خودستا سلامت مى رساند – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟
ادلّه و شواهد
در این فصل ، شواهد و امورى را مى آوریم که دلالت دارند بر اینکه ابن عربى در اعتقاداتش از راه صواب به دور افتاد و در ادّعاهایش از صداقت روى برتافت.این فصل را اختصاص مى دهیم به مطالبى که ابن عربى خود را مى ستاید ومقاماتى را براى خود ادّعا مى کند ؛ مقام هایى که اگر بخواهیم آنها را از همه مؤلّفاتِ ابن عربى گرد آوریم ، کتاب بزرگ و پر حجمى مى شود و تعجّب ناباورانه خواننده را بر مى انگیزاند و از قدرتِ تخیّل این مرد در شگفت مى ماند .خیال بافى ها و خوابهاى پُر دامنه ابن عربى و جسارتِ او (در اینکه معجزه پیامبر و مقام او را براى خود ادّعا مى کند و به آن پُز مى دهد) انسان را در دهشت وحیرت فرو مى برد .با توکّل بر خدا (که نهایت آرزوى آرزومندان است و برترین خواسته حاجتمندان) مى گوییم : ادامهی خواندن ←
دفاع از ابن عربى بخش ۲ – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟
ابن عربى شیعه امامیّه را محترم مى شمارد
مدافعان ابن عربى بیان مى دارند که وى شیعه امامیّه را ارج مى نهاد و احتراممى گذاشت . در موارد بسیارى (خواه در الفتوحات و خواه در محاضرة الأبرار)وى از ائمّه شیعه [ با احترام ] یاد مى کند . پس نباید او را دشمن امامیّه قلمدادکرد .[۱]مى گوییم :یک : ما در کتابهاى ابن عربى ، اثرى از اینکه وى «امامیّه» را خاطرنشان سازد و از آنها تقدیر و تمجید کند ، نیافتیم ، بلکه این را مى یابیم که مى گوید :شیطانها سوى بدعت گذاران و هواپرستان (به ویژه امامیّه) اصل صحیحى را ـ که همان محبّت اهل بیت است ـ مى افکنند ، سپس آنان از این محبّت ، به نگرشهاى اشتباهِ دیگرى ، دست مى یازند .[۲]دو : خود همین شخص [ تهرانى ] ادّعا مى کند که ابن عربى «مستضعف » به شمار مى رود . وى در «مغرب» مى زیست ، و چیزى از شیعه و تشیّع (چه رسد به امامیّه) نمى دانست .[۳]اگر امر ، چنین باشد ، از کجا وى به نیرنگ شیاطین با شیعه (و به ویژه با امامیّه)پى بُرد ؟ چگونه عقیدهاى را که درباره عملکرد شیاطین با شیعه مطرح مى سازد بااحترام و ارج نهادنِ او به امامیّه ، جمع کنیم ؟سه : به فرض بپذیریم که ابن عربى ، از تشیّع چیزى نمى دانست ، و کتاب فتوحات را با الهام دریافت و مطالب آن را بى اختیار خودش نوشت (چنان کهمى پندارند)
دفاع از ابن عربى بخش ۱ -ابن عربى. سُنِّى یا شیعه ؟
درآمد
گفتیم هرکه به کتابهاى ابن عربى مراجعه کند ، آنها را آکنده از نصوصفراوان و انبوهى مى یابد که بر تسنّن ریشه دار ابن عربى و تعصّب شدید او در این مذهب ، دلالت دارد تا آنجا که بدى ها را به خوبى ها دگرگون مى سازد ، بلکه آنهارا از بزرگترین فضائلى قرار مى دهد که مى توان به آنها دست یافت ؛ والاترین مراتب و بلندترین آنها ، نقطه اوج مقامات و ارجمندتر و عالى تر از همه .شاید بعضى از اینها را در فصل جداگانه اى بیاوریم ، لیکن پیش از آن ، به دفاع هایى مى پردازیم که از ابن عربى کرده اند و آنها را در ضمن عنوانهاى زیرباز مى گوییم . ادامهی خواندن ←
ابن عربى ، اوصافى را به شیعه اختصاص مى دهد و نشانه هاى بارزى راارزانى شان مى دارد که از درک وى نسبت به شیعه و ارزشى که شیعیان نزد اودارند ، خبر مى دهد .در این فصل ، متون زیر را ـ بى هیچ توضیح و نقدى ـ مى آوریم .
