خبر داد ما را ابو طیب محمّد بن حسین تیملى ـ به قرائت ـ حدیث کرد براى ما ابو جعفر محمّد بن على بن مهدى عطّار ، براى ما حدیث کرد قاسم بن وهب تمیمى ،براى ما حدیث کرد ابوبکر بجلى ، براى ما حدیث کرد اسماعیل بن هارون خزّار ، ازعاصم عمرى ، از زید بن محمّد بن[۱] نافع که : ابن عمر آنگاه که اذان مى داد ، مى گفت :«حیّ على خیر العمل» .
محمّد بن عِجْلان از نافع
براى ما حدیث کرد محمّد بن حمید بن محمّد (بن الحسین)[۲] بن حمید لخمى ،براى ما حدیث کرد ابوبکر محمّد بن جعفر آدمى قارى ، براى ما حدیث کرد موسى بن اسحاق ، براى ما حدیث کرد منجاب[۳] بن حارث ، از على بن شهر[۴] ، از حاتم ، ازمحمّد بن عِجْلان ، از نافع که گفت : شنیدم ابن عمر [ در اذان ] مى گفت : «حیّ على خیرالعمل» .براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن مُقْرى ، براى ما حدیث کرد على بن حسین بن یعقوب ، براى ما حدیث کرد على بن احمد بن حاتم ، براى ما حدیث کردمحمّد (بن احمد)[۵] بن مروان ، براى ما حدیث کرد عثمان بن سعید ، از حاتم[۶] بن اسماعیل ، از محمّد بن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر که [ در اذان ] مى گفت : «حیّ على خیر العمل» .براى ما حدیث کرد عبداللّه بن بِشْر بن مُخالد[۷] بَجَلى ، به ما خبر داد ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن سعید ، براى ما حدیث کرد احمد بن یحیى بن منذر حجرى ، براى ما حدیث کرد ابو طاهر احمد بن عیسى [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابوبکر بن ابى اُوَیْس ، از سلیمان بن بلال ، از ابن عجلان ، از نافع ، از ابن عمر که : وى اذان مى داد ،پس مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ؛ و مى گفت : «حیّ على خیر العمل» جزو اذان بود ، عمر [ آن را حذف کرد ، چون ] ترسید مردمان با اعتماد بر آن[۸] ، از جهاد روى برتابند .به ما خبر داد محمّد بن طلحه ثعالى [ ثعالبى ] بغدادى ، به بغداد ، و پدرم به خط خود آن را نوشت ، براى ما حدیث کرد قاضى ابوبکر محمّد بن عمر جِعابى حافظ ،براى ما حدیث کرد حامد بن سعد بن زُهَیْر ، براى ما حدیث کرد شُرَیْح بن یونس ،براى ما حدیث کرد ابو سعید صَنعانى ، از ابن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر که ـ دراذانش ـ مى گفت : (حیّ على الصلاة)[۹] ، حیّ على خیر العمل . به ما خبر داد محمّد بن طلحه ثعالى [ ثعالبى ] ، براى ما حدیث کرد محمّد بن عمرجِعابى حافظ ، براى ما حدیث کرد احمد مؤمّل ، براى ما حدیث کرد محمّد بن على بن خلف ، براى ما حدیث کرد اسماعیل بن ابان ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابن عِجْلان ، از نافع از ابن عمر که ، وى اذان مى داد ، و در اذانش مى گفت : حیّ على خیرالعمل .و نیز این حدیث را جعفر بن محمّد طبرى از ابن عمّار ، از مؤمّل ، از سفیان ، از ابن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر ، روایت کرده است .
مالک بن انس از نافع
به ما خبر داد ابو عباس احمد بن زید بَشّار ، به قرائت ، براى ما حدیث کرد حسن بن محمّد بن سعید مُقْرِئ ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى بغدادى ،براى ما حدیث کرد محمّد بن على بن خلف ، براى ما حدیث کرد عبدالوَهّاب بن عطا جفاف[۱۰] ، به ما خبر داد مالک بن انس ، از نافع که : ابن عمر در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل»[۱۱] .
ابن عون از نافع
براى ما حدیث کرد میمون بن حمید مُقْرِى ، به ما خبر داد اسحاق بن محمّد مُقْرِئ ،براى ما حدیث کرد ابو زید حسن بن (محمد بن)[۱۲] سَکَن التمیمى ، براى ما حدیث کردجعفر بن محمّد سَدُوسى ، براى ما حدیث کرد اَزْهَر بن سعدان ، براى ما حدیث کردابن عون از نافع که گفت : ابن عمر هنگامى که اذان مى داد ، مى گفت : «حیّ على خیرالعمل»[۱۳] . براى ما حدیث کرد حسن بن حسین بن حُبَیْش مُقْرِى ، به ما خبر داد ابو عبّاس محمّد بن احمد بن مَرزوق ، براى ما حدیث کرد ابو زید حسن بن محمّد بن سَکَن ،همین حدیث را .براى ما حدیث کرد پدرم ، براى ما حدیث کرد على بن سفیان[۱۴] بن یعقوب همدانى [۱۵] ، براى ما حدیث کرد ابو زید حسن بن محمّد بن سَکَن ، همین روایت را .
ابن جُرَیْج از نافع
براى ما حدیث کرد[۱۶] ابو عمر عبدالواحد بن محمّد بن عبداللّه بن محمّد بن مهدى بغدادى ، به ما خبر داد ابو عبداللّه محمّد بن اسماعیل فارسى ـ به قرائت در سال ۳۲۹ ـبراى ما حدیث کرد اسحاق بن ابراهیم بن عَبّاد ، براى ما حدیث کرد عبدالرزاق بن هَمّام صَنعانى ، از ابن جُرَیْج ، از نافع که : ابن عمر در اذان مى گفت : «حیّ على الصلاة ،حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» .
