ترجمه:شفاءُ السَّقام فی زیاره خَیر الاَنام در رد ابن تیمیه تألیف :تقى ّ الدّین سُبکى (۶۸۳ ـ ۷۵۶ه) به کوشش :بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى ع
بسم اللّه الرحمن الرحیم
مقدّمه مؤسسه
کتاب «شَفاء السَّقام فِی زیارةَ خَیر الاَنامِ» تألیف «تقى الدین سُبکى » ازمهمترین نوشته هاى ِ اهل سنّت در ردّ «ابن تیمیّه» است .مؤلف در این اثر آراى «ابن تیمیه» را در موضوع منع زیارت به خوبى به نقدمى کشد و به روشنى بى بنیادى افکار وى را بر همگان آشکار مى کند .درباره نویسنده ، ابوالحسن تقى الدین السُّبکى المصرى الشافعى (۶۸۳ ـ۷۵۶ه ) گفته اند
اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز
۸۰ . لا ربا فی حَیَوان ؛در حیوان ، ربا وجود ندارد . ۸۱ . لا تَأْخُذ النّاسَ بالإِحَن ؛[۱]کینه مردم را به دل مگیر . ۸۲ . إذا کان فی الحَدِّ «عَسى » و«لَعَلّ» فَاجْتَنِبْهُ ؛هرگاه در [ اجرا و حکم ] حَد ، «بسا» و «شاید» پیش آمد ، از آن بپرهیز . ۸۳ . إیّاکَ والوُقوفَ فی ما عَلِمْتَهُ ، وکُلُّ ناظرٍ مسئولٌ عن عِلْمِه وعَمَلِهِ وقوله وإرادَتِه ؛[۲]بپرهیز از اینکه در برابر دانسته هایت بِایستى ! هر ناظر و بیننده اى از علم و عمل و قول و اراده اش ، مسئول است . ۸۴ . لا تَخُنْ مَن خانَکَ ؛[۳]به کسى که تو را خیانت کرد ، خیانت مکن .
اصل نامه امام ع بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز
روایت شده که امیرالمؤمنین علیه السلام شخصى [ رفاعه ] را به عنوان قاضى ،سوى اهواز فرستاد . وى به آن حضرت نوشت : اى امیر مؤمنان ، با اینکه علم ناچیزى دارم و سنّم بالا رفته و در سطحى نیست که در طلبِ علم برآیم و فقه بیاموزم ، به کار قضاوت گرفتار آمدهام [ اصول و احکام ] کاربُردى رابرایم بنویس تا آنها را برگیرم [ و روش خویش قرار دهم ] درود خدا بر توباد .امام علیه السلام به او نوشت :امّا بعد ، نامه ات را خواندم ، درباره قضاوت ، بزرگسالى ات را یادآورشده اى و اینکه سنّ یادگیرى ات گذشته است و در سنّى نیستى که فقه بیاموزى ! [ حال که چنین است این اصول و احکام را دریاب و به کار بند : ]
آن گاه که رِفاعة بن شدّاد (امیر توّابین) با باقى مانده سپاهش ـ که ۳۰۰جنگجو بودند ـ از «عین الوَرْدَه» به کوفه باز آمد ، مختار بن عُبَیده ثقفى درزندان به سر مى برد ، به رِفاعه نامه نوشت و براى کسانى که به قتل رسیدنداو را تسلیت گفت و براى آنها رحمت طلبید و به حالشان غبطه خورد ؛چراکه به شهادت رسیدند و به پاداشى سترگ دست یافتند .مختار ، نوشت :مرحبا به گروهى که خدا پاداش آنها را هنگام انصراف از نبرد ،دو چندان ساخت و آن گاه که بازگشتند ، انصراف آنها راپسندید .
