بایگانی دسته: اعتقادات
پیوست پاسخ سوال هشتم بخش دوم-آیین حق
پیوست پاسخ سوال هشتم بخش دوم-آیین حق
آیا این توجیهات معقول است ؟!
ابن ابى الحدید معتزلى مى گوید :اصحاب مقالات گویند : گروهى نزد عبداللّه بن سبا ، بر این عقیده ـ درمدائن ـ گرد آمدند ؛ از آنهاست عبداللّه بن صبره همدانى ، عبداللّه بن عَمْرو بن حَرْب کِندى و دیگران .امرشان بالا گرفت و سخنشان میانِ مردم شایع گشت ، پیامى داشتند که به آن فرا مى خواندند و شبههاى که بدان مراجعه مى کردند و آن شیوعِ پیاپى اخبار غیبى امام على علیه السلام بود .بعضى از آنها به شبهه ضعیفى چنگ مى آویختند ؛ مانند این سخنِ عُمَردرباره آن حضرت که : او چشمِ انسانى را که در حَرَم اِلحاد ورزد ،برکند ؛ و اینکه عُمَر گفت : درباره دستِ خدا چه بگویم ؟! او در حرم خدا ، چشمى را درآورد .[۱]شوشترى مى نگارد :اصل [ و بُن مایه ] آنچه ذکر شد ، در النهایة هست ، آنجا که مى گوید :مردى هنگام طواف ، به زنانِ مسلمانان مى نگریست ، امام على علیه السلام او راسیلى زد ، وى نزد عُمَر شکایت کرد ، عُمَر گفت : تو را به حق سیلى زد ،چشمى از چشمانِ خدا (یکى از اولیاى خاصّ الهى ) تو را دید [ و به خودت آورد و هُشیار ساخت ]
ادامهی خواندن
پیوست پاسخ سؤال هشتم بخش اول-آیین حق
پیوست پاسخ سؤال هشتم بخش اول-آیین حق
برادر فاضل ، اکنون آنچه را وعده داده بودیم ، بیان مى داریم ؛ مطالبى که به «ابنسبأ» مربوط است و ما آن را از جزو ۲۶ کتاب «الصحیح من سیرة الإمام علی علیه السلام » نقل مى کنیم ، بدان امید که رضایت شما را به دست آورد .خداوند شما را حفظ کند و در پناه خویش نگه دارد .. .
حضرت على علیه السلام غُلات را در آتش افکند
۱ . از امام صادق و ابو جعفر علیهم االسلام روایت شده که :چون امیرالمؤمنین از اَهل بصره فراغت یافت ، ۷۰ مرد زِطِّى نزدش آمدند و بر آن حضرت سلام کردند . امام علیه السلام به زبانِ خود آنها سخن گفت و جواب سلامشان را داد ، سپس فرمود : من آن گونه که شماگفتید ، نیستم ، من بنده آفریده خدایم .آنان این سخن را برنتافتند و گفتند : تو ، خودِ خدایى !امام علیه السلام فرمود : اگر دم فرو نبندید و از این سخنى که درباره ام گفتیدبازنگردید و سوى خدا توبه نکنید
ادامهی خواندن
ختم کلام-آیین حق
ختم کلام-آیین حق
بسم اللّه الرحمن الرحیم
ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد و خاندان
پاکش …آنچه را که گذشت ، متن گفت و گویى بود که میانِ من و برادر [ دینى ] ام عالم بزرگ ، علاّمه توانا ، خوش ذوق ، فهیم و بابصیرت و دانشور گرانمایه ، جریان یافت … آن را به برادرانِ گرامى ام تقدیم داشتم ، بدان امید که در آن چیزهایى را که سودمندشان افتد ، بیابند یا پاسخى باشد براى بعضى از پرسش هایى که در ذهنشان خلجان مى کند …آنچه براى نگارنده اهمیّت دارد ، دقّت و تیزنگرى خواننده گرامى در پاسخ هایى است که این نامه ها (براى پرسش هاى مطرح شده) در بر دارند و تشخیص اندازه درست و به صواب بودن آنها ؛ چراکه اساس ، خود فکر و اندیشه است ، امّا صاحب فکر و اندیشه ، اهمیّت و ارزش خود را از میزان عدل و انصافى که به کار مى برد واندازه دورى اش از عناد و زورگویى ، به دست مى آورد و با این ملاک ، مى توان او راشناخت و به شخصیّتِ وى پى بُرد ؛ چراکه اشخاص به میزان دورى یا نزدیکى شان به حق ، شناسایى مى شوند
