بایگانی برچسب: ابن جوزى

خاتمه بخش دوّم– تدوین السُنّة

خاتمه بخش دوّم– تدوین السُنّة

 خلاصه و نتیجه ‏گیرى

در این بخش دوّم دانستیم که منع از حدیث گفتن مبتنى  بر یک اصل شرعى نبود بلکه خلفاء اوّل آن را ابداع کردند و در مسیر نابود سازى  حدیث روشهاى ناپسندى  چون سوزانیدن ، شستن در آب و دیگر مواردى  بکار بستند که بدتر ازدفن در زیر خاک بود .وقتى  برخى  از علماء اهل سنّت همچون احمد و ابن جوزى اقدام به دفن کتب را ملامت کنند ، پس این روشها را بیشترملامت خواهند کرد .سپس (دانستیم) که کار این خلفاء حجّتى  مسلّم نبود بخصوص که دیدیم جمع فراوانى  از اصحاب با آنان مخالفت نمودند ، با این حال ، متأخّرین مى ‏کوشند تا منع را به جهاتى  توجیه کنند .

ادامه‌ی خواندن

باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

سخنان علمادر استحباب زیارتِ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله

قاضى  عِیاض مى ‏نگارد :زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله میان مسلمان یک سنّتِ همگانى است و فضیلتى  دارد که همه بر آن ترغیب شده ‏اند .[۱]قاضى  ابو طَیّب مى ‏نویسد :بعد از آنکه شخص حج و عُمْرَه را گزارْد ، مستحب است پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را زیارت کند .مَحاملى  در التجرید مى ‏گوید :هنگامى  که حاجى  از مکّه (اعمال حج) فارغ شد ،مستحب است قبرپیامبر را زیارت کند .حسین بن حسن حلیمى  در المنهاج فى  شعب الإیمان بزرگداشت پیامبر را در این روزگار ، به زیارتِ آن حضرت مى ‏داند .ماوِرْدى  در الحاوى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را کارى  مى ‏داند که بدان امر شده و مستحب است ودراحکام السلطانیه مى ‏نویسد :

ادامه‌ی خواندن

برخوردمتوکل با امام هادى ع-سیره امام هادى ع

برخوردمتوکل با امام هادى ع-سیره امام هادى ع

این بخش از زندگى  امام از حساس‏ ترین فصل تاریخ حضرت به شمار مى ‏رود ،چه آنکه در گذشته زندگى آن بزرگوار را درضمن سه بخش بیان کردیم که عبارت ازولادت امام تا امامت ، و از امامت تا دوران هجرت امام به سامرّاء ، و از هجرت تا زمان شهادت آن بزرگوار و گفته شده عهده تحولات عصر امام را باید در ضمن این بخش جستجو کرد . و از آنجا که بیشترین آن هم زمان با متوکل گذشته است قضایاى  فراوانى را به همراه دارد که به برخى  از آن اشاره مى ‏شود :مدّت اقامت امام در سامرّاء بیست سال طول کشیده است و حدود ۱۳ سال آن معاصر بامتوکل بوده است و با شرح اجمال از خصوصیّت‏هاى  اعتقادى  ، سیاسى  ،اجتماعى  و اخلاقى  متوکل در گذشته تردیدى  باقى  نمى ‏ماند که حضرتش مصائب فراوانى  را در این دوره متحمل شده ‏اند .