رافضى به صورت سگ
ابن عربى ، پیرامون جماعتى که آنها را «رَجَبِیّون» مى نامد ، مى گوید :با یکى از آنها ـ در ماه رجب ـ که در خانه اش محبوس بود ، گرد آمدیم . اینحالت ویژه [ روحى ] او را وامى داشت که خود را در خانه زندانى سازد . اوفروشنده هویج و سبزیجات رایج بود . درباره آن حالتش از وى پرسیدم ، با اینکه آگاهى هایى در این زمینه داشتم ، از کیفیّتِ آن حالت ، مرا باخبر ساخت وشگفتى هایى را باز گفت .از او پرسیدم : آیا نشانهاى در چیزى [ از آن حالت ] برایت باقى هست ؟ گفت :
اهل بیت (ع) و حقیقتِ عصمتِ آنها-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟
درآمد
دست مایه بزرگ و مهمّ کسانى که بر تشیّع ابن عربى استدلال مى کنند ، سخنى است که وى پیرامون آیه تطهیر بر زبان مى آورد ، و آنچه را که نسبت به شمردهشدن سلمان محمّدى (فارسى ) از اهل بیت علیهم السلام بیان مى دارد .هنگامى که به این کلمات ابن عربى رجوع مى کنیم ، درمى یابیم که وى به اندازهاى که در صدد نفى ِ عصمت از اهل بیت است ، در پى اثباتِ عصمت براى آنها نیست .ابن عربى ، بزرگترین ترفندها را به کار مى گیرد تا دلالتِ این آیه را از تأثیر درتقویتِ عقیده شیعه ، ساقط سازد . در این راستا ، دو ادعاى باطل را پیشکش مى دارد که هر دو بر خلافت بداهتاند و مادران داغدار را مى خنداند :اوّل : مقصود از «اهل بیت» تنها ائمّه طاهرین علیهم السلام نمى باشند
دلایلِ تشیُّع ابن عربى ۲ -ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟
حدیث منزلت
مى گویند : ابن عربى ـ با دقّت ـ به حدیث منزلت (تحت عنوان «فصّ هارونی»(در کتاب فصوص) اشاره کرده است ، عبارتِ وى چنین است : «فصُّ حِکمةإ مامیّة فی کلمة هارونیّة» زیرا این عبارت (به پندار آنان) بر دو چیز دلالت دارد :[۱]الف) ظاهر این سخن این پندار را به ذهن مى آورد که : حکمت طائفه امامیّه در کلمه هارونیّه ، همان حدیث منزلت و لفظِ « أُخْلُفْنِی »[۲] (در میان قوم جانشین من شو) است . ب) ابن عربى درعبارتش [ در اینجا ] به صراحت ، مقام هارونى را با واژه«امامت» مى آورد و به مخالفتِ علماى اهل سنّت (و انکار خلافتِ هارونى ازسوى آنها) اهمیّتى نمى دهد .[۳]مى گوییم : یکم : این استدلال نیز شگفت آور است ؛ ابن عربى در این فصل ، هیچ چیزىرا که به این سخنان اشاره داشته باشد (سواى همان عنوان) نمى آورد ؛ به امامعلى علیه السلام ، به حجّة الوداع ، به حدیث منزلت (و دیگر چیزهاى دور و نزدیک که به امرِ امامت رهنمون است) اشاره نمى کند .
دلایلِ تشیُّع ابن عربى ۱ -ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟
چه کسى شیعه است ؟
شیخ مفید رحمه الله مى گوید :«تشیُّع» در لغت ، پیروى دین دارانه از شخص و ارادتِ مخلصانه به اوست ؛ خداى متعال مى فرماید : « فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّه » ؛[۱] شیعه موسى ، بر کسى که دشمن او بود ، از موسى کمک خواست .در این آیه ، در ولایت و عداوت ، میانِ آن دو نفر فرق مى نهد و سبب تشیّع را براى یکى از آن دو «ولاء» (دوستدار بودن) قرار مى دهد .تا اینکه مى نگارد :امّا هنگامى که علامت تعریف بر این واژه درآید ، به طور ویژه ،پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام مقصود است ؛ آنان که دوستدار آن حضرت اند و به امامتِ بلافصل او پس از پیامبر صلى الله علیه وآله معتقدند وکسانى را که در خلافت بر او پیش افتادند ، برنمى تابند و از نظراعتقادى امام على علیه السلام را پیشواى همه مى دانند ،
نویسنده :سیّد جعفر مرتضى عاملى ترجمه:سیّد هادى حسینى بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصّلاة والسّلام سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد وخاندانِ پاک آن حضرت ، و لعنت بر همه دشمنانِ آنها از پیشینیان و پسینیان ، تاروز قیامت .آنچه ما را به تألیف این کتاب واداشت ، پرسشهاى فراوانى است که درباره تشیُّع ابن عربى به ما مى رسد ؛ همو که صاحب کتاب «الفتوحات المکیّه» ،«فصوص الحکم» ، «الوصایا» و دیگر آثار است .از پاسخ هاى مختصر و فشردهاى که به بعضى از این پرسشها دادیم به دست مى آید که دوست نداریم وارد بحثهاى گستردهاى شویم که گاه خسته کننده یاغیر ضرورى اند . این کار باعث مى شد که وقت و تلاشِ خود را صرف چیزهایى کنیم که مهمترند و نفعشان عمومى تر است .