آیا دستورى هست و یا براى این آفریده شده اید که بعضى از کتاب خدا را به بعض دیگر بزنید ؟ فرمانِ خدا را بنگرید و پیروى کنید و از آنچه نهى شدید باز ایستید .[۱]از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل شده که آن حضرت آن زمان که در «صُلح حُدَیبیّه» صحابه را به سر تراشیدن و بیرون آمدن از اِحرام فرمان داد و آنان این کار را انجام ندادند ، به خشم آمد ؛ زیرا بر آنها دشوار آمد و منتظر ماندند تا پیامبر صلى الله علیه وآله مناسک و اعمالش را به پایان بَرَد و از احرام بیرون آید ، آن گاه این کار را انجام دادند (با اینکه وظیفه شان این بود که پیش از آن از اِحرام خارج شوند) .
دلایل کسانى که تدوین حدیث را جایز مى شمارند به دو بخش تقسیم مى گردد :
۱ . سنّت قولى .
۲ . سنّت فعلى .
سنّت قولى
[ در این مورد ] روایاتِ گوناگونى در نکوداشتِ علم و دعوت به تفقُّه ، و لزوم رساندن یافته ها و آگاهى هاى [ خود ] به دیگران ، وجود دارد . در میان آنها اَخبار[ زیادى ] هست که بر جوازِ نوشتن و نقلِ حدیث دلالت مى کند و به ابزارهاى کتابت
ـ قلم و دفتر و کتاب و … ـ اشاره دارد .[۱]شیخ محمّد عزّه دَرْوَز ، واژه هاى کتابت و نوشت افزار را (مانند «صُحُف ، سجلّ ،مداد ، أقلام» ؛ کتاب و دفتر و مداد و قلم و آنچه به خط مربوط مى شود) در قرآن مى شمارد و آنها را بیش از سیصد کلمه مى یابد ؛ چنان که واژه هاى قرائت و مشتقات آن را نود واندى برمى شمارد .
دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث
الف) روایات ابو سعید خُدرى
۱ . همّام بن یحیى ، از زید بن اَسلم ، از عطاء بن یَسار ، از ابو سعید خُدْرى روایت مى کند که ، پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :لا تَکْتبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن ، فمن کَتَبَ عنّی شیئاً غیر القرآن ، فَلیُمْحه ؛[۱]از [ زبان ] من چیزى جز قرآن را ننویسید . هرکس از من چیزى جز قرآن رانوشته است باید آن را نابود کند . ۲ . در روایتى سُفیان بن عُیَیْنَه ، مى آورد که از ابو سعید خُدرى روایت شده است :استأْذَنْتُ النبیّ أن أکتبَ الحدیث ، فأَبَى أن یأذَنَ لی ؛[۲]از پیامبر صلى الله علیه وآله اجازه خواستم که حدیث بنویسم ، آن حضرت از اجازه به من خوددارى ورزید .و در روایات دیگرى این عبارت به صیغه جمع از ابو سعید خُدرى روایت شده است یعنى : «استأذنّا … فأبى أن یأذن لنا» ؛[۳] از پیامبر اجازه خواستیم … آن حضرت به ما اجازه نداد . ادامهی خواندن ←
وصف پیامبر صلى الله علیه وآله از زبان حضرت على علیه السلام :… بهترینِ آفریدگان آنگاه که خردسال مى نمود و نژاده تر هنگامى که کهن سال بود ،پاکیزه ترِ پاکیزگان در خوى ، و گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک مى نمود …نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۵ ، ترجمه شهیدى
مرحله اول سخن پیامبر صلى الله علیه وآله پیش از بعثت
عرب پیش از اسلام ، محمّد بن عبداللّه را به فرزانگى و نجابت و کمال یاد مى کرد واو را «صادق» (راستگو) و «اَمین» (امانتدار) لقب داده بود ؛ زیرا راستى ِ سخنش رادریافت و امانتدار بودنش را به عیان دید .ابن برهان حَلَبى نقل مى کند که : عرب در جاهلیت براى داورى و طرح شکایت نزدآن حضرت مى رفتند ؛ چراکه او مدارا و مشاجره نمى کرد .[۱]
شبه جزیره عربستان به این اسم نامیده شد ؛ زیرا آب از سه طرف آن را دربر گرفته است : از شرق به آبهاى خلیج فارس و از غرب به دریاى سرخ و از جنوب به اقیانوس هند و خلیج عَدَن .محمّد حسنین هیکل در کتاب «حیات محمّد» مى نویسد : شبه جزیره عرب [ به شکل ] مستطیلى است که اَضلاع آن موازى نمى باشد ؛ شمال آن فلسطین و سرزمین شام است ، و غربِ آن حیره ودجله و فُرات و خلیج فارس ، و جنوبش اقیانوس هند و خلیج عَدَن ، وشرقش بحر قُلْزُم (دریاى سرخ) .
این سرزمین ، از غرب و جنوبش به دریا ، و از شمال و غربش به صحراو خلیج فارس محصور است . این دژ طبیعى به تنهایى آن را از نبردهاى استعمارى یا دینى ، مصون نداشته است ، بلکه پهناور بودن آن نیز ازعوامل مهم مى باشد ؛ زیرا طول این شبه جزیره بیش از هزار کیلومتر ، وعرض آن نزدیک به هزار کیلومتر مى باشد .
