اذان صحابه اهل بیت ع بخش ۲ -پژوهشی درباره اذان

اذان صحابه اهل بیت ع بخش ۲ -پژوهشی درباره اذان

 روایت زید از نافع

خبر داد ما را ابو طیب محمّد بن حسین تیملى   ـ به قرائت ـ حدیث کرد براى   ما ابو
جعفر محمّد بن على   بن مهدى   عطّار ، براى   ما حدیث کرد قاسم بن وهب تمیمى   ،براى   ما حدیث کرد ابوبکر بجلى   ، براى   ما حدیث کرد اسماعیل بن هارون خزّار ، ازعاصم عمرى   ، از زید بن محمّد بن[۱] نافع که : ابن عمر آن‏گاه که اذان مى  ‏داد ، مى  ‏گفت :«حیّ على   خیر العمل» .

محمّد بن عِجْلان از نافع

براى   ما حدیث کرد محمّد بن حمید بن محمّد (بن الحسین)[۲] بن حمید لخمى   ،براى   ما حدیث کرد ابوبکر محمّد بن جعفر آدمى   قارى   ، براى   ما حدیث کرد موسى  بن اسحاق ، براى   ما حدیث کرد منجاب[۳] بن حارث ، از على   بن شهر[۴] ، از حاتم ، ازمحمّد بن عِجْلان ، از نافع که گفت : شنیدم ابن عمر [ در اذان ] مى گفت : «حیّ على   خیرالعمل» .براى   ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن مُقْرى   ، براى   ما حدیث کرد على   بن حسین بن یعقوب ، براى   ما حدیث کرد على   بن احمد بن حاتم ، براى   ما حدیث کردمحمّد (بن احمد)[۵] بن مروان ، براى   ما حدیث کرد عثمان بن سعید ، از حاتم[۶] بن اسماعیل ، از محمّد بن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر که [ در اذان ] مى  ‏گفت : «حیّ على  خیر العمل» .براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏ بن بِشْر بن مُخالد[۷] بَجَلى   ، به ما خبر داد ابوالعبّاس احمد بن محمّد بن سعید ، براى   ما حدیث کرد احمد بن یحیى   بن منذر حجرى   ، براى  ما حدیث کرد ابو طاهر احمد بن عیسى   [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابوبکر بن ابى  اُوَیْس ، از سلیمان بن بلال ، از ابن عجلان ، از نافع ، از ابن عمر که : وى   اذان مى  ‏داد ،پس مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ؛ و مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» جزو اذان بود ، عمر [ آن را حذف کرد ، چون ] ترسید مردمان با اعتماد بر آن[۸] ، از جهاد روى  برتابند .به ما خبر داد محمّد بن طلحه ثعالى   [ ثعالبى   ] بغدادى   ، به بغداد ، و پدرم به خط خود آن را نوشت ، براى   ما حدیث کرد قاضى   ابوبکر محمّد بن عمر جِعابى   حافظ ،براى   ما حدیث کرد حامد بن سعد بن زُهَیْر ، براى   ما حدیث کرد شُرَیْح بن یونس ،براى   ما حدیث کرد ابو سعید صَنعانى   ، از ابن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر که ـ دراذانش ـ مى  ‏گفت : (حیّ على   الصلاة)[۹] ، حیّ على   خیر العمل .    به ما خبر داد محمّد بن طلحه ثعالى   [ ثعالبى   ] ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن عمرجِعابى   حافظ ، براى   ما حدیث کرد احمد مؤمّل ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن على  بن خلف ، براى   ما حدیث کرد اسماعیل بن ابان ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابن عِجْلان ، از نافع از ابن عمر که ، وى   اذان مى  ‏داد ، و در اذانش مى  ‏گفت : حیّ على   خیرالعمل .و نیز این حدیث را جعفر بن محمّد طبرى   از ابن عمّار ، از مؤمّل ، از سفیان ، از ابن عِجْلان ، از نافع ، از ابن عمر ، روایت کرده است .

مالک بن انس از نافع

به ما خبر داد ابو عباس احمد بن زید بَشّار ، به قرائت ، براى   ما حدیث کرد حسن بن محمّد بن سعید مُقْرِئ ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى   بغدادى   ،براى   ما حدیث کرد محمّد بن على   بن خلف ، براى   ما حدیث کرد عبدالوَهّاب بن عطا جفاف[۱۰] ، به ما خبر داد مالک بن انس ، از نافع که : ابن عمر در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل»[۱۱] .

 ابن عون از نافع

براى   ما حدیث کرد میمون بن حمید مُقْرِى   ، به ما خبر داد اسحاق بن محمّد مُقْرِئ ،براى   ما حدیث کرد ابو زید حسن بن (محمد بن)[۱۲] سَکَن التمیمى   ، براى   ما حدیث کردجعفر بن محمّد سَدُوسى   ، براى   ما حدیث کرد اَزْهَر بن سعدان ، براى   ما حدیث کردابن عون از نافع که گفت : ابن عمر هنگامى   که اذان   مى  ‏داد ،   مى  ‏گفت : «حیّ على   خیرالعمل»[۱۳] .    براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین بن حُبَیْش مُقْرِى   ، به ما خبر داد ابو عبّاس محمّد بن احمد بن مَرزوق ، براى   ما حدیث کرد ابو زید حسن بن محمّد بن سَکَن ،همین حدیث را .براى   ما حدیث کرد پدرم ، براى   ما حدیث کرد على   بن سفیان[۱۴] بن یعقوب همدانى  [۱۵] ، براى   ما حدیث کرد ابو زید حسن بن محمّد بن سَکَن ، همین روایت را .

