بایگانی دسته: کلام و عقاید

کتاب و مقالات مربوط به علم کلام و عقاید اسلامی

بستن دروغ به آیه ولایت – منهاج بدعت

بستن دروغ به آیه ولایت – منهاج بدعت

مى ‏گوید : برخى  از کَذّابان حدیثى  افترا بسته‏ اند مبنى  بر اینکه :این آیه :« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ »[۱] ؛تنها صاحب اختیار شما ، خدا و پیامبرش و کسانى  از مؤمنان ‏اندکه نماز بپاداشته در حال رکوع زکات مى ‏دهند .درباره على  و انگشترى ‏اش که در نماز تصدّق کرد ، نازل شده واین مطلب ، به اجماع اهل علم ، دروغ است (منهاج السنه ۱/۱۵۶) .آن‏گاه بر دروغ بودن آن ، به اوهام و یاوه‏ هائى  استدلال مى ‏کند که نمونه اجتهادات او را در مقابل نصوص ، زیاد دیده ‏ایم ؛ مانند آنچه در حدیث رَدّ الشمس ـ که اشاره کردیم ـ مى ‏گفت و آنچه در آیه تطهیر و آیه « قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى  »[۲] و یا درحدیث مؤاخاة ، و امثال آن حدیث ـ از احادیث صحیحى  که خواهدآمد ـ از بیانات او خواهیم دید .پاسخ :من نمى ‏دانستم تا این حد تعصب‏ هاى  جاهلانه انسان را مجبوربه انکار حقایق ثابت کند که پندارد : آنچه را پیشوایان و حُفّاظ حدیث نقل کرده‏ اند واسناد آن را به اشخاصى  چون «امیرالمؤمنین» ،«ابن عبّاس» ، «ابى  ذَر» ، «عَمّار» ، «جابر انصارى » ، «ابى  رافع» ، «انس بن مالک» ، «سلمة بن کُهَیْل» ، و «عبداللّه‏ بن سلام» مى ‏رسانند ، از چیز هایى  است که اجماع بر کذبش قائم شده است!

ادامه‌ی خواندن

اصول دین چهارگانه و عقاید نادرست – منهاج بدعت

اصول دین چهارگانه و عقاید نادرست – منهاج بدعت

[ مى ‏گوید : ] نزد امامیه ، اصول دین در چهار اصل است : توحید ،عدل ، نبوت ، و امامت ـ که در آخر واقع شده و سه اصل توحید وعدل و نبوت قبل از آن است ـ و آنان در اصل توحید ، نفى  صفات و عقیده به مخلوق بودن قرآن و اینکه خدا در آخرت هم نادیدنى است را داخل مى ‏کنند .و در عدل ، منکر قدرت خدا مى ‏شوند ، و مى ‏گویند : خدانمى ‏تواند هرکس را بخواهد هدایت کند و نمى ‏تواند هرکس رابخواهد گمراه سازد و او گاه پیش مى ‏آید چیزى  که در خارج نمى ‏باشد بخواهد و چیزى  که شده است را نخواهد ، و چیزهاى دیگر …و آنها اینکه خدا خالق همه چیز است و بر هر چیز ، توانا است وآنچه او بخواهد ، مى ‏باشد و هرچه او نخواهد ، نمى ‏باشد را ،منکرند .