عثمان بن مقسم از نافع
به ما خبر داد محمّد بن طلحه تعالى [۱۷] ، براى ما حدیث کرد محمّد بن عمر بن زیادبن عِجْلان ، براى ما حدیث کرد محمّد بن اسماعیل راشدى ، براى ما حدیث کرد امیّة بن حارث ، براى ما حدیث کرد عثمان بن مِقْسَم از نافع ، از ابن عمر که : او در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل» .
عبیداللّه بن عمر از نافع
خبر داد ما را محمّد بن احمد بن ابراهیم ـ به قرائت ـ براى ما حدیث کرد احمد بن محمّد بن هَیْثم در کتابش ، براى ما حدیث کرد ابو على خراسانى ، براى ما حدیث کردابوبکر ، براى ما حدیث کرد ابو أُسامه ، براى ما حدیث کرد عُبیداللّه ، از نافع که گفت :ابن عمر چه بسا در اذانش مى افزود : حیّ على خیر العمل .به ما خبر داد محمّد[۱۸] بن ابى عبّاس وَرّاق ، براى ما حدیث کرد محمّد بن حسین بن جعفر[۱۹] ، براى ما حدیث کرد عبیداللّه (بن اسماعیل قرشى ، براى ما حدیث کرد ابواُسامه ، حَمّاد بن اُسامه از عبیداللّه)[۲۰] از نافع که گفت : ابن عمر چه بسا در اذانش مى افزود : «حیّ على خیر العمل» .به ما خبر داد على بن محمّد شَیبانى و محمّد بن احمد (بن ابراهیم)[۲۱] ـ به قرائت برهر دو ـ گفتند : خبر داد حسن بن محمّد بن اسماعیل بن اسحاق در کتابش ، براى ماحدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى [۲۲] ، براى ما حدیث کرد عیسى بن مهران ، به ما خبرداد عبد الرحمان بن صالح اَزْدِى ، براى ما حدیث کرد ابو مالک حسنى ، از عبیداللّه بن عمر ، از نافع که گفت : ابن عمر چه بسا در اذانش مى گفت : حیّ على خیرالعمل
جوریة بن أسماء از نافع
به ما خبر داد على بن محمّد بن بُنان در کتابش ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ثوابة بن احمد بن عیسى بن ثوابة بن مهران[۲۳] اسدى موصلى ـ در کوفه در مجلس سکونى ـبراى ما حدیث کرد ابو یَعْلى احمد بن على بن مُثَنّى ، براى ما حدیث کرد عبداللّه[۲۴] بن محمّد بن أسماء ، براى ما حدیث کرد جوریه[۲۵] از نافع که : ابن عمر در سفر اذان نمى دادو آن را اقامه قرار مى داد و دوبار مى گفت : «حیّ على الصلاة ، حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» .به ما خبر داد على بن محمّد شَیبانى ، [ گفت : ] به من خبر داد حسین بن محمّدرفّاء، برایم حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى ، براى ما حدیث کرد عیسى بن مهران،براى ما حدیث کرد ابو غَسّان هُذَلى ، براى ما حدیث کرد جوریه بن أسماء (عنعتبه )[۲۶] ، از نافع ، از ابن عمر که : او در اذانش دو مرتبه مى گفت : «حیّ على خیرالعمل»
یحیى بن ابى کثیر از نافع
به ما خبر داد عمر بن عبدالواحد بن مهدى بغدادى ـ در نامه اش به من ـ براى ما حدیث کرد محمّد بن اسماعیل فِراسى ، براى ما حدیث کرد اسحاق بن ابراهیم بنعبادى [۲۷] ، براى ما حدیث کرد عبدالرزاق بن هَمّام ، براى ما حدیث کرد مَعْمَر ، از یحیى بن ابى کثیر ، از مردى [۲۸] [ یک شخصى ] که : ابن عمر چون در اذان مى گفت : «حیّ على الصلاة ، حیّ على الفلاح» ، مى گفت : «حی على خیر العمل» ، سپس مى گفت : «اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، لا إله إلاّ اللّه» .
عطا ، از ابن عمر
به ما خبر داد محمّد بن طلحه تغالى [ ثعالبى ] ، و آن را با خط خودش [ در نامه اى ]به من نوشت ، حدیث کرد براى ما قاضى محمّد بن على [۲۹] جِعابى حافظ ، براى ماحدیث کرد اسحاق بن محمّد ـ ابن مروان ـ ، براى ما حدیث کرد پدرم ، براى ما حدیث کرد مُغِیْرَه بن عبداللّه[۳۰] ، از مُقاتل بن سلیمان ، از عطاء ، از ابن عمر که : او (عمر) به «حیّ على خیر العمل» ، اذان مى گفت ، پس آن را ترک کرد و گفت : مى ترسم مردمان به آن اعتماد و اطمینان کنند[۳۱] [ دل خوش باشند و جهاد را واگذارند ] .
۱۱ . جابر بن عبداللّه (م۶۸ تا ۷۹ ه )
حافظ علوى مى گوید : خبر داد ما را محمّد بن جعفر تمیمى ـ بى واسطه ـ [ گفت : ]به ما خبر داد عبدالعزیز بن یحیى جلودى ، براى ما حدیث کرد محمّد بن سَهْل ، براى ما حدیث کرد عمر بن عبدالجبّار ، براى ما حدیث کرد پدرم ، براى ما حدیث کرد على بن جعفر ، از پدرش ، از جدّش ، از جابر که گفت : در عهد پیامبر صلى الله علیه وآله مؤذّن پس از«حیّ على الفلاح» ، «حیّ على خیر العمل» مى گفت . چون خلافت به عمر رسید ، از آن نهى کرد ؛ زیرا نمى پسندید که مردم از جهاد طفره روند[۳۲] .
۱۲ . عبداللّه بن جعفر (م۸۰ یا ۹۰ ه )
حافظ علوى به سندش از عُبَیْده سلمانى روایت مى کند که : عبداللّه بن جعفر بن ابى طالب تا زمانى که درگذشت ، به «حیّ على خیر العمل» اذان مى داد[۳۳] .