 ابن جُرَیْج از نافع

براى   ما حدیث کرد[۱۶] ابو عمر عبدالواحد بن محمّد بن عبداللّه‏ بن محمّد بن مهدى  بغدادى   ، به ما خبر داد ابو عبداللّه‏ محمّد بن اسماعیل فارسى   ـ به قرائت در سال ۳۲۹ ـبراى   ما حدیث کرد اسحاق بن ابراهیم بن عَبّاد ، براى   ما حدیث کرد عبدالرزاق بن هَمّام صَنعانى   ، از ابن جُرَیْج ، از نافع که : ابن عمر در اذان مى  ‏گفت : «حیّ على   الصلاة ،حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل» .

عثمان بن مقسم از نافع

به ما خبر داد محمّد بن طلحه تعالى  [۱۷] ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن عمر بن زیادبن عِجْلان ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن اسماعیل راشدى   ، براى   ما حدیث کرد امیّة بن حارث ، براى   ما حدیث کرد عثمان بن مِقْسَم از نافع ، از ابن عمر که : او در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» .

 عبیداللّه‏ بن عمر از نافع

خبر داد ما را محمّد بن احمد بن ابراهیم ـ به قرائت ـ براى   ما حدیث کرد  احمد    بن
محمّد بن هَیْثم در کتابش ، براى   ما حدیث کرد ابو على   خراسانى   ، براى   ما حدیث کردابوبکر ، براى   ما حدیث کرد ابو أُسامه ، براى   ما حدیث کرد عُبیداللّه‏ ، از نافع که گفت :ابن عمر چه بسا در اذانش مى  ‏افزود : حیّ على   خیر العمل .به ما خبر داد محمّد[۱۸] بن ابى   عبّاس وَرّاق ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن حسین بن
جعفر[۱۹] ، براى   ما حدیث کرد عبیداللّه‏ (بن اسماعیل قرشى   ، براى   ما حدیث کرد ابواُسامه ، حَمّاد بن اُسامه از عبیداللّه‏)[۲۰] از نافع که گفت : ابن عمر چه بسا در اذانش مى  ‏افزود : «حیّ على   خیر العمل» .به ما خبر داد على   بن محمّد شَیبانى   و محمّد بن احمد (بن ابراهیم)[۲۱] ـ به قرائت برهر دو ـ گفتند : خبر داد حسن بن محمّد بن اسماعیل بن اسحاق در کتابش ، براى   ماحدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى  [۲۲] ، براى   ما حدیث کرد عیسى   بن مهران ، به ما خبرداد عبد الرحمان  بن صالح اَزْدِى   ، براى   ما حدیث کرد ابو مالک حسنى   ، از عبیداللّه‏ بن عمر ، از نافع که گفت : ابن عمر چه بسا در اذانش مى  ‏گفت : حیّ على  خیرالعمل

جوریة بن أسماء از نافع

به ما خبر داد على   بن محمّد بن بُنان در کتابش ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ثوابة بن احمد بن عیسى   بن ثوابة بن مهران[۲۳] اسدى   موصلى   ـ در کوفه در مجلس سکونى   ـبراى   ما حدیث کرد ابو یَعْلى   احمد بن على   بن مُثَنّى   ، براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏[۲۴] بن محمّد بن أسماء ، براى   ما حدیث کرد جوریه[۲۵] از نافع که : ابن عمر در سفر اذان نمى  ‏دادو آن را اقامه قرار مى  ‏داد و دوبار مى  ‏گفت : «حیّ على   الصلاة ، حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل» .به ما خبر داد على   بن محمّد شَیبانى   ، [ گفت : ] به من خبر داد حسین بن محمّدرفّاء، برایم حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى ، براى ما حدیث کرد عیسى بن مهران،براى   ما حدیث کرد ابو غَسّان هُذَلى   ، براى   ما حدیث کرد جوریه بن أسماء (عنعتبه  )[۲۶] ، از نافع ، از ابن عمر که : او در اذانش دو مرتبه مى  ‏گفت : «حیّ على خیرالعمل»

یحیى   بن ابى   کثیر از نافع

به ما خبر داد عمر بن عبدالواحد بن مهدى   بغدادى   ـ در نامه‏ اش به من ـ براى   ما
حدیث کرد محمّد بن اسماعیل فِراسى   ، براى   ما حدیث کرد اسحاق بن ابراهیم بن عبادى  [۲۷] ، براى   ما حدیث کرد عبدالرزاق بن هَمّام ، براى   ما حدیث کرد مَعْمَر ، از یحیى   بن ابى   کثیر ، از مردى  [۲۸] [ یک شخصى   ] که : ابن عمر چون در اذان مى  ‏گفت : «حیّ على   الصلاة ، حیّ على   الفلاح» ، مى  ‏گفت : «حی على   خیر العمل» ، سپس مى  ‏گفت : «اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، لا إله إلاّ اللّه‏» .

