سختگیرى اش بر آنان به این خاطر ، چه وجهى دارد ؟به او مى گوییم : عمر این کار را بخاطر احتیاط در دین و نیک اندیشى براى مسلمین انجام داد ، ترسید مردم از اعمال باز مانند وبه ظاهر احادیث تکیه کنند و این در حالى است که همه احادیث به ظاهرشان حکم نمى شوند و این گونه نیست که هرکه حدیث راشنیده باشد نسبت به آن آگاه باشد چه بسا حدیثى بصورت مجمل وارد شده باشد و معنا و تفسیر آن در حدیثى دیگر باشد .از این جهت عمر ترسید حدیث بر وجه دیگرى برداشت شود یااین که ظاهر لفظش را بگیرند و بر خلاف آنچه باید باشد ، حکم کنند .
فصل دوازدهم حَقیقت اسلام و ویژگى مسلمان-بی بنیاد
[ حقیقت اسلام و صفت مسلمان ]
بایسته است این رساله را به احادیثى که پیامبر صلى الله علیه وآله درباره ویژگى مسلمان بیان کرده به پایان بریم .
حدیث اوّل :
حدیث اوّل ، حدیث عمر است [ که در آن آمده ] جبرئیل علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه وآله درباره اسلام پرسید ، آن حضرت فرمود :اینکه شهادت دهى خدایى جز خداى یکتا نیست و محمّد رسول خداست ، و نمازرا به پاى دارى و زکات بدهى و رمضان را روزه بگیرى و اگر استطاعت یافتى حج گزارى .
جبرئیل گفت : راست گفتى ، از ایمان مرا آگاه ساز ، فرمود :اینکه به خدا و ملائکه و کتابهاى او و پیامبرانش و روز آخر ایمان آورى ، و به قَدَر و خیر و شرّش مؤمن باشى .جبرئیل گفت : راست گفتى ، از اِحسان به من خبر ده ، فرمود :اینکه خدا را بپرستى چنان که گویا تو را مى بیند ؛ زیرا اگر تو او را نمى بینى ، او تو رامى بیند .جبرئیل گفت : راست گفتى ، …در این حدیث آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : این جبرئیل نزدتان آمده ، دینتان رابه شما مى آموزد .این حدیث را مسلم روایت کرده[۱] ، و بخارى مضمون آن را آورده است [۲] .
ادامهی خواندن ←
فصل سوّم .کفرِ فرقه هاى اسلامى – بی بنیاد
[ کفر فرقه هاى اسلامى آنان را از ملّت اسلام خارج نمى سازد ]
در اینجا اصل دیگرى مى باشد و آن این است که : گاه درمسلمان دو ماده با هم اجتماع مى یابند : کفر و اسلام ، کفر و نفاق ، شرک و ایمان ؛ [ از این نظر که ] دو ماده دراو جمع است کفرى نمى ورزد که او را از ملّت اسلام خارج سازد ؛ چنان که مذهب اهل سنّت و جماعت همین است (تفصیل و بیانِ آن ـ ان شاء اللّه ـ خواهد آمد) و در این زمینه مخالفت نکرده است مگر اهل بدعت
ادامهی خواندن ←