ادامه‌ی خواندن

تکذیب حدیث «سَدّ الأبواب» ۲– منهاج بدعت

تکذیب حدیث «سَدّ الأبواب» ۲– منهاج بدعت

۱۹ . اَنس بن مالک گوید : هنگامى  که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  درهاى  مسجدرا بست ، قریش نزد او آمده ، او را سرزنش کرده ، گفتند : درهاى  مارا بستى  و در على  را رها کردى  ؟! پیغمبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  گفت : فرمان من نبودکه بستم ، و گشودم .روایت را حافظ عُقَیْلى  از محمّد بن عَبْدوس از محمّد بن حُمَیْداز تمیم بن عبدالمؤمن از هلال بن سُوَیْد از اَنس نقل کرده ‏اند[۱] .
۲۰ . بُرَیْدَة الأسْلَمى  گوید : پیامبر خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  دستور بستن درها راصادر فرمود : این امر بر اصحابش گران آمد ! وقتى  به پیغمبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله گزارش دادند ، فرمان نماز جماعت صادر کرد و در اجتماع مردم منبر رفت و در سخنرانى ‏اش چنان حمد و ثنایى  از پروردگار گفت که مانند آن را قبلاً کسى  نشنیده بود ، آن‏گاه گفت :

ادامه‌ی خواندن

سخن پایانى- اختلاف در وضوچرا؟

سخن پایانى- اختلاف در وضوچرا؟

از همه آنچه گذشت ، حقیقتى   ـ در کمالِ اهمیت ـ آشکار مى  ‏گردد و آن این است که مانعانِ تدوین حدیث ، به فتح باب اجتهاد و رأى   پناه آوردند ؛ ومتعبّدان ، بر تعبّد محض در برابر قرآن و سنّت باقى   ماندند و از عمل به اجتهادو رأى   منع کردند . [۱] نتیجه طبیعى   بستنِ بابِ نگارش و نقل حدیث ، گرایش به اجتهاد و رأى  بود و اعتقاد به مشروعیّتِ دیدگاه ‏هاى   گوناگون و حجیّتِ آرا . ابوبکر و عمراین کار را آغازیدند و به اجتهاد و رأى   دست یازیدند . این عمل آنها باعث شدکه پس از آنها ، این باب براى   همه صحابه گشوده شود و هرکس خود راشایسته اجتهاد و فتوا به رأى   بداند .اینکه عُمَر زمامِ اختیار خلیفه سوّم را ـ در روز شورا ـ به دستِ عبدالرحمن بن عوف سپرد ، تأکیدى   بر لزومِ گردن نهادن به شرط و قیدى  است که ابن عوف مطرح سازد که همان عمل به سیره ابوبکر و عمر بود . ابن عوف با عثمان به همین شرط بیعت کرد و او آن را پذیرفت

ادامه‌ی خواندن

از منظر متون و احادیث-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

از منظر متون و احادیث-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

[ کسانى  چون ابن سَعْد ، ابن حَجَر عَسْقلانى  ، ابن جوزى  ، ابن جَریرِ طَبَرى  ،خطیب بغدادى  ، زَرَندى  و یعقوبى  مسئله ازدواج عمر با اُمّ کلثوم را در کتاب‏هاشان آورده ‏اند ، متن سخن آنها چنین است : ]

۱ . ابن سعد

ابن سعد در ترجمه اُمّ کلثوم ـ دختر على  بن ابى  طالب ـ در «الطبقات الکبرى »مى ‏گوید :عمر ، اُمّ کلثوم را به عقد خود درآورْد در حالى  که وى  دخترى  نابالغ بود وى  به همسرى  عمر باقى  ماند تا سرانجام به قتل رسید ، و زید بن عمر و رقیّه بنت عمر رابراى  عمر زایید …تا آنجا که مى ‏نویسد :به ما خبر داد أنس بن عیاض لَیْثى  ، از جعفر بن محمد ، از پدرش که [ گفت ] : عمربن خطّاب دختر على  بن ابى  طالب ، اُمّ کلثوم را خواستگارى  کرد . على  گفت : من دخترانم را براى  فرزندان جعفر اختصاص داده ‏ام ! عمر گفت : اى  على  ، او را به نکاح
من درآور ! به خدا سوگند ، مردى  در روى  زمین مانند من حُسن مصاحبت با او راانتظار نمى ‏کشد .

ادامه‌ی خواندن