 عطا ، از ابن عمر

به ما خبر داد محمّد بن طلحه تغالى   [ ثعالبى   ] ، و آن را با خط خودش [ در نامه ‏اى   ]به من نوشت ، حدیث کرد براى   ما قاضى   محمّد بن على  [۲۹] جِعابى   حافظ ، براى   ماحدیث کرد اسحاق بن محمّد ـ ابن مروان ـ ، براى   ما حدیث کرد پدرم ، براى   ما حدیث کرد مُغِیْرَه بن عبداللّه‏[۳۰] ، از مُقاتل بن سلیمان ، از عطاء ، از ابن عمر که : او (عمر) به «حیّ على   خیر العمل» ، اذان مى  ‏گفت ، پس آن را ترک کرد و گفت : مى  ‏ترسم مردمان به آن اعتماد و اطمینان کنند[۳۱] [ دل خوش باشند و جهاد را واگذارند ] .

 ۱۱ . جابر بن عبداللّه‏ (م۶۸ تا ۷۹ ه )

حافظ علوى   مى  ‏گوید : خبر داد ما را محمّد بن جعفر تمیمى   ـ بى  ‏واسطه ـ [ گفت : ]به ما خبر داد عبدالعزیز بن یحیى   جلودى   ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن سَهْل ، براى   ما حدیث کرد عمر بن عبدالجبّار ، براى   ما حدیث کرد پدرم ، براى   ما حدیث کرد على  بن جعفر ، از پدرش ، از جدّش ، از جابر که گفت : در عهد پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مؤذّن پس از«حیّ على   الفلاح» ، «حیّ على   خیر العمل» مى  ‏گفت . چون خلافت به عمر رسید ، از آن نهى   کرد ؛ زیرا نمى  ‏پسندید که مردم از جهاد طفره روند[۳۲] .

 ۱۲ . عبداللّه‏ بن جعفر (م۸۰ یا ۹۰ ه )

حافظ علوى   به سندش از عُبَیْده سلمانى   روایت مى  ‏کند که : عبداللّه‏ بن جعفر بن ابى   طالب تا زمانى   که درگذشت ، به «حیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏داد[۳۳] .

 ۱۳ . محمّد بن على   بن ابى  ‏طالب (م۷۳ تا ۹۳ ه )

حافظ علوى   از طریق على   بن حزور ، از محمّد بن بِشر روایت مى  ‏کند که گفت :
شخصى   نزد محمّد بن حَنَفیّه آمد ، گفت : به ما رسیده که اذان رؤیایى   بود که مردى   ازانصار دید و آن را براى   پیامبر نقل کرد ، پس پیامبر از بلال خواست که به آن اذان گوید !محمّد بن حَنَفیّه به آن شخص گفت : مردمان نادان چنین پنداشتى   دارند ، امر اذان بزرگ‏تر از این است . چون پیامبر [ به آسمان ] بالا برده شد ، شنید فرشته‏اى   مى  ‏گوید :«اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر» . خداى   بزرگ فرمود : چنین است ، من بزرگ‏ترم ، فراتر از من چیزى   نیست … سپس گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، خدا فرمود : آن [ نماز ]پاکیزه‏ترین و محبوب‏ترین اعمال نزد من است[۳۴] .    حافظ علوى   از طریق عبیده سلمانى   از محمّد بن حَنَفیّه نقل مى  ‏کند که : او تا زمانى  که از دنیا رفت اذان مى  ‏داد ، و [ در اذان ] مى  ‏گفت : «حیّ على خیرالعمل»[۳۵]

۱۴ . انس بن مالک (م۹۱ تا ۹۳ ه )

حافظ علوى   مى  ‏گوید : به ما خبر داد ابو طیّب احمد بن محمّد بن بُنان ، به ما خبر
داد حسن بن محمّد بن حسن یَشْکُرى   ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد ابو عبداللّه‏ حسن[۳۶]بن محمّد بن سعید ـ به بغداد ـ براى   ما حدیث کرد محمّد بن غیصى  [۳۷]  ، به دمشق ، براى   ما حدیث کرد ابراهیم بن عبداللّه‏ ، [ گفت : ] عمویم عبد الرزاق امام ، از معمر[۳۸] بن ثابت ، از انس که پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : خواب بودم که ناگهان جبرئیل نزدم آمد ، مرا باپایش حرکت داد ، بیدار شدم [ ولى   ] چیزى   ندیدم . بار دوم آمد ، مرا حرکت داد ، بیدارشدم . پس زیر شانه ‏ام را گرفت و مرا در چیزى   چون لانه پرنده قرار داد ، تا به زمین برگشتم چشم به هم نزدم ؛ مرا به مکانى   برد ، گفت : آیا مى  ‏دانى   کجا هستى   ؟ گفتم : نه .گفت : این بیت المقدس است ، خانه دورتر [ و نهایى  ‏تر ] خدا تا[۳۹] محشر و هنگام نشر ؛آن‏گاه جبرئیل برخاست ، انگشت سبابه راستش را در گوش راست خود نهاد ، و دو    دواذان داد ، در یکى   [ از بندهاى   اذان ] گفت[۴۰] : «حیّ على   خیر العمل» ، پس از اذان[۴۱] ، دو دو اقامه گفت ؛ و در پایان آن ندا داد : «قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة» .پس از آسمان نورى   برق زد و به آن قبرهاى   پیامبران باز شد ، آنان از هر سو دعوت جبرئیل را لبیک گفتند ، یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ، کامل شدند و به صف‏ هاشان درآمدند ، و من از اینکه به زودى   جبرئیل جلو بایستد [ و امام جماعت ماشود ] شک نداشتم . پس چون صفوف پیامبران مرتب و منظم شد ، جبرئیل پهلویم راگرفت و گفت : اى   محمّد ، پیش بایست و با برادرانت نمازگزار که ، خاتم اولى   است ازمختوم و …[۴۲]