۱۳ . محمّد بن على بن ابى طالب (م۷۳ تا ۹۳ ه )
حافظ علوى از طریق على بن حزور ، از محمّد بن بِشر روایت مى کند که گفت : شخصى نزد محمّد بن حَنَفیّه آمد ، گفت : به ما رسیده که اذان رؤیایى بود که مردى ازانصار دید و آن را براى پیامبر نقل کرد ، پس پیامبر از بلال خواست که به آن اذان گوید !محمّد بن حَنَفیّه به آن شخص گفت : مردمان نادان چنین پنداشتى دارند ، امر اذان بزرگتر از این است . چون پیامبر [ به آسمان ] بالا برده شد ، شنید فرشتهاى مى گوید :«اللّه اکبر ، اللّه اکبر» . خداى بزرگ فرمود : چنین است ، من بزرگترم ، فراتر از منچیزى نیست … سپس گفت : «حیّ على خیر العمل» ، خدا فرمود : آن [ نماز ]پاکیزهترین و محبوبترین اعمال نزد من است[۳۴] . حافظ علوى از طریق عبیده سلمانى از محمّد بن حَنَفیّه نقل مى کند که : او تا زمانى که از دنیا رفت اذان مى داد ، و [ در اذان ] مى گفت : «حیّ على خیرالعمل»[۳۵]
۱۴ . انس بن مالک (م۹۱ تا ۹۳ ه )
حافظ علوى مى گوید : به ما خبر داد ابو طیّب احمد بن محمّد بن بُنان ، به ما خبر داد حسن بن محمّد بن حسن یَشْکُرى ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابو عبداللّه حسن[۳۶]بن محمّد بن سعید ـ به بغداد ـ براى ما حدیث کرد محمّد بن غیصى [۳۷] ، به دمشق ، براى ما حدیث کرد ابراهیم بن عبداللّه ، [ گفت : ] عمویم عبد الرزاق امام ، از معمر[۳۸] بنثابت ، از انس که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : خواب بودم که ناگهان جبرئیل نزدم آمد ، مرا باپایش حرکت داد ، بیدار شدم [ ولى ] چیزى ندیدم . بار دوم آمد ، مرا حرکت داد ، بیدارشدم . پس زیر شانه ام را گرفت و مرا در چیزى چون لانه پرنده قرار داد ، تا به زمین برگشتم چشم به هم نزدم ؛ مرا به مکانى برد ، گفت : آیا مى دانى کجا هستى ؟ گفتم : نه .گفت : این بیت المقدس است ، خانه دورتر [ و نهایى تر ] خدا تا[۳۹] محشر و هنگام نشر ؛آنگاه جبرئیل برخاست ، انگشت سبابه راستش را در گوش راست خود نهاد ، و دو دواذان داد ، در یکى [ از بندهاى اذان ] گفت[۴۰] : «حیّ على خیر العمل» ، پس از اذان[۴۱] ، دو دو اقامه گفت ؛ و در پایان آن ندا داد : «قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة» .پس از آسمان نورى برق زد و به آن قبرهاى پیامبران باز شد ، آنان از هر سو دعوتجبرئیل را لبیک گفتند ، یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ، کامل شدند و به صف هاشان درآمدند ، و من از اینکه به زودى جبرئیل جلو بایستد [ و امام جماعت ماشود ] شک نداشتم . پس چون صفوف پیامبران مرتب و منظم شد ، جبرئیل پهلویم راگرفت و گفت : اى محمّد ، پیش بایست و با برادرانت نمازگزار که ، خاتم اولى است ازمختوم و …[۴۲]
۱۵ . على بن حسین بن على (م۹۴ ه )
در مصنّف ابن ابى شَیْبه و سُنن بیهقى و دیگر مآخذ ، به نقل از حاتم بن اسماعیل ،از جعفر ، از پدرش و مسلم بن ابى مریم آمده است که : على بن حسین علیهماالسلام اذان مى داد ، پس چون به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ومى فرمود : آن [ اذانى که این حیعله در آن باشد ] اذان اول [ و اذان پیامبر ] است[۴۳] . حَلَبى در سیره اش مى گوید : از ابن عمر و على بن حسین نقل شده که آن دو دراذانشان ـ پس از «حیّ على الفلاح» ـ مى گفتند : «حیّ على خیر العمل»[۴۴] . در اعتصام بحبل اللّه ـ به نقل ازشرح مختصر ابن دقیق عید بر «العمده» ـ آمده است :«و به سند صحیح درست است که زین العابدین و عبداللّه بن عمر تا زمانى که رحلت کردند ، به «حیّ على خیر العمل» اذان مى دادند[۴۵] .حافظ علوى ـ به روایت و اجازه ـ از چند طریق اذان على بن حسین علیه السلام را روایت کرده است :
الف) حدیث حاتم از جعفر از پدرش از على بن حسین
به ما خبر داد ابو طیّب محمّد بن حسین بن نخاس ـ به قرائت ـ براى ما حدیث کرد على بن عبّاس بَجَلى ، براى ما حدیث کرد بَکّار بن احمد ، براى ما حدیث کرد حسن بن حسین ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش که : على بن حسین اذان مى داد :چون به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود :آن اذان اول است[۴۶] . براى ما حدیث کرد محمّد بن عبداللّه جُعفى و محمّد بن حسین بن غزال که گفتند :براى ما حدیث کرد محمّد بن عمّار بن محمّد عِجلى عطّار ـ به لفظ ـ براى ما حدیث کرد حسین بن حکم حبرى ، براى ما حدیث کرد جندل بن (والف)[۴۷] ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش (از)[۴۸] على بن حسین که : آن حضرت هنگامى که دراذانش به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» و مى فرمود :آن اذان نخست است[۴۹] . براى ما حدیث کرد میمون ، براى ما حدیث کرد على بن حمید مُقْرى [۵۰] ، به ما خبرداد اسحاق بن محمّد نجّار مقرى ، براى ما حدیث کرد ابو زید حسن بن سَکَن تمیمى ،براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد سَدُوسى [۵۱]، براى ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل مدنى [۵۲] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على بن حسین زمانى که اذان مى داد ،مى گفت: «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : آن اذان اول [ اذان عهد پیامبر ]مى باشد .براى ما حدیث کرد حسن بن حسین بن حُبَیْش مُقْرى ، خبر داد به ما ابو عبّاس محمّد بن احمد بن (مرزقى )[۵۳] مقرى ، حدیث کرد براى ما ، ابو زید حسن بن سَکَن … (ادامه روایت مانند حدیث پیشین است) .براى ما حدیث کرد پدرم ، [ گفت : ] براى ما حدیث کرد محمّد (بن حسین)[۵۴] بنسعید اَزْدِى ، براى ما حدیث کرد عبداللّه بن زیدان ، براى ما حدیث کرد محمّد (بن ثوابه)[۵۵] ، براى ما حدیث کرد حفص هلالى ، از حاتم مدنى [۵۶] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از على بن حسین که گفت : نزد او از «حیّ على خیر العمل» سخن به میان آمد ،فرمود : اذان مردمان اول [ آنان که در عهد پیامبر مى زیستند ] چنین بود [ و در آن زمان حیعله سوم وجود داشت ] .براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى ، براى ما حدیث کرد عیسى بن مهران ،به ما خبر داد عبد صالح ، مخول بن ابراهیم ، براى ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، ازجعفر ، از پدرش که گفت : على بن حسین هنگامى که در اذانش مى گفت «حیّ على الفلاح» ، مى افزود : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : «پسرم ، آن اذان اول [ و اذان زمان پیامبر ] است .به ما خبر داد محمّد بن احمد بن ابراهیم ، به ما خبر داد احمد بن محمّد کِنْدى ،براى ما حدیث کرد ابو على خراسانى ، براى ما حدیث کرد ابوبک عبداللّه بن محمّدعبسى ، براى ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل مدنى از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، ومسلم بن ابى مریم که : على بن حسین اذان مى داد ، هنگامى که به «حیّ على الفلاح»مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : (آن) اذان اول است . یعنى اذان پیامبر صلى الله علیه وآله .(و در آنچه به من اجازه [ نقل حدیث ] داد جعفر بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۵۷] . براى ما حدیث کرد جعفر بن على بن نجیح ، براى ما حدیث کرد ابو غَسّان ، براى ما حدیث کرد حاتم ، از جعفر بن محمّد (از پدرش)[۵۸] و مسلم بن ابى مریم که : على بن حسین اذان مى داد ، چون به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حی على خیرالعمل» ، و مى فرمود : آن اذان نخست است .(و در آنچه اجازهام داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۵۹] ، براى ما حدیث کرد محمّد بن احمد بن نَضْر ، براى ما حدیث کرد موسى بن داود ، براى ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از على بن حسین که گفت : آن حضرت اذان مى داد ، هنگامى که به «حیّ على الفلاح» مى رسیدمى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : آن اذان اول [ اذان پیامبر ] است .براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن مُقْرِى ، براى ما حدیث کرد مسلم تمیمى ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى [۶۰] ، براى ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، براى ما حدیث کرد ابراهیم ـ بن محمّد بن میمون ـ از حاتم ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى مریم که : على بن حسین اذان مى داد ، زمانى که به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» و مى فرمود : آن اذان اول [ اذان زمان پیامبر ] است .براى ما حدیث کرد على بن محمّد بن بُنان ، براى ما حدیث کرد حسن بن محمّدسَکونى ، براى ما حدیث کرد حَضْرَمى ، براى ما حدیث کرد محمّد بن عبید نَحّاس ،براى ما حدیث کرد حاتم ، از جعفر ، از پدرش ، و مسلم بن ابى مریم که[۶۱] : به ما خبر داد احمد بن زیدیه بن بَشّار ، براى ما حدیث کرد حسن بن محمّد رفّاء ،جعفر بن محمّد اَزْدِى [۶۲] ، محمّد بن جمیل ، براى ما حدیث کرد ابراهیم بن محمّد بن میمون ، و حاتم به مانند آن[۶۳] . براى ما حدیث کرد محمّد بن احمد بن عبداللّه ـ به قرائت ـ به ما خبر داد (احمدبن)[۶۴] محمّد بن هارون ـ در نامه اش به من ـ به ما خبر داد محمّد بن حسین بن حَفْص ،براى ما حدیث کرد محمّد بن عبید ، براى ما حدیث کرد حاتم ، براى ما حدیث کردجعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى مریم …[۶۵] به ما خبر داد محمّد بن احمد ـ به قرائت ـ به ما خبر داد محمّد بن احمد بن هارون در نامه اش به من[۶۶] ـ به ما خبر داد محمّد بن قاسم بن زکریا ، براى ما حدیث کردحسن بن عبدالواحد ، براى ما حدیث کرد محمّد بن على کِنْدى ، براى ما حدیث کردزکریّا بن یحیى ، براى ما حدیث کرد عبدالرحمان بن ابى حَمّاد ، براى ما حدیث کردحاتم بن اسماعیل ، به من خبر داد جعفر بن محمّد ، از پدرش از على بن حسین که :اذان اول ـ یعنى اذان پیامبر صلى الله علیه وآله ـ «حیّ على خیر العمل» بود ، و على بن حسین آن را در اذانش مى گفت .(و در آنچه مرا اجازه داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۶۷] ؛ براى ما حدیث کرد حسن بن على بن بویغ[۶۸] ، براى ما حدیث کرد اسماعیل بن أبان ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى مریم که :على بن حسین زمانى که به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیرالعمل» ، و مى فرمود : آن اذان اول است .به ما خبر داد زید بن جعفر بن حاجب در نامهاى که برایم فرستاد ، براى ما حدیث کرد محمّد بن احمد بن على بن ولید ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد بن عبید مُقْرى ، براى ما حدیث کرد عَبّاد بن یعقوب ، به ما خبر داد حاتم از جعفر بن محمّد ، ازپدرش ، و مسلم بن ابى مریم که : على بن حسین اذان مى داد ، پس چون به «حیّ على الفلاح» مى رسید ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : آن اذان اول است .به ما خبر داد على بن محمّد بن بُنان ، براى ما حدیث کرد ثوابة بن احمد بن عیسى بن ثوابة بن مِهران ، براى ما حدیث کرد على بن حسین مُسْتَمْلى و گروهى [ ازمحدّثان ] که گفتند : براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد غربانى [۶۹] ، براى ما حدیث کردقُتَیْبة بن سعد ، براى ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على بن حسین در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل ، حیّ على خیرالعمل» و مى فرمود : آن اذان نخست است .براى ما حدیث کرد زید بن حاجب ، براى ما حدیث کرد محمّد بن عمّار ، براى ماحدیث کرد حسین بن حَکَم ، براى ما حدیث کرد جندل بن والف[۷۰] از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش ، و از ابن ابى مریم ، از على بن حسین که : آن حضرت چون در اذانش مى رسید به «حیّ على الفلاح» ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ومى فرمود : آن اذان اول [ و اذان زمان پیامبر ] مى باشد .