(بازشناسى ریشه هاى جاهلى در پدیده منع تدوین حدیث) تألیف سیّد على شهرستانى گزینش و پارسى گردانى ِ بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلاة والسلام به پیشگاه بزرگ بانوى اسلام که در برابر جاهلیّتِ باز آمده خودگزینانِ سقیفه ایستاد و بانگ زد :هان اى مردمان ،من فاطمه ام … مقدمه مؤسسه رسول خدا صلى الله علیه وآله ، نویسندگانى داشتند که وحى را مى نگاشتند (= کاتبان وحى ) وتعدادى بودند که نامه هاى ایشان و عهدنامه ها را کتابت مى کردند .این مطلب حتمى تاریخى بدین معناست که در طول رسالت پیامبر نوشته هاى ِبسیارى پدید آمد . همچنین بیش از پنجاه تن از صحابه ، حدیث پیامبر صلى الله علیه وآله رامى نوشته اند :حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام ،عبداللّه بن عمرو بن عاص ،جابر بن عبداللّه انصارى ،سَمُرة بن جُندَب ،سعد بن عباده انصارى ،عبداللّه بن عبّاس و …آثارى که از این صحابه ماند در دوره هاى بعد به کار گرفته شد و نگارش هایى در پى ِ سفارش رسول خدا صلى الله علیه وآله به ثبت حدیث خویش ، شکل گرفت .
نویسنده این اثر سید ابن السیّد خاطرهاى شیرین از مرگ با عزّت یکى از عشّاق امیرالمؤمنین على علیه السلام دارد و آن اینکه زندگى سراسر محبّت و عشق به اهل البیت یکى ازدوستان
امیرالمؤمنین علیه السلام سبب شد که نه تنها وى به خواسته دوران عمرش که همانا نیفتادن در بستر و محتاج این و آن نشدن بود رسید که مضافاً بر آن با پیدا شدن آثار مرگ وى شروع کردبه خواندن این بیت :على جان گفتى که درمانى بفریادت رسم کنون درمانده ام بفریادم برس مولاو فریاد زنان آن قدر على ، على گفت تا جان به جان آفرین تقدیم نمود ، خداى رحمتش کند که کرد .و پس از مرگ دوستان و بستگانش کراراً او را در عالم رؤیادر جایگاه خوبى از درجات بهشت متنعّم دیدند ، اللهمّ ارزقناإن شاء اللّه .با هم بخندیم اگر قرار است بخندیم پس بخندید
از شرافت این روز اینکه نقل شده است عمر ابن سعد لعنةاللّه علیه فرمانده لشکر ابن زیاد در کربلا و قاتل شمار زیادى ازشهداء جنگ خونین عاشورا در مثل چنین روزى به دست تواناى مختار ابن ابو عبیده ثقفى رحمة اللّه علیه به قتل رسیده و به درک واصل شده است و این نیز به نوبه خود نیاز به جشنى بزرگ دارد و مزید بر شرافت این روز بزرگ است .جشن بگیرید ، شادى کنید ، و شاد کنید دوستان اهل البیت علیهم السلام را .
حذیفة ابن یمان و دیدار مولا– ازعید الزهرا س چه مى دانید؟
حذیفة ابن یمان مى گوید : روز نهم ربیع پس از آنکه نفرین حضرت زهرا سلام اللّه علیها تحقّق یافت بدیدار مولاامیرالمؤمنین على علیه السلام براى عرض تبریک شرف یاب شدم تا تحقق آن وعده الهى داده شده به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه وآله و سلّم را به آن حضرت تهنیت و تبریک بگویم .تا چشم حضرت به من افتاد فرمود اى حذیفه بیاد دارى و به خاطر مى آورى آن روزى که شرفیاب شدى به خدمت رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله و من و دو سبط او حسن و حسین نزد اونشسته بودیم و با آن حضرت غذا مى خوردیم و آن حضرت تورا آگاه و راهنمائى فرمودند بر فضیلت این روز .حذیفه مى گوید ، گفتم : بلى اى برادر رسول خدا و اى وصى و جانشین و خلیفه به حق او .
حذیفه و پیغمبر اسلام ص– ازعید الزهرا س چه مى دانید؟
حذیفة ابن یمان یکى از اصحاب رسول گرامى اسلام به خدمت آن حضرت مشرف گردید و مشاهده کرد حضرت مولى الموحدین امیرالمؤمنین على علیه السلام و حضرت امام حسن مجتبى و حضرت امام حسین علیهما السلام در محضر پیغمبرعظیم الشأن مشغول صرف غذا بوده و آن حضرت (یعنى رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وسلّم) به روى ایشان تبسّم نموده ولبخند مى زنند و مى فرمایند :نوش جان کنید ، گوارایتان باد برکت و سعادت این روز ، به درستى که این روز :روزى است که پروردگار بزرگ قبول مى کند اعمال دوستان و شیعیان شما را .و امروز ، روزى است که روشن مى شود حقیقت فرموده پروردگار ، « فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا » (یعنى این است خانه هاى آنان که خالى گردیده است به سبب ظلمها و ستمهاى ایشان) .ـ و نوش جان کنید و گواراى شما باد که امروز روز شکسته شدن شوکت دشمن جدّ شما و یارى کننده دشمن شماست .و امروز ، روزى است که هلاک مى شود فرعون زمان شمااهل البیت و ستم کننده به شما و غصب کننده حق شما .