۱۵ . على   بن حسین بن على   (م۹۴ ه )

در مصنّف ابن ابى   شَیْبه و سُنن بیهقى و دیگر مآخذ ، به نقل از حاتم بن اسماعیل   ،از جعفر ، از پدرش و مسلم بن ابى   مریم آمده است که : على   بن حسین  علیهماالسلام اذان مى  ‏داد ، پس چون به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ومى  ‏فرمود : آن [ اذانى   که این حیعله در آن باشد ] اذان اول [ و اذان پیامبر ] است[۴۳] .    حَلَبى   در سیره‏ اش مى  ‏گوید : از ابن عمر و على   بن حسین نقل شده که آن دو دراذانشان ـ پس از «حیّ على   الفلاح» ـ مى  ‏گفتند : «حیّ على   خیر العمل»[۴۴] .    در اعتصام بحبل اللّه‏ ـ به نقل ازشرح مختصر ابن دقیق عید بر «العمده» ـ آمده است :«و به سند صحیح درست است که زین العابدین و عبداللّه‏ بن عمر تا زمانى   که رحلت کردند ، به «حیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏دادند[۴۵] .حافظ علوى   ـ به روایت و اجازه ـ از چند طریق اذان على   بن حسین  علیه ‏السلام را روایت کرده است :