ب) یحیى بن على از جعفر از پدرش از على بن حسین[۷۱]
به ما خبر داد محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ (براى ما حدیث کرد) على بن عبّاس بَجَلى ، براى ما حدیث کرد بَکّار بن احمد ، براى ما حدیث کرد حسن بن حسین و سعید بن عثمان از ابى یحیى بن على [۷۲] ، از جعفر ، از پدرش که گفت : على بن حسین در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : آن اذان نخست است .براى ما حدیث کرد محمّد بن حسین بن غزال ، براى ما حدیث کرد ابو جعفرمحمّد بن عمّار عطار ، براى ما حدیث کرد جعفر بن على بن نَجیح ، براى ما حدیث کرد حسن بن حسین ، از یحیى بن على [۷۳] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على بن حسین در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : آن اذان اول است .
ج) عبداللّه بُکَیْر و عمرو بن جُمَیْع از جعفر از على بن حسین
به ما خبر داد محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ براى ما حدیث کرد على بن عبّاس بَجَلى ، براى ما حدیث کرد بَکّار ، براى ما حدیث کرد حسن بن حسین ، براى ماحدیث کرد عبداللّه بن بُکیر و عمرو بن جُمَیْع ، از جعفر که گفت : على بن حسین ، پس از «حیّ على الفلاح» ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» .
د) حسین بن مُخارق از جعفر از پدرش از على بن حسین
به ما خبر داد محمّد بن عبداللّه جُعْفى ـ به قرائت ـ براى ما حدیث کرد ابو عبّاس احمد بن محمّد بن سعید ، به ما خبر داد یعقوب بن یوسف بن زیاد ضَبى ، براى ما حدیث کرد ابو جناده حُصَیْن بن مُخارق ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که : على بن حسین در اذانش دو مرتبه مى گفت : «حیّ على خیر العمل» .
ه ) سفیان بن سمط از جعفر بن محمّد از پدرش از جدّش
براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسین خزّار ، براى ما حدیث کرد على بنحسین بن یعقوب ، براى ما حدیث کرد احمد بن عیسى عِجْلى عطّار ، براى ما حدیث کرد جعفر بن عَنْبَسَه یَشْکُرى ، براى ما حدیث کرد احمد بن عمر بَجَلى ، براى ماحدیث کرد سَلاّم بن عبداللّه هاشمى ، از سُفیان بن سَمْط ، از جعفر بن محمّد ، ازپدرش از جدّش که گفت : نخستین کسى که هنگام عروج پیامبر در آسمان اذان داد ،جبرئیل بود که گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر … «حیّ على خیر العمل» . فرشتگان گفتند : قوم به بهترین عمل [ خیر العمل ] فرمان داده شدند ، و نماز اقامه شد ، و جبرئیل گفت : اى محمّد ، خدا ما را امر کرد که براى پدرت آدم سجده کنیم ، از این رو ما بر فرزند اوپیشى نگیریم . پس پیامبر جلو ایستاد و با ملائکه نماز گزارد[۷۴] .
و) مندل بن على از جعفر از پدرش از على بن حسین علیه السلام
(و از آنچه اجازه ام داد جعفر بن محمّد حاجب ، به روایتش از احمد بن محمّد بن سعید)[۷۵] براى ما حدیث کرد احمد بن یوسف ، و به من خبر داد مندل بن (محمّدگفتند : براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد ، براى ما حدیث کرد مَنْدَل بن)[۷۶] على ـ ونامش عمرو بن على است ـ قرنى [۷۷] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که : على ـ یعنى على بن حسین ـ مى گفت : «حیّ على الصلاة ، حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» .
ز) غیاث بن ابراهیم بن جعفر بن محمّد از پدرش از على بن حسین
به ما خبر داد جعفر بن محمّد حاجب ـ به اجازه ـ از احمد بن سعید ، [ گفت ] برایم حدیث کرد محمّد بن فضل ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد پدرم ، براى م ا حدیث کرد غیاث ، از جعفر ، از پدرش که : على بن حسین هنگامى که اذان مى داد مى گفت : «حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل …» ، مى فرمود : اى پسرم ، این اذان اول بود ـ یعنى (اذان پیامبر)[۷۸] ـ تا اینکه عمر از آن نهى کرد .
ح) عبداللّه بن سِنان از جعفر از على بن حسین علیه السلام
به ما خبر داد جعفر بن محمّد حاجب ـ به اجازه ـ از ابى عبّاس بن سعید ، براى ما حدیث کرد حسن بن جعفر بن مدرار ، [ گفت : ] براى ما حدیث کرد عمویم طاهر بن مدرار ، براى ما حدیث کرد عبداللّه بن سِنان ، از جعفر بن محمّد که گفت : على بن حسین در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى گفت : آن اذان اول است .
ط) محمّد بن مسلم از جعفر از على بن حسین علیه السلام
در آنچه اجازه ام داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید ،برایم حدیث کرد حسن بن جعفر بن مدرار ، براى ما حدیث کرد علاء بن رزین ، ازمحمّد بن مسلم ، از ابى عبداللّه که گفت : على بن حسین در اذانش مى گفت : «حیّ على خیر العمل» .