سیّد محسن امین ،مى نویسد :رِفاعه از شیعیان کوفه است که به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند.[۱]شیخ مفید ، مى گوید :اهل کوفه دریافتند که معاویه هلاک شد ، شایعاتى را درباره یزید پراکندند [ و او را نالایق دانستند ] و دریافتند که امام حسین علیه السلام از بیعت با او روى برتافته است و ابن زبیر [ نیزخلافت ] یزید را برنمى تابد ، وهردوسوى مکّه رهسپارشده اند .شیعیان در کوفه ، در منزل سُلیمان بن صُرَد گرد آمدند ، خبرمرگ معاویه را یادآور شدند و خداى را بر آن ستودند .سلیمان گفت : معاویه ، مُرد و حسین از بیعت با او خوددارى ورزید و سوى مکّه بیرون آمد . شما شیعیانِ او و پدرش هستید ، اگر مى دانید که او را یارى مى کنید و با دشمنش مى ستیزید ، باخبرش سازید ؛ و اگر از کاهلى و سستى خود بیم دارید ، او را نفریبید .آنان گفتند : با دشمنِ حسین مى جنگیم و جانمان را فدایش مى سازیم .از این رو نوشتند :
۵ . حضور رِفاعه با مالک اشتر در دفن ابوذرسیّد محسن امین مى نگارد :رِفاعه ، در نماز بر [ جنازه ] ابوذر غفارى ، به همراه مالک بن حارث اشتردر «رَبَذَه» حضور یافت .[۱]آیة اللّه خویى ، مى نویسد :رِفاعه از گروهى است که عهده دار تجهیز ابوذر ـ بعد از وفاتِ او در رَبَذه ـ شدند .[۲]کَشّى در ترجمه مالک اشتر مى گوید :محمّد بن عَلْقَمَة بن اَسود نَخَعى ، گفت : با گروهى به قصدانجام حج بیرون آمدم ، در میانِ آنها مالک بن حارث اشتر ، وعبداللّه بن فضل تَیْمى و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى حضور داشت .آمدیم تا اینکه به «رَبَذه» پا نهادیم ، ناگهان زنى را دیدیم که برسر راه ایستاده ، مى گوید : اى بندگانِ مسلمانِ خدا ، این ابوذر ،صحابى رسول خداست ، در غربت از دنیا رفت و کسى نیست که مرا [ در دفنِ او ] یارى کند !
این رساله ، بعد از احکام و آداب و قواعد فقهى مهم در باب قضاوت وآداب قاضى (که خواننده در متن نامه آنها را مى یابد) در بر دارنده امورى مهم است ، از جمله : ۱ . سخن امام علیه السلام که به قاضى فرمود :وَاعْلَم بِأَنّی وَلّیتُک لِثِقَتی بک ، فلا تُخْلِف ما أَمَّلْتُه فیک ؛[۱]بدان که من به جهتِ اعتمادم به تو ، بر قضاوت گماردمت ، پس برخلافِ این انتظار گام بر مدار [ و ناامیدم مکن ] .این سخن ، با صراحت ، به وثاقت قاضى دلالت دارد ـ به توثیق خودامام علیه السلام ـ و این ، سواى دلالتِ منصبِ قضاوت بر عدالت است ؛ چراکه شرط عدالت ـ به اجماع ـ در آن معتبر است .
تحقیق :سیّد محمّد رضا حسینى جلالى ترجمه :سیّد هادى حسینى بخش فرهنگى مؤسسه :حضرت امام هادى علیه الصّلاة والسلام سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر سیّدپیامبران محمّد و امامان پاک و معصوم از خاندان پاکیزه او ، و بر اَصحاب وپیروانِ آنها تا برپایى قیامت .آنچه در پیش روى دارید شرح حالِ تابعى بزرگ ، مجاهد شهید «رِفاعة بن شَدّاد بَجَلى فِتیانى کوفى » (۶ ـ ۶۶ه) است ، شخصیتى که ازسوى امام على علیه السلام به عنوانِ قاضى اَهواز گمارده شد امیرالمؤمنین علیه السلام به رِفاعه (قاضى اهواز) نامه اى نوشت و او را به مسائل مهمّ قضاوت و امورى که بر قاضى ها واجب است ، راهنمایى کرد .
مسعودى مى گوید : حدیث کرد محمد بن فرج در شهر جرجان در حلّه معروف به«بئر ابى عنان» تردید از راوى است و یا «غسّان» که گفت : حدیث کرد مرا ابو دِعامةقال :«أَتَیتُ علیّ بن مُحمّد بن علیّ بن موسى علیه السلام ، عائداً فی علَّتِهِ التی کانت وفاته علیه السلام منها فی هذا السنة ، فلمّا هَمَمْتُ بالانصراف ، قال علیه السلام لی : یا أَبادِعَامَةِ ، قَدْ وَجَبَ حَقّکُ علیَّ ، أفلا أُحَدِّثُکَ بحدیثٍ تَسَرُّ به ؟ قال : فقلتُ له ما أحوجنی إلى ذلک یابن رسول اللّه ! قال علیه السلام :حدَّثنی أبی محمّد بن علیّ قال :
متوکل در سال ۲۳۲ به حکومت رسید در حالى که ۲۷ سال از عمر او گذشته بود ودر شب چهارشنبه سوم شوال ۲۴۷ کشته شد مدت خلافت او چهارده سال و نه ماه بود .دوران خلافت متوکل همراه با حوادث و تحوّلات بسیارى از بعد سیاسى اعتقادى و اجتماعى بود . درباره انگیزه قتل او مورخان و سیره نویسان نظرهاى مختلفى داده اند و آن را نقشهاى از طرف ترکهائى که مسلط بر اوضاع سیاسى کشوربودند ذکر کرده اند و نظر اکثر این است که در این نقشه قتل پسرش منتصر نیز دخیل بوده است .