الف) حدیث حاتم از جعفر از پدرش از على   بن حسین

به ما خبر داد ابو طیّب محمّد بن حسین بن نخاس ـ به قرائت ـ براى   ما حدیث کرد
على   بن عبّاس بَجَلى   ، براى   ما حدیث کرد بَکّار بن احمد ، براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش که : على   بن حسین اذان مى  ‏داد :چون به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود :آن اذان اول است[۴۶] .    براى   ما حدیث کرد محمّد بن عبداللّه‏ جُعفى   و محمّد بن حسین بن غزال که گفتند :براى   ما حدیث کرد محمّد بن عمّار بن محمّد عِجلى   عطّار ـ به لفظ ـ براى   ما حدیث کرد حسین بن حکم حبرى   ، براى   ما حدیث کرد جندل بن (والف)[۴۷] ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش (از)[۴۸] على   بن حسین که : آن حضرت هنگامى   که دراذانش به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» و مى فرمود :آن اذان نخست است[۴۹] .    براى   ما حدیث کرد میمون ، براى   ما حدیث کرد على   بن حمید مُقْرى  [۵۰] ، به ما خبرداد اسحاق بن محمّد نجّار مقرى   ، براى   ما حدیث کرد ابو زید حسن بن سَکَن تمیمى   ،براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد سَدُوسى  [۵۱]، براى   ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل مدنى  [۵۲] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على   بن حسین زمانى   که اذان مى  ‏داد ،مى  ‏گفت: «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان اول [ اذان عهد پیامبر  ]مى  ‏باشد .براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین بن حُبَیْش مُقْرى   ، خبر داد به ما ابو عبّاس محمّد بن احمد بن (مرزقى  )[۵۳] مقرى   ، حدیث کرد براى   ما ، ابو زید حسن بن سَکَن … (ادامه روایت مانند حدیث پیشین است) .براى   ما حدیث کرد پدرم ، [ گفت : ] براى   ما حدیث کرد محمّد (بن حسین)[۵۴] بن سعید اَزْدِى   ، براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏ بن زیدان ، براى   ما حدیث کرد محمّد (بن ثوابه)[۵۵] ، براى   ما حدیث کرد حفص هلالى   ، از حاتم مدنى  [۵۶] ، از جعفر بن محمّد ، از
پدرش ، از على   بن حسین که گفت : نزد او از «حیّ على   خیر العمل» سخن به میان آمد ،فرمود : اذان مردمان اول [ آنان که در عهد پیامبر مى  ‏زیستند ] چنین بود [ و در آن زمان حیعله سوم وجود داشت ] .براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد حسنى   ، براى   ما حدیث کرد عیسى   بن مهران ،به ما خبر داد عبد صالح ، مخول بن ابراهیم ، براى   ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، ازجعفر ، از پدرش که گفت : على   بن حسین هنگامى   که در اذانش مى  ‏گفت «حیّ على  الفلاح» ، مى افزود   : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : «پسرم ، آن اذان اول [ و اذان زمان پیامبر ] است .به ما خبر داد محمّد بن احمد بن ابراهیم ، به ما خبر داد احمد بن محمّد کِنْدى   ،براى   ما حدیث کرد ابو على   خراسانى   ، براى   ما حدیث کرد ابوبک عبداللّه‏ بن محمّدعبسى   ، براى   ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل مدنى   از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، ومسلم بن ابى   مریم که : على   بن حسین اذان مى  ‏داد ، هنگامى   که به «حیّ على   الفلاح»مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : (آن) اذان اول است . یعنى  اذان پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله .(و در آنچه به من اجازه [ نقل حدیث ] داد جعفر بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۵۷] .    براى   ما حدیث کرد جعفر بن على   بن نجیح ، براى   ما حدیث کرد ابو غَسّان ، براى   ما حدیث کرد حاتم ، از جعفر بن محمّد (از پدرش)[۵۸] و مسلم بن ابى   مریم که : على   بن حسین اذان مى  ‏داد ، چون به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حی على   خیرالعمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان نخست است .(و در آنچه اجازه‏ام داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۵۹] ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن احمد بن نَضْر ، براى   ما حدیث کرد موسى   بن داود ، براى   ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از على  بن حسین که گفت : آن حضرت اذان مى  ‏داد ، هنگامى   که به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسیدمى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان اول [ اذان پیامبر ] است .براى   ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن مُقْرِى   ، براى   ما حدیث کرد مسلم تمیمى   ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى  [۶۰] ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، براى   ما حدیث کرد ابراهیم ـ بن محمّد بن میمون ـ از حاتم ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى   مریم که : على   بن حسین اذان مى  ‏داد ، زمانى   که به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» و مى  ‏فرمود : آن اذان اول [ اذان زمان پیامبر ] است .براى   ما حدیث کرد على   بن محمّد بن بُنان ، براى   ما حدیث کرد حسن بن محمّدسَکونى   ، براى   ما حدیث کرد حَضْرَمى   ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن عبید نَحّاس ،براى   ما حدیث کرد حاتم ، از جعفر ، از پدرش ، و مسلم بن ابى   مریم که[۶۱] :    به ما خبر داد احمد بن زیدیه بن بَشّار ، براى   ما حدیث کرد حسن بن محمّد رفّاء ،جعفر بن محمّد اَزْدِى  [۶۲] ، محمّد بن جمیل ، براى   ما حدیث کرد ابراهیم بن محمّد بن میمون ، و حاتم به مانند آن[۶۳] .    براى   ما حدیث کرد محمّد بن احمد بن عبداللّه‏ ـ به قرائت ـ به ما خبر داد (احمدبن)[۶۴] محمّد بن هارون ـ در نامه‏ اش به من ـ به ما خبر داد محمّد بن حسین بن حَفْص ،براى   ما حدیث کرد محمّد بن عبید ، براى   ما حدیث کرد حاتم ، براى   ما حدیث کردجعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى   مریم …[۶۵]    به ما خبر داد محمّد بن احمد ـ به قرائت ـ به ما خبر داد محمّد بن احمد بن هارون   در نامه ‏اش به من[۶۶] ـ به ما خبر داد محمّد بن قاسم بن زکریا ، براى   ما حدیث کردحسن بن عبدالواحد ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن على   کِنْدى   ، براى   ما حدیث کردزکریّا بن یحیى   ، براى   ما حدیث کرد عبدالرحمان بن ابى   حَمّاد ، براى   ما حدیث کردحاتم بن اسماعیل ، به من خبر داد جعفر بن محمّد ، از پدرش از على   بن حسین که :اذان اول ـ یعنى   اذان پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ـ «حیّ على   خیر العمل» بود ، و على   بن حسین آن را در
اذانش مى  ‏گفت .(و در آنچه مرا اجازه داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید)[۶۷] ؛ براى   ما حدیث کرد حسن بن على   بن بویغ[۶۸] ، براى   ما حدیث کرد اسماعیل بن أبان ، از حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، و مسلم بن ابى   مریم که :على   بن حسین زمانى   که به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیرالعمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان اول است .به ما خبر داد زید بن جعفر بن حاجب در نامه‏اى   که برایم فرستاد ، براى   ما حدیث
کرد محمّد بن احمد بن على   بن ولید ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد بن عبید
مُقْرى   ، براى   ما حدیث کرد عَبّاد بن یعقوب ، به ما خبر داد حاتم از جعفر بن محمّد ، ازپدرش ، و مسلم بن ابى   مریم که : على   بن حسین اذان مى  ‏داد ، پس چون به «حیّ على   الفلاح» مى  ‏رسید ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان اول است .به ما خبر داد على   بن محمّد بن بُنان ، براى   ما حدیث کرد ثوابة بن احمد بن عیسى   بن ثوابة بن مِهران ، براى   ما حدیث کرد على   بن حسین مُسْتَمْلى   و گروهى   [ ازمحدّثان ] که گفتند : براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد غربانى  [۶۹] ، براى   ما حدیث کردقُتَیْبة بن سعد ، براى   ما حدیث کرد حاتم بن اسماعیل ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على   بن حسین در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل ، حیّ على   خیرالعمل» و مى  ‏فرمود : آن اذان نخست است .براى   ما حدیث کرد زید بن حاجب ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن عمّار ، براى   ماحدیث کرد حسین بن حَکَم ، براى   ما حدیث کرد جندل بن والف[۷۰] از حاتم بن  اسماعیل ، از جعفر ، از پدرش ، و از ابن ابى   مریم ، از على   بن حسین که : آن حضرت چون در اذانش مى  ‏رسید به «حیّ على   الفلاح» ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ومى  ‏فرمود : آن اذان اول [ و اذان زمان پیامبر ] مى  ‏باشد .