ى ) محمّد بن عبداللّه بن على بن حسین از جعفر
در آنچه مرا اجازه داد جعفر بن محمّد حاجب از احمد بن محمّد بن سعید ، به من خبر داد جعفر بن محمّد عمر ـ به قرائت ـ برایم حدیث کرد عبداللّه بن جمیل ، برایم حدیث کرد عبداللّه بن محمّد ـ یعنى ابن عبداللّه بن على بن حسین ـ از پدرش ، ازجعفر بن محمّد که گفت : على بن حسین در اذانش مى فرمود : «حیّ على خیر العمل» .
یا) ابو عبّاس بن فضل بن عبدالملک سقّاف از جعفر بن محمّد
در آنچه اجازهام داد جعفر بن محمّد حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید ، براى ما حدیث کرد حسن بن قاسم ، براى ما حدیث کرد عبداللّه بن صالح ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد داود بن حُصَیْن ، از ابى عبّاس ، از ابى عبداللّه که گفت : على بن حسین دراذان مى فرمود : «حیّ على خیر العمل» .
یب) ابو مریم عبدالغفّار بن قاسم انصارى از جعفر بن محمّد
به ما خبر داد محمّد بن احمد بن ابراهیم ـ به قرائت ـ به ما خبر داد محمّد بن محمّد هارون، در نامهاش ، براى ما حدیث کرد محمّد بن قاسم بن زکریّا ، براى ما حدیث کردحسن بن عبدالواحد ، براى ما حدیث کرد حسن بن سعید ، براى ما حدیث کرد پدرم،براى ما حدیث کرد ابو مریم ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد ، از على بن حسین که : او هنگامى که اذان مى داد مى گفت : «حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» و درپایان اذان و اقامه اش [ این دو جمله را ] قرار مى داد : «اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، لا إله إلاّ اللّه» .
یج) عبداللّه بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب از ابى جعفر از على بن حسین
براى ما حدیث کرد عبداللّه بن مُخالد بن بِشر بَجَلى ، به ما خبر داد احمد بن محمّد بن سعید ، براى ما حدیث کرد احمد بن یحیى بن منذر حجرى ، براى ما حدیث کردابو طاهر احمد بن عیسى ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد پدرم از پدرش ، از على بن حسین و ابى جعفر که : آن دو به «حیّ على خیر العمل» اذان مى دادند .
یه) ابو جارود زیاد بن منذر از ابى جعفر از على بن حسین
به ما خبر داد ابو طیب محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ براى ما حدیث کرد على بن عبّاس ، براى ما حدیث کرد بَکّار[۷۹] ، براى ما حدیث کرد نَصْر بن مُزاحم ، اززیاد بن مُنذر ، از ابى جعفر محمّد بن على که گفت : شنیدم پدرم على بن حسین ، دراذان و اقامه مى فرمود : «حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» .براى ما حدیث کرد احمد بن زید بن بَشّار ، براى ما حدیث کرد حسن بن محمّدرفّاء ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى ، براى ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، براى ما حدیث کرد نصر ، مانند روایت پیشین را .براى ما حدیث کرد محمّد بن عبداللّه و محمّد بن حسین بن غزال ، گفتند : براى ماحدیث کرد[۸۰] حسین بن محمّد (بن)[۸۱] فَرَزْدَق ، براى ما حدیث کرد جعفر بن عبداللّه محمّدى ، براى ما حدیث کرد محمّد بن صله[۸۲] طَحّان ، براى ما حدیث کرد محمّد بن بکر اَرْحَبِى و عِکْرِمة بن یزید أَحْمَسِى ، از ابى جارود که گفت : شنیدم ابا جعفرمى گفت : پدرم على بن حسین[۸۳] هنگامى که ندا مى داد : «حیّ على الفلاح» [ پس از آن ]مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، و مى فرمود : این جمله در اذان اول بود ، و عمر چون ترسید مردم از جهاد باز ایستند و به نماز [ به عنوان بهترین عمل ] اعتماد کنند ، دستورداد که مردم از گفتن آن خوددارى کنند[۸۴] . براى ما حدیث کرد احمد بن على عطّار و محمّد بن حسن[۸۵] بن غزال ـ به قرائت برآن دو ـ گفتند : براى ما حدیث کرد على بن احمد بن عمرو ، براى ما حدیث کرد محمّدبن منصور ، برایم حدیث کرد : احمد بن عیسى ، از محمّد بن بکر ، از ابى جارود ،گفت : شنیدم ابا جعفر مى گفت : على بن حسین هنگامى که [ در اذان ] مى فرمود : «حیّ على الفلاح» ، (حیّ على الفلاح) ، مى گفت : «حیّ على خیر العمل» ، (حیّ على خیرالعمل)[۸۶] ؛ و این جمله در اذان بود ، عمر فرمان داد که از آن دست بردارند ، بدین جهت که بیم داشت مردم از جهاد روى گردانند و به نماز بسنده کنند .براى ما حدیث کرد احمد بن زید بن بَشّار ، براى ما حدیث کرد حسن بن محمّدرفّاء مُقْرى ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى [۸۷] ، براى ما حدیث کرد محمّدبن جمیل ، براى ما حدیث کرد محمّد بن جَبَلَه ، از محمّد بن بکر ، از ابى جارود که گفت : شنیدم ابا جعفر مى فرمود : على بن حسین چون مى گفت : «حیّ على الفلاح ،حیّ على الفلاح» [ پس از آن این جمله را مى آورد : ] «حیّ على خیر العمل ، حیّ على خیر العمل» ؛ و این جمله در اذان بود ، عمر چون ترسید مردم از جهاد خوددارى کنند ، و به نماز پشتگرم باشند ، آنان را دستور داد که از آن دست کشند .براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد بَجَلى ، براى ما حدیث کرد محمّد بن (مسلم)[۸۸] بن محمّد بن مسلم تمیمى ، براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى ،براى ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، مثل آن را .
[۱] . در اعتصام آمده است : «محمّد عن نافع» ، محمّد از نافع .
[۲] . داخل پرانتز از کتاب اعتصام است .
[۳] . در اعتصام ۱ : ۲۹۶ ، «مِنْجاب» ضبط شده و در پانوشت آمده است : ابو محمّد کوفى .
[۴] . در اعتصام «مُسْهِر» آمده است .
[۵] . زیادى داخل پرانتز از اعتصام مى باشد .
[۶] . در اعتصام به جاى «عن حاتم» ، «حدّثنا حاتم …» ضبط شده است .
[۷] . در اعتصام به جاى «مخالد» ، «مجالد» مى باشد .
[۸] . در اعتصام به جاى «أن یتّکل الناس عن الجهاد» آمده است : «أن ینکل الناس عن الجهاد» .
[۹] . زیادى داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۲۹۶ است .
[۱۰] . در اعتصام «الخفاف» آمده است .
[۱۱] . نگاه کنید به : الاعتصام ۱ : ۳۱۲ ؛ در این کتاب پس از ذکر اسناد بیهقى شافعى از مالک بن انس از ابن نافع … مى گوید : در طریق ایشان به طبرى شافعى در کتابش «غایة الإحکام فی أحادیث الأحکام» آمده است : حدیث حیعله به «حیّ على خیر العمل» را سعید بن منصور روایت کرده است ، طبرى مى گوید : ابن حزم در کتاب «الاجماع» از ابن عمر روایت مى کند که ، او در اذانش «حیّ على خیر العمل» مى گفت .
[۱۲] . زیادى داخل پرانتز از اعتصام است .
[۱۳] . در اعتصام ۱ : ۲۸۱ آمده است : المؤیّد باللّه نیز در این باره مى گوید : به ما خبر داد ابو عباس حسن ، گفت :به ما خبر داد محمّد بن علی صباغ و یوسف بن محمّد کسائی و احمد بن سعید ثقفى گفتند : خبر داد ما را عمّار بن رجا ، گفت : براى ما حدیث کرد اَزْهَر بن سعد از ابن عَون از نافع از ابن عمر که ، او در اذان مى گفت : «حیّ على خیر العمل» . این روایت در «اصول الاحکام» و «الشفاء» موجود است .
[۱۴] . در اعتصام به جاى «سفیان» ، «شفیر» آمده است .
[۱۵] . ضبط اعتصام «الهمذانی» مى باشد .
[۱۶] . در اعتصام «اخبرنا» آمده است .
[۱۷] . در اعتصام «ثعالبى » است و بعد او چنین است : براى ما حدیث کرد محمّد بن عمر جِعابی ، براى ما حدیث کرد احمد بن زیاد بن عِجْلان ، براى ما حدیث کرد محمّد بن اسماعیل راشدى …
[۱۸] . در اعتصام ۱ : ۲۹۸ آمده است : به ما خبر داد محمّد ، به ما خبر داد محمّد بن عبّاس .
[۱۹] . در اعتصام «حفص» ثبت شده است .
[۲۰] . زیادى داخل پرانتز از اعتصام ۱ : ۲۹۸ است .
[۲۱] . زیادى از کتاب اعتصام مى باشد .
[۲۲] . در اعتصام ۱ : ۲۹۸ ، «جَنْبی» ثبت شده و در پانویس به نقل از «الطبقات» آمده است : اسم او عمرو بن هاشم مى باشد .
[۲۳] . در اعتصام «بهران» آمده است .
[۲۴] . در اعتصام ، عبیداللّه ضبط شده است .
[۲۵] . عبارت اعتصام «جُوَیْرِیَه» است .
[۲۶] . این اسم در اعتصام ۱ : ۲۹۸ نیست .
[۲۷] . در اعتصام «عباد» آمده است .
[۲۸] . نام وى در اصل سند نیامده ، عزان مى گوید : به نظر مى رسد وى نافع باشد ، زیرا روایت از اوست .
[۲۹] . در اعتصام «عمر» ضبط شده است .
[۳۰] . در اعتصام «عبیداللّه» آمده است .
[۳۱] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، للحافظ علوی : ۵۵ ـ ۶۲ ؛ نیز نگاه کنید به طریق دیگر در صفحه ۲۵ این کتاب که با تحقیق عزّان صفحه ۱۰۰ ـ ۱۰۸ مى باشد .
[۳۲] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۳۰ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۹۱ .
[۳۴] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، با تحقیق عزّان : ۵۷ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۸۵ ؛ نگاه کنید به ، الإیضاح قاضى نعمان : ۱۰۵ .
[۳۵] . همان : ۱۰۹ ، حدیث ۱۰۷ .
[۳۶] . در اعتصام ۱ : ۲۸۸ ، «الحسین» آمده است .
[۳۷] . در اعتصام به جاى «غیصى » ، «فیض» ثبت شده است .
[۳۸] . در اعتصام به جاى «عن معمر بن ثابت» آمده است : «عن معمر عن ثابت»
[۳۹] . در اعتصام به جاى «إلى » «إلیه» دارد .
[۴۰] . در اعتصام آمده است : در آخر آن گفت .
[۴۱] . در اعتصام به جاى «حتى إذا مضی …» آمده است : «حتى إذا قضی
[۴۲] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۲۶ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۸۸ ـ ۲۸۹ .
[۴۳] . مصنف ابن ابى شیبه ۱ : ۱۹۵ متن روایت از این کتاب است ؛ السنن الکبرى ، للبیهقی ۱ : ۴۲۵ ؛الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۲۹۹ و۳۰۸ و۳۱ ؛ مسند زید بن على : ۸۳ (به نقل از پدرش على بن حسین علیه السلام) .
[۴۴] . السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۵ ، باب الأذان ، المحلی ۳ : ۱۶۰ (در این کتاب مى خوانیم : در روایت صحیح از ابن عمر و ابى اُمامه بن سَهْل بن حُنَیْف آمده است که آنان در اذانشان … ؛ دعائم الاسلام ۱ : ۱۴۵ ؛ جواهر الأخبار والآثار ، للصعدی ۲ : ۱۹۲ .
[۴۵] . الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۳۱۲ .
[۴۶] . الاعتصام ۱ : ۲۸۷ .
[۴۷] . در تحقیق عزّان «والق» ثبت شده است .
[۴۸] . در تحقیق عزّان ، به جاى «عن» ، «أن» آمده است .
[۴۹] . ابن ابى شیبه در المصنّف ۱ : ۱۹۵ حدیث ۲۲۳۹ ، این روایت را از حاتم بن اسماعیل از جعفر از پدرش ؛و از طریق مسلم بن ابى مریم از على بن حسین ، آورده است ؛ و بیهقى در سنن ۱ : ۴۲۵ از طریق موسى بن داود از حاتم ؛ و الاعتصام ۱ : ۲۸۷ ؛ و در «الإیضاح قاضى نعمان : ۱۰۸» آمده است : در کُتُب جعفریه ، از روایت ابى على محمّد بن محمّد بن اَشْعَث کوفى ، از ابى الحسن موسى بن اسماعیل بن موسى بن جعفر ، از پدرش ، از جدش ، از ابى عبداللّه جعفر بن محمّد ، از پدرش [ روایت شده ] که : على بن حسین … .
[۵۰] . در اعتصام ۱ : ۲۸۷ آمده است : براى ما حدیث کرد میمون بن حمید ، به ما خبر داد اسحاق بن محمّد مقرى ، براى ما حدیث کرد ابو زید .
[۵۱] . در اعتصام ۱ : ۲۸۷ «الدوسى » آمده است .
[۵۲] . در اعتصام «المدینی» است .
[۵۳] . در تحقیق عزّان «المرزوقی» ثبت شده است .
[۵۴] . داخل پرانتز از اعتصام است و در تحقیق عزّان «حسن» آمده است .
[۵۵] . در اعتصام ۱ : ۲۸۷ «بن نوار» است .
[۵۶] . در اعتصام «المدینی» مى باشد .
[۵۷] . عبارت داخل پرانتز از الاعتصام ۱ : ۳۰۰ ، است .
[۵۸] . همان .
[۵۹] . عبارت داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۰ مى باشد .
[۶۰] . در اعتصام ۱ : ۳۰۱ ، «الاودى » ثبت شده است .
[۶۱] . ادامه حدیث مانند روایت پیشین مى باشد .
[۶۲] . در اعتصام ۱ : ۳۰۱ آمده است : «الاودی» .
[۶۳] . ادامه حدیث ، مثل روایت گذشته است .
[۶۴] . داخل پرانتز از کتاب اعتصام مى باشد .
[۶۵] . ادامه روایت ، چون حدیث پیشین است .
[۶۶] . در اعتصام ۱ : ۳۰۱ واژه «إلی ؛ سوى من» وجود ندارد .
[۶۷] . آنچه داخل پرانتز آمده از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۲ مى باشد .
[۶۸] . در اعتصام ۱ : ۳۰۲ ، «بریع» ضبط شده و در پانوشت آمده است : در کتابهاى حدیث ، مشهور «بزیغ» مى باشد ، و در نسخهاى «بریع» نوشته شده است .
[۶۹] . در اعتصام ۱ : ۳۰۲ به جاى «غربانى » ، «فریانى » آمده است .
[۷۰] . در اعتصام ۱ : ۳۰۲ ، «والق» ثبت شده است .
[۷۱] . این سطر در اعتصام با خط سیاه [ پر رنگ ] نوشته شده است .
[۷۲] . در اعتصام عبارت چنین است … و سعید بن عثمان عن یحیى بن العلاء .
[۷۳] . در اعتصام ۱ : ۳۰۳ به جاى «العلى » ، «العلا» نوشته شده است .
[۷۴] . الاعتصام ۱ : ۲۸۵ ، ۳۰۴ .
[۷۵] . همان ، ص۳۰۴ .
[۷۶] . داخل پرانتز از کتاب اعتصام است .
[۷۷] . در اعتصام به جاى «قرنى » ، «عَنَزى » نوشته شده است .
[۷۸] . داخل پرانتز از اعتصام ۱ : ۳۰۴ مى باشد .
[۷۹] . الاعتصام ۱ : ۲۸۶ . در این کتاب آمده است : بَکّار بن احمد بن احمد ، براى ما حدیث کرد على بن ابى حنیفه و مخول بن ابراهیم ، گفتند : براى ما حدیث کرد محمّد بن بکر از زیاد بن منذر ، گفت : شنیدم ابا جعفر مى گفت : پدرم ، على بن حسین علیه السلام هنگامى که اذان مى داد ، مى گفت : «حیّ على الفلاح ، حیّ على خیر العمل» و این جمله از اذان بود ، و عمر چون بیم داشت مردم از جهاد بازایستند و به نماز تکیه کنند و مطمئن باشند ، دستور داد [ از آن دست بردارند ] ، پس مردم از آن دست کشیدند .
[۸۰] . در اعتصام ۱ : ۳۰۴ ، به جاى «حدّثنا» آمده است : «أخبرنا» .
[۸۱] . زیادى عبارت داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۵ ، است .
[۸۲] . در اعتصام «جیله» ثبت شده است .
[۸۳] . در اعتصام عبارت چنین است : ابى جارود گفت : شنیدم ابو جعفر مى فرمود : پدرم على بن حسین …
[۸۴] . الاعتصام ۱ : ۲۸۷ ، ۳۰۵ .
[۸۵] . در اعتصام ۱ : ۲۸۶ ، «حسین» نوشته شده است .
[۸۶] . داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۲۸۱ مى باشد ، و در این مأخذ به جاى «أن یکفّوا عنها» ، آمده است : «فکفّوا عنها» .
[۸۷] . در اعتصام ۱ : ۳۰۵ ، «الاودی» آمده است .
[۸۸] . عبارت داخل پرانتز در اعتصام ۱ : ۳۰۵ یافت نشد .