ادامه‌ی خواندن

کراهت از دَه – منهاج بدعت

کراهت از دَه – منهاج بدعت

گوید : از نادانى ‏هاى  شیعه یکى  کراهت از عدد ده ـ یا انجام کارى  که شمارش به ده رسد ـ مى ‏باشد حتّى  در ساختمان ، ده ستون نمى ‏سازند و ده تیر در بنا به کار نمى ‏برند ، و دیگر چیزها ؛ زیراعشره مُبَشَّرَه[۱] را جز على  دشمن مى ‏دارند .
و جاى  تعجب است که آنان لفظ نُه را دوست مى ‏دارند ولى  نُه تاى  از ده تا را دشمن (منهاج السنّه ۱/۹) .و در جلد ۲/۱۴۳ گوید : از تعصُّب رافضیان این است که عدد ده را به زبان نمى ‏آورند و جاى  آن «نُه و یک» مى ‏گویند و در ستون‏ها یادیگر بناهاى  خود ، تعداد آنها را ده قرار نمى ‏دهند [ و ] کوشش دراحتراز از عدد ده را در بسیارى  از کارهاشان رعایت مى ‏کنند .پاسخ :آیا براى  کسى  که خود را «شیخ الاسلام» مى ‏نامد این عیب نیست که در بین مسلمانان این رسوایى  را در کتابش منتشر سازد ؟ و درخلال آن ، این مطلب واهى  را تکرار کند ؛ مثل اینکه تحقیق بى ‏سابقه یا فلسفه مترقى  یا حکمت رسائى  ـ  که امت اسلامى  رازنده کند ـ آورده است !اما از این عجیب‏تر ، قصه مردى  است که خود را به علم وفضیلت نسبت دهد آن‏گاه چون سخنى  بگوید دروغ درآید ، چون به کسى  نسبت دهد ، برخلاف باشد ، گفتارهایش ـ در ترازوى سنجش ـ به سخنان چوپان بُزها (بلکه از آنها پایین‏تر) ماند !

ادامه‌ی خواندن

شیعه کیست – ازعید الزهرا س چه مى‏ دانید؟

شیعه کیست – ازعید الزهرا س چه مى‏ دانید؟

اهداء :

این اثر شریف را هدیه مى ‏کنم به پیشگاه مقدّس گل نرجس ، یوسف زهرا ، منتقم خون حسین سالار شهیدان کربلا ،حضرت ولى  عصر حجة بن الحسن المهدى عجّل اللّه‏ تعالى  فرجه الشریف باشد که نگاهى  به لطف نموده و از پرتو نگاه زیبایش دین ودنیا وآخرت شیعیان جدّش آباد واصلاح گردد.و قلوب ما را آنچنان تسخیر کند که از تمام دنیا و آنچه در اوست هیچ حظ و بهره ‏اى  جز دیدار چهره زیباى  اونخواسته و جز انتظار فرجش از خداى  منّان چیزى نخواهیم . که همه خوبى ‏ها و نیکى ‏ها و برکات وزیبائى ‏ها تنها در ظهور و حضور حضرتش میسّرخواهد گردید بدون تردید إن شاء اللّه‏ .بأبی أنت واُمّی ونفسی وأهلی ومالی یابن الحسن .سیّد ابن السیّد

ادامه‌ی خواندن

فهرست منابع و مآخذ-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

فهرست منابع و مآخذ-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

۱ . قرآن کریم .
۲ . نهج البلاغة ؛ ۴ جلد ، امام على    بن ابى    طالب  علیه ‏السلام (ش۴۰ ه ) ـ گرد آورنده : شریف رضى    ، تحقیق : محمّد عبده ـ دار المعرفة ، بیروت .
۳ . الصحیفة السجادیة ؛ امام زین العابدین  علیه‏ السلام (در سال ۹۴ هجرى    به لقاء اللّه‏ پیوست) ،جامعه مدرسین ، قم .
۴ . آلوسى    ، سید محمود (م۱۲۷۰ه ) ؛ روح المعانى    فى    تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى    ،۳۰ جلد ، دار احیاء التراث العربى    ، بیروت .
۵ . ابن ابى    الحدید ، عبدالحمید بن هبة اللّه‏ (م۶۵۵ه ) ؛ شرح نهج البلاغه ، ۲۰ جلد ـ تحقیق : ابوالفضل ابراهیم ـ چاپ اول : دار احیاء الکتب العربیه ، قاهره ، ۱۳۷۸ه .
۶ . ابن ابى    جمهور اَحسائى    ، محمد بن على    (م۸۸۰ه ) ؛ عوالى    اللئالى    العزیزیة فى   الأحادیث الدینیة ، ۴ جلد ـ تحقیق : مجتبى    عراقى    ـ چاپ اول : سیّد الشهداء ، قم ،
۱۴۰۳ه .
۷ . ابن ابى    شیبه ، عبداللّه‏ بن محمد (م۲۳۵ه ) ؛ المصنَّف لابن ابى    شیبه ، ۸ جلد ـ تحقیق :سعید محمد لحام ـ چاپ اول : دار الفکر ، بیروت ، ۱۴۰۹ه .

ادامه‌ی خواندن

تحریفات آشفته-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

تحریفات آشفته-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

اهل سنّت مى   ‏پندارند که مى   ‏توان بى   ‏اساس و ملاک ، لفظ «صدّیقه» را بر افراد اطلاق کرد ، یا امکان جاى    گزینى    آن به احادیثِ مشابه دیگر ـ که در خدمت مصالح آنان است ـ وجود دارد ؛ لیکن بررسى    و پژوهش ، حقایقى    را براى    ما روشن مى   ‏سازد که برخلاف پندار آنان است .مدائنى    در کتاب «الأَحْداث» روایت کرده است که : معاویه ـ فرزند ابو سفیان ـدستور داد در فضائل عثمان حدیث بسازند ، و چون حدیث درباره عثمان زیاد ساخته شد و انتشار یافت ، برایشان نوشت :«آن گاه که این نامه ‏ام به دستتان رسید ، مردم را به [ نقل ] روایت درباره فضائل صحابه و خُلَفاى    نخستین فرا خوانید ؛ و هیچ خبرى    را که یکى    ازمسلمانان درباره ابو تُراب روایت مى   ‏کنند وانگذارید مگر اینکه [ خبرى    ]متناقض با آن را در باره صحابه [ بسازید ] و براى    من بفرستید ، چه این کارنزد من پسندیده ‏تر است و بیشتر شاد مى ‏شوم و براى  پایمالى    و باطل ساختن حجّت ابو تُراب و شیعه ‏اش کارسازتر مى   ‏باشد ، و از مناقب عثمان و فضل او برآنان سخت‏تر است .

ادامه‌ی خواندن

منزلتِ صدّیقه طاهره علیهاالسلام-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

منزلتِ صدّیقه طاهره علیهاالسلام-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

صدّیقه ، فاطمه زهرا  علیهاالسلام حلقه پیوند میانِ نُبوّت و وِصایت است ؛ زیرا او دخترپیامبر است و همسرِ وصى  ّ [ و جانشین او ] ، و فرزندانش همان اوصیائى   [ هستند ] که میراث‏ هاى   پیامبران به آنها پایان مى  ‏یابد[۱] ؛ و فاطمه  علیها السلام نورى   است که از صُلب پیامبر ،محمّد  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  درخشید . آن گاه با نورى   تلاقى   کرد که از صُلب ابى   طالب تابید . از این روعلى   و فاطمه آمیزه آن نور الهى  اند که پیش از آدم  علیه ‏السلام آفریده شد .زیرا ـ پیش از این گذشت ـ که احمد در فضائل الصحابه ۲ : ۶۶۲ ، از پیامبر صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت کرده است که فرمود :«من و على  بن ابى   طالب از یک نور آفریده شدیم پیش از آنکه خدا آدم رابیافریند … چون خدا آدم را آفرید این نور را در صُلبش قرار داد تا در صُلب
عبدالمطَّلِب از هم جدا شدیم ؛ پس جزئى   از آن در صُلب عبداللّه‏ قرار گرفت و جزءدیگر در صلب ابى   طالب» .امام على    علیه ‏السلام و صدّیقه زهرا  علیهاالسلام در کلمات و خطبه‏ هاشان به این حقایق اشاره کرده‏ اند ، حضرتِ فاطمه  علیهاالسلام در خطبه‏ اش مى  ‏فرماید :«و گواهى   مى  ‏دهم که پدرم محمّد بنده خدا و رسول اوست ، او را پیش از آنکه به نبوّت بفرستد انتخاب کرد و برگزید ، و قبل از آنکه او را برگزیند پیامبر[ خود ] نامید ، و پیش از آنکه مبعوثش کند بر دیگران او را برترى   بخشید .

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

و امّا جنگ خَیْبَر

در سیره حَلَبى   ، این سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  آمده است که در خَیبر ـ آن گاه که شَیْخَیْن[ ابوبکر و عمر هنگام رویارویى   با دشمن و نَبَرد ] گریختند ـ فرمود : فردا پرچم را به[ اَبَر ] مردى   مى  ‏دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و [ نیز ] خدا و رسولش او رادوست مى  ‏دارند ، فتح و ظَفَر به دست او پدید مى  ‏آید . اهل فرار نیست ـ و در [ روایتى  دیگر به این عبارت ] آمده است که کرّار است نه فَرّار [ حمله مى  ‏کند و از مقابل دشمن نمى  ‏گریزد ] ـ پس از آن ، پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  على   را فرا خواند . و او را چشمْ درد بود ، پیامبر ازآب دهانش به چشم مالید . آن گاه فرمود : این پرچم را بگیر و با آن [ سوى   دشمن ] بروتا اینکه خدا پیروزت گرداند»[۱] .ابو سعید خُدرى   مى  ‏گوید : «رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  پرچم را گرفت و حرکت داد . سپس فرمود : چه کسى   حقِّ این پرچم را ادا مى  ‏کند ؟ فلانى   [ ابوبکر ] آمد و گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : دور شو و برو آن گاه مرد دیگرى   [ عمر ] آمد ، گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود،: دور شو و برو [ این کار از تو برنمى  ‏آید ] .پس از آن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : سوگند به آن که محمّد را گرامى   داشت ، پرچم را به کسى   مى  ‏دهم که [ از میدان نَبَرد ] نمى  ‏گریزد !

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۵-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۵-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

هفتم : ثبات و پایبندى  به ارزش‏ ها و فانى شدن در آنها

از مهم‏ترین ویژگى ‏هاى  بندگى  براى  خدا ، فانى  شدن در ذاتِ خداست و کمال پیروى  از پیامبر امین ، و سعى  و کوشش با مال و جان براى  نشرِ دعوت [ به آیین اسلام ] ؛ مُصدِّق کسى  است که : آنچه را ایمان آوَرْد در عمل تصدیق کند ، و در متنِ زندگى ‏اش ـ با گفتار و کردارش ـ آن را تجسُّمِ عینى  بخشد ؛ و صدّیق کسى  است که دربالاترین مراتب این فانى  شدن باشد ، نه آنکه مصلحت [ خود ] را بر ارزش‏ ها مقدَّم بدارد ؛ چنان که این کار در سیره ابوبکر مشاهده مى ‏شود .از امام على   علیه‏ السلام رسیده است که آن حضرت در روز [ جنگ ] صِفّین فرمود :«ما ـ در میدان کارزار ـ با رسول خدا بودیم ؛ پدران ، پسران ، برادران و عموهاى خویش را مى ‏کشتیم و در خون مى ‏آلودیم ؛ این خویشاوند کُشى  ـ ما را ناخوش نمى ‏نمود ـ بلکه بر ایمانمان مى ‏افزود ، که در راهِ راست پابرجا بودیم ، و درسختى ‏ها شکیبا ، و در جِهاد با دشمن کوشا ؛ گاه تنى  از ما و تنى  از سپاهِ دشمن به یکدیگر مى ‏جَستند ، و چون دو گاوِ نر سر و تنِ هم را مى ‏خَستند ؛ هریک مى ‏خواست جام مرگ را به دیگرى  بپیماید ، و از شربتِ مرگش سیراب نماید ؛گاه نصرت از آنِ ما بود ، و گاه دشمن‏گوى ِ پیروزى  را مى ‏ربود .چون خداوند ـ ما را آزمود ـ

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

پنجم : علم (دانایى )

از مقدمات ضرورى  براى  «صدّیق» علم است . کسى  که از علم و آگاهى  برخوردارنیست امکان ندارد در همه سخنان و دیدگاه ‏ها و موضع‏ گیرى ‏هایش [ از هر نظر ]صدّیق باشد . [ مقصود از ] این [ علم ] ، علمِ الهى  است . این علم الهى  مستلزم آن است که دارنده آن از جان و دل و بر اساس عقیده و اعتقاد ـ و نه با زبان و از روى  عواطف واحساسات ـ به رسالت آسمانى  و غیب ، ایمان داشته باشد .بنابراین «صدّیقیّت» با ارزشِ معرفتى  فرد ارتباط مى ‏یابد ؛ هر اندازه علم و ایمانش زیاد شود ، تصدیقش ـ براى  پروردگار جهانیان ـ فزونى  مى ‏یابد .و پیداست که ابوبکر عالِم ـ به آنچه رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود ـ نبود ، مى ‏نگرى  که اودرباره احکام از صحابه سؤال مى ‏کند ؛ و بسا مى ‏بینیم که خطا مى ‏کند ، به امرى  فتوامى ‏دهد که بعضى  از صحابه با او در آن اختلاف دارند[۱]

ادامه‌ی خواندن