ب) یحیى   بن على   از جعفر از پدرش از على   بن حسین[۷۱]

    به ما خبر داد محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ (براى   ما حدیث کرد) على   بن عبّاس بَجَلى   ، براى   ما حدیث کرد بَکّار بن احمد ، براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین و سعید بن عثمان از ابى   یحیى   بن على  [۷۲] ، از جعفر ، از پدرش که گفت : على   بن حسین در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان نخست است .براى   ما حدیث کرد محمّد بن حسین بن غزال ، براى   ما حدیث کرد ابو جعفرمحمّد بن عمّار عطار ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن على   بن نَجیح ، براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین ، از یحیى   بن على  [۷۳] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که گفت : على  بن حسین در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : آن اذان اول است .

ج) عبداللّه‏ بُکَیْر و عمرو بن جُمَیْع از جعفر از على   بن حسین

به ما خبر داد محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ براى   ما حدیث کرد على   بن
عبّاس بَجَلى   ، براى   ما حدیث کرد بَکّار ، براى   ما حدیث کرد حسن بن حسین ، براى   ماحدیث کرد عبداللّه‏ بن بُکیر و عمرو بن جُمَیْع ، از جعفر که گفت : على   بن حسین ، پس از «حیّ على   الفلاح» ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» .

د) حسین بن مُخارق از جعفر از پدرش از على   بن حسین

به ما خبر داد محمّد بن عبداللّه‏ جُعْفى   ـ به قرائت ـ براى   ما حدیث کرد ابو عبّاس
احمد بن محمّد بن سعید ، به ما خبر داد یعقوب بن یوسف بن زیاد ضَبى   ، براى   ما
حدیث کرد ابو جناده حُصَیْن بن مُخارق ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که : على   بن
حسین در اذانش دو مرتبه مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» .

ه ) سفیان بن سمط از جعفر بن محمّد از پدرش از جدّش

براى   ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسین خزّار ، براى   ما حدیث کرد على   بن حسین بن یعقوب ، براى   ما حدیث کرد احمد بن عیسى   عِجْلى   عطّار ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن عَنْبَسَه یَشْکُرى   ، براى   ما حدیث کرد احمد بن عمر بَجَلى   ، براى   ماحدیث کرد سَلاّم بن عبداللّه‏ هاشمى   ، از سُفیان بن سَمْط ، از جعفر بن محمّد ، ازپدرش از جدّش که گفت : نخستین کسى   که هنگام عروج پیامبر در آسمان اذان داد ،جبرئیل بود که گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر … «حیّ على   خیر العمل» . فرشتگان گفتند : قوم به بهترین عمل [ خیر العمل ] فرمان داده شدند ، و نماز اقامه شد ، و جبرئیل گفت : اى  محمّد ، خدا ما را امر کرد که براى   پدرت آدم سجده کنیم ، از این رو ما بر فرزند اوپیشى   نگیریم . پس پیامبر جلو ایستاد و با ملائکه نماز گزارد[۷۴] .

و) مندل بن على   از جعفر از پدرش از على   بن حسین  علیه‏ السلام

(و از آنچه اجازه‏ ام داد جعفر بن محمّد حاجب ، به روایتش از احمد بن محمّد بن سعید)[۷۵] براى   ما حدیث کرد احمد بن یوسف ، و به من خبر داد مندل بن (محمّدگفتند : براى   ما حدیث کرد حسین بن محمّد ، براى   ما حدیث کرد مَنْدَل بن)[۷۶] على   ـ ونامش عمرو بن على   است ـ قرنى  [۷۷] ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش که : على   ـ یعنى   على  بن حسین ـ مى  ‏گفت : «حیّ على   الصلاة ، حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل» .

ز) غیاث بن ابراهیم بن جعفر بن محمّد از پدرش از على   بن حسین

به ما خبر داد جعفر بن محمّد حاجب ـ به اجازه ـ از احمد بن سعید ،  [ گفت ]  برایم
حدیث کرد محمّد بن فضل ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد پدرم ، براى    م ا حدیث  کرد
غیاث ، از جعفر ، از پدرش که : على   بن حسین هنگامى   که اذان مى  ‏داد مى  ‏گفت : «حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل …» ، مى  ‏فرمود : اى   پسرم ، این اذان اول بود ـ یعنى  (اذان پیامبر)[۷۸] ـ تا اینکه عمر از آن نهى   کرد .

ح) عبداللّه‏ بن سِنان از جعفر از على   بن حسین  علیه ‏السلام

به ما خبر داد جعفر بن محمّد حاجب ـ به اجازه ـ از ابى   عبّاس بن سعید ، براى   ما
حدیث کرد حسن بن جعفر بن مدرار ، [ گفت : ] براى   ما حدیث کرد عمویم طاهر بن
مدرار ، براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏ بن سِنان ، از جعفر بن محمّد که گفت : على   بن حسین در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏گفت : آن اذان اول است .

ط) محمّد بن مسلم از جعفر از على   بن حسین  علیه‏ السلام

در آنچه اجازه ‏ام داد جعفر بن محمّد بن حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید ،برایم حدیث کرد حسن بن جعفر بن مدرار ، براى   ما حدیث کرد علاء بن رزین ، ازمحمّد بن مسلم ، از ابى   عبداللّه‏ که گفت : على   بن حسین در اذانش مى  ‏گفت : «حیّ على  خیر العمل» .

ى  ) محمّد بن عبداللّه‏ بن على   بن حسین از جعفر

در آنچه مرا اجازه داد جعفر بن محمّد حاجب از احمد بن محمّد بن سعید ، به من خبر داد جعفر بن محمّد عمر ـ به قرائت ـ برایم حدیث کرد عبداللّه‏ بن جمیل ، برایم حدیث کرد عبداللّه‏ بن محمّد ـ یعنى   ابن عبداللّه‏ بن على   بن حسین ـ از پدرش ، ازجعفر بن محمّد که گفت : على   بن حسین در اذانش مى  ‏فرمود : «حیّ على   خیر العمل» .

یا) ابو عبّاس بن فضل بن عبدالملک سقّاف از جعفر بن محمّد

در آنچه اجازه‏ام داد جعفر بن محمّد حاجب ، از احمد بن محمّد بن سعید ، براى   ما
حدیث کرد حسن بن قاسم ، براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏ بن صالح ، [ گفت : ] برایم
حدیث کرد داود بن حُصَیْن ، از ابى   عبّاس ، از ابى   عبداللّه‏ که گفت : على   بن حسین دراذان مى  ‏فرمود : «حیّ على   خیر العمل» .

یب) ابو مریم عبدالغفّار بن قاسم انصارى   از جعفر بن محمّد

به ما خبر داد محمّد بن احمد بن ابراهیم ـ به قرائت ـ به ما خبر داد محمّد بن محمّد
هارون، در نامه‏اش ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن قاسم بن زکریّا ، براى   ما حدیث کردحسن بن عبدالواحد ، براى   ما حدیث کرد حسن بن سعید ، براى   ما حدیث کرد پدرم،براى   ما حدیث کرد ابو مریم ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد ، از على   بن حسین که : او هنگامى   که اذان مى  ‏داد مى  ‏گفت : «حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل» و درپایان اذان و اقامه‏ اش [ این دو جمله را ] قرار مى  ‏داد : «اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، لا إله إلاّ اللّه‏» .

یج) عبداللّه‏ بن محمّد بن عمر بن على بن ابى ‏طالب از ابى جعفر از على بن حسین

براى   ما حدیث کرد عبداللّه‏ بن مُخالد بن بِشر بَجَلى   ، به ما خبر داد احمد بن محمّد
بن سعید ، براى   ما حدیث کرد احمد بن یحیى   بن منذر حجرى   ، براى   ما حدیث کردابو طاهر احمد بن عیسى   ، [ گفت : ] برایم حدیث کرد پدرم از پدرش ، از على   بن حسین و ابى   جعفر که : آن دو به «حیّ على   خیر العمل» اذان مى  ‏دادند .