از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت شده که فرمود :إنَّ دینَ اللّه لا یُعْرَفُ بالرِّجال ، بل بآیة الحقِّ ؛ فَاعْرِف الحقَّ ، تَعْرِفُ أَهْلَهُ ؛[۱]دین خدا با اَشخاص شناخته نمى شود ، بلکه با آیتِ حق مى توان به دین دست یافت ؛ حق را بشناس ، اهل آن را خواهى شناخت .و حمد و سپاس خداى راست ، و درود و سلام بر بندگانى که آنان را برگزید ،محمّد وخاندانش …
جعفر مرتضى عاملى ۵ ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۲۰ فوریه ۲۰۱۰ میلادى
[۱] . رجوع کنید به ، وسائل الشیعه چاپ آل البیت ۲۷ : ۱۳۵ (و در چاپ دار الإسلامیّه ، جلد ۱۸ ، ص۹۸) ؛خاتمة المستدرک ۲ : ۲۱۹ ؛ مصباح البلاغه (مستدرک نهج البلاغة) ۳ : ۲۴۴ (و جلد ۲ ، ص۲۹۱) ؛ امالى شیخ مفید : ۴ ـ ۵ ؛ اَمالى شیخ طوسى : ۶۲۵ ـ ۶۲۶ ؛ المحتضر : ۶۲ ـ ۶۳ ؛ مدینة المعاجز ۳ : ۱۱۶ ـ ۱۱۷ ؛ بحار الأنوار ۶ : ۱۷۸ ـ ۱۷۹ (و جلد ۲۷ : ص۱۵۹ ـ ۱۶۰ ؛ و جلد ۶۵ ، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱) ؛ نهج السعادة ۲ : ۶۶۷ ـ ۶۶۹ ؛ الإمام على بن أبى طالب (همدانى ) : ۴۱۴ ـ ۴۱۶ ؛ موسوعة أحادیث أهل البیت (نجفى ) ۸ : ۱۶۱ ـ ۱۶۲ .و بنگرید به ، روضة الواعظین : ۳۱ ؛ الطرائف (ابن طاووس) : ۱۳۶ ؛ فیض القدیر ۱ : ۲۸ و۲۷۲ ؛ الجامع لأحکام القرآن ۱ : ۳۴۰ .
نامه پایانى -آیین حق
نامه پایانى -آیین حق
نامه پایانى
بسم اللّه الرحمن الرحیم
ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر پیامبر خاتم ،سرورمان و شفیعِ گناهان مان ، محمّد بن عبداللّه ، و بر خاندانِ پاک آن حضرت .. .
حضرت علاّمه فاضل محقّق ، سیّد جعفر مرتضى عاملى (که خداى حفظت کناد) سلام و رحمت و برکاتِ خدا ، بر شما باد .. .پس از آنکه به جاده حق و صراط مستقیم و عقیده برحق رسیدم و جواب هایت پى در پى برایم آمد ؛ پاسخ هایى که با دلایل قوى و نور حق همراه بودند ، و رحمتِ الهى که خدا ارزانى ام داشت و مرا دست به دامانِ آل پیامبر (صلوات خدا بر همه آنان باد)ساخت … به این نامه نگارى ها پایان مى دهم و از شما به خاطر توجّه و عنایتى که برایم مبذول داشتید ، سپاسگزارم و خداى را شکر مى کنم که برادرى ایمانى همچون شمارا روزى ام کرد ؛ عالمى مجتهد ، فهیم مُؤَیَّد ، صاحب قلم استوار …پاسخى را که درباره موضوع اسم امام دوازدهم (عجّل اللّه تعالى فرجه) یا عدمِ آن[ برایم ] آمد ، تهى از دقّت نیست و فواید فراوانى را در بر دارد … وظیفه خود مى دانم که همه آنچه را در این نامه تان آمده ، بپذیرم ؛ این سخنان ، شبهاتِ فراوانى را که درذهنم جولان مى کرد و فکرم را به خود مشغول مى داشت ، برطرف ساخت و با این کلمات ، روحم آرامش یافت و عطش سینه ام فرو نشست .. .با سؤالم درباره امام حجّت ، مهدى (که خدا فرج آن حضرت را نزدیک کند) به پایانِ نامه نگارى ام مى رسم ، پس از آنکه پرسش هایم را درباره فاطمه و پدرش و شوهر وفرزندانش ، آغازیدم ؛ در حدیث وارد شده که : «بنا فَتَح اللّه وبنا یختم» ؛ به ما خدا[ آفرینش را ] آغاز کرد و به ما [ آن را ] پایان مى بخشد .از خداى مى خواهم که این پاسخ ها را ـ روز قیامت ـ در ترازوى حسنات (و اعمال نیک) شما قرار دهد و به وسیله آنها از عقیده درست و صراط استوار ، هر شبهه ودروغ و تهمتى را بزداید ؛ که او شنواست و اجابتگر دعاها …و پایان سخن ما این است : ستایش خداى را که پروردگارجهانیان است .
۸ ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ میلادى
پاسخ نامه دوازدهم بخش پایانی-آیین حق
پاسخ نامه دوازدهم بخش پایانی-آیین حق
امام هادى و امام عسکرى علیهم االسلام تحت نظر
به نظر مى رسد از انگیزه هاى حَبس امام هادى و امام عسکرى علیهم االسلام در «سامراء» (که پادگانِ نظامى بود) امور ذیل است :اوّلاً : اِشراف بر همه احوال و ارتباطات و فعالیّتِ آنها .ثانیاً : ضبط حرکتِ شیعه با آنها و محدود ساختن رابطه آنها با ایشان .ثالثاً : زمینه سازى براى رهایى از دستِ آنها در زمانِ مناسب .و گفته اند : متوکّل ، امام هادى علیه السلام را به سامراء آورد و در ظاهر ، او را گرامى
مى داشت و در باطن ، برایش توطئه مى چید .[۱]رابعاً : بر اساسِ آنچه رسول خدا صلى الله علیه وآله خبر داد که «مهدى ، زمین را که پر از ظلم وجور شده ، آکنده از عدل و داد مى کند» حاکمان ، ولادت امام حجّت را انتظار داشتند ،هم و که از سقوط دولتشان به دستِ آن حضرت بیم ناک بودند .آنان مى خواستند به محضِ آنکه این مولود ، پا به عرصه حیاتِ دنیا نهاد ، در همان لحظه هاى نخست ، خونش را بریزند تا خاطرشان آسوده شود و جانشان آرام گیرد …
ادامهی خواندن
پاسخ نامه دواردهم بخش دوم-آیین حق
پاسخ نامه دواردهم بخش دوم-آیین حق
تجسّس از امامت و امام چرا ؟-آیین حق
حاکمان درمى یافتند که اعتقاد به امامتِ امامانِ دوازده گانه ، مشروعیّتِ حکومت
آنان را در مسیر وزشِ تندباد قرار مى دهد . اعتقاد به مهدى علیه السلام براى آنان بس زیانبار مى نمود و آن را خطر بزرگى مى دانستند ؛ چراکه از سه جهت ، طعن در مشروعیّت واهلیّتِ آنها به شمار مى آمد :اوّل : حضرت مهدى علیه السلام آخرین فرد از امامانى بود که بر امامتِ آنان نصّ [ ویژه ]هست و هیچ یک از حاکمان ، در این نص جاى نداشتند .دوّم : اعتقاد به حضرت مهدى علیه السلام آشکارابیان مى داشت که حکومتِ این حاکمان بر اساسِ ظلم و زورگویى و تجاوز پابرجاست ؛ یعنى اینان نه تنها امور مردم را سامان نمى بخشند و حقوقشان پاس نمى دارند ، بلکه به آنان ستم مى کنند و حقوقشان راپایمال مى سازند .. .
ادامهی خواندن
پاسخ نامه دوازدهم بخش اول-آیین حق
پاسخ نامه دوازدهم بخش اول-آیین حق
بسم اللّه الرحمن الرحیم
حمد و ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد وخاندانِ پاکش ، و لَعن و نفرین بر همه دشمنانِ آنان تا روز قیامت …حضرت علاّمه بزرگوار ، شیخ «ص» (وجودتان مستدام باد) سلام و رحمت و برکات خدا بر شما … از خداى سبحان مسئلت دارم که شما را حفظ کند و در پناه خویش نگه دارد و بر صراطِ حق و خیر ، ثابت قدم بدارد ، و نعمتهاى ظاهرى و باطنى اش را برشما فرو ریزد ؛ که او شنوا ، نزدیک و اجابتگر دعاست … در ارتباط با حرمتِ تصریح به اسمِ امام حجّت علیه السلام که در سؤالتان مرقوم داشتید ،ملاحظه امور زیر سودمند است : ادامهی خواندن
نامه دوازدهم-آیین حق
نامه دوازدهم-آیین حق
نامه دوازدهم [ یاد امام حجّت به اَلقاب ، نه به اسم ! ]
بسم اللّه الرحمن الرحیم
حمد و سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر والاترین
آفریدهاش ، سرور ما و شفیع گناهان مان ، ابوالقاسم ، محمّد بن عبداللّه ، و بر خاندانِ برجسته و مبارک آن حضرت ، و لعن و نفرین بر دشمنانِ آنها تا برپایى روزجزا .. .حضرت علاّمه اندیشور ، سیّد جعفر مرتضى عاملى (توفیقاتتان مستدام باد)سلام ورحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …از همان آغاز و از زمانى که پاسخ نامه اوّل را خواندم ، گستره علم و متانتِ سخنِ شما را دریافتم و یقین کردم ، با اینکه انسان از خطا و لغزش مصون نیست … (خدا ما وشما را از فرو افتادن در آن حفظ کُناد) .به همین جهت ، روز به روز ، سبک عبارات و دلایل قوى که مى آوردید(دلیل هایى که هر انسانى را در برابر حق به زانو در مى آوَرَد ، هرکه باشد) به طورفزاینده ، شگفتى ام را برمى انگیخت …پس از آنکه مراجعه به مصادرى مى کردم که جواب هایت را بر آنها استوار ساخته بودى و درستى آنها را در مى یافتم ، بر خود لازم مى دانستم که به دلیل تن دهم وگرنه از معاندان خواهم بود .این کار ، براى آن بود که بعدها نگویند من بى مطالعه و تحقیق ، آنها را پذیرفتم ،چنین سخنى درباره من خطاست ، بلکه آنچه را به دستم رسید با همه توان وارسى کردم و پژوهیدم تا آنچه را بر خلافِ مبانى مورد اعتمادم هست ، بیابم ، لیکن نیافتم .از این رو ، من همانم که اکنون هستم ، و باورهایى را که به دست آورده ام برگشت ناپذیرند ؛اوّلاً : از سرِ رحمتِ الهى و لُطف رَبّانى که ارزانى ام داشت ؛ اینکه در شبکه اینترنت با جوانى آشنا شدم که از من خواست با شما گفت و گو کنم و بى دلیل ، به اتهامات دست نیازم …و نتیجه این کار ، شخصیتى است که اکنون دارم …این را براى این گفتم تا در آینده تاریخ نگویند : شخصیتى که با او محاوره کردم ،موهومى یا ناموجود مى باشد ، چنان که مراجعاتى را که میانِ دو شخصیت بزرگ ، درگذشته رخ داد ، انکار کردند …ثانیاً : در روایات خواندم که امام دوازدهم را (که خداى فرجش را نزدیک کند) جز به«حجّت» یا «صاحب العصر» ، «صاحب الزمان» یا دیگر لَقبها ، بى ذکر نامِ آنحضرت علیه السلام نباید صدا کرد ، اگر مرحمت کنید مى خواهم دلیل این کار را بدانم …در پایان ، بر خود لازم مى دانم براى همه آنچه در حقّ من به انجام رساندید ، تشکرکنّم و در هر حالى خدا را سپاس گویم .و پایانِ دعا و خواست ما این است : ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است . سلام و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …
برادرتان شیخ «ص»
اوّل ربیع الأوّل ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۱۶/۲/۲۰۱۰ میلادى
پاسخ نامه یازدهم-آیین حق
پاسخ نامه یازدهم-آیین حق
قداست بیت المقدس-آیین حق