یه) ابو جارود زیاد بن منذر از ابى   جعفر از على   بن حسین

به ما خبر داد ابو طیب محمّد بن حسین بن نَحّاس ـ به قرائت ـ براى   ما حدیث کرد
على   بن عبّاس ، براى   ما حدیث کرد بَکّار[۷۹] ، براى   ما حدیث کرد نَصْر بن مُزاحم ، اززیاد بن مُنذر ، از ابى   جعفر محمّد بن على   که گفت : شنیدم پدرم على   بن حسین ، دراذان و اقامه مى  ‏فرمود : «حیّ على   الفلاح ، حیّ على   خیر العمل» .براى   ما حدیث کرد احمد بن زید بن بَشّار ، براى   ما حدیث کرد حسن بن محمّدرفّاء ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى   ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، براى   ما حدیث کرد نصر ، مانند روایت پیشین را .براى   ما حدیث کرد محمّد بن عبداللّه‏ و محمّد بن حسین بن غزال ، گفتند : براى   ماحدیث کرد[۸۰] حسین بن محمّد (بن)[۸۱] فَرَزْدَق ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن عبداللّه‏ محمّدى   ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن صله[۸۲] طَحّان ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن بکر اَرْحَبِى   و عِکْرِمة بن یزید أَحْمَسِى   ، از ابى   جارود که گفت : شنیدم ابا جعفرمى  ‏گفت : پدرم على   بن حسین[۸۳] هنگامى   که ندا مى  ‏داد : «حیّ على   الفلاح» [ پس از آن ]مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، و مى  ‏فرمود : این جمله در اذان اول بود ، و عمر چون ترسید مردم از جهاد باز ایستند و به نماز [ به عنوان بهترین عمل ] اعتماد کنند ، دستورداد که مردم از گفتن آن خوددارى   کنند[۸۴] .    براى   ما حدیث کرد احمد بن على   عطّار و محمّد بن حسن[۸۵] بن غزال ـ به قرائت برآن  دو ـ گفتند : براى   ما حدیث کرد على   بن احمد بن عمرو ، براى   ما حدیث کرد محمّدبن منصور ، برایم حدیث کرد : احمد بن عیسى   ، از محمّد بن بکر ، از ابى   جارود ،گفت : شنیدم ابا جعفر مى  ‏گفت : على   بن حسین هنگامى   که [ در اذان ] مى  ‏فرمود : «حیّ على   الفلاح» ، (حیّ على   الفلاح) ، مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» ، (حیّ على   خیرالعمل)[۸۶] ؛ و این جمله در اذان بود ، عمر فرمان داد که از آن دست بردارند ، بدین جهت که بیم داشت مردم از جهاد روى  ‏گردانند و به نماز بسنده کنند .براى   ما حدیث کرد احمد بن زید بن بَشّار ، براى   ما حدیث کرد حسن بن محمّدرفّاء مُقْرى   ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى  [۸۷] ، براى   ما حدیث کرد محمّدبن جمیل ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن جَبَلَه ، از محمّد بن بکر ، از ابى   جارود که گفت : شنیدم ابا جعفر مى  ‏فرمود : على   بن حسین چون مى  ‏گفت : «حیّ على   الفلاح ،حیّ على   الفلاح» [ پس از آن این جمله را مى  ‏آورد : ] «حیّ على   خیر العمل ، حیّ على  خیر العمل» ؛ و این جمله در اذان بود ، عمر چون ترسید مردم از جهاد خوددارى  کنند ، و به نماز پشت‏گرم باشند ، آنان را دستور داد که از آن دست کشند .براى   ما حدیث کرد حسین بن محمّد بَجَلى   ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن (مسلم)[۸۸] بن محمّد بن مسلم تمیمى   ، براى   ما حدیث کرد جعفر بن محمّد اَزْدِى   ،براى   ما حدیث کرد محمّد بن جمیل ، مثل آن را .

[۱] .  در اعتصام آمده است : «محمّد عن نافع» ، محمّد از نافع .

[۲] .  داخل پرانتز از کتاب اعتصام است .

 [۳] .  در اعتصام ۱ : ۲۹۶ ، «مِنْجاب» ضبط شده و در پانوشت آمده است : ابو محمّد کوفى   .

 [۴] .  در اعتصام «مُسْهِر» آمده است .

 [۵] .  زیادى   داخل پرانتز از اعتصام مى  ‏باشد .

 [۶] .  در اعتصام به جاى   «عن حاتم» ، «حدّثنا حاتم …» ضبط شده است .

 [۷] .  در اعتصام به جاى   «مخالد» ، «مجالد» مى  ‏باشد .

 [۸] .  در اعتصام به جاى   «أن یتّکل الناس عن الجهاد» آمده است : «أن ینکل الناس عن الجهاد» .

 [۹] .  زیادى   داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۲۹۶ است .

 [۱۰] .  در اعتصام «الخفاف» آمده است .

 [۱۱] .  نگاه کنید به : الاعتصام ۱ : ۳۱۲ ؛ در این کتاب پس از ذکر اسناد بیهقى   شافعى   از مالک بن انس از ابن نافع … مى  ‏گوید : در طریق ایشان به طبرى   شافعى   در کتابش «غایة الإحکام فی أحادیث الأحکام» آمده است : حدیث حیعله به «حیّ على   خیر العمل» را سعید بن منصور روایت کرده است ، طبرى   مى  ‏گوید : ابن حزم در کتاب «الاجماع» از ابن عمر روایت مى  ‏کند که ، او در اذانش «حیّ على   خیر العمل» مى  ‏گفت .

 [۱۲] .  زیادى   داخل پرانتز از اعتصام است .

 [۱۳] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۱ آمده است : المؤیّد باللّه‏ نیز در این باره مى  ‏گوید : به ما خبر داد ابو عباس حسن ، گفت :به ما خبر داد محمّد بن علی صباغ و یوسف بن محمّد کسائی و احمد بن سعید ثقفى   گفتند : خبر داد ما را عمّار بن رجا ، گفت : براى   ما حدیث کرد اَزْهَر بن سعد از ابن عَون از نافع از ابن عمر که ، او در اذان مى  ‏گفت : «حیّ على   خیر العمل» . این روایت در «اصول الاحکام» و «الشفاء» موجود است .

[۱۴] .  در اعتصام به جاى   «سفیان» ، «شفیر» آمده است .

[۱۵] .  ضبط اعتصام «الهمذانی» مى  ‏باشد .

 [۱۶] .  در اعتصام «اخبرنا» آمده است .

 [۱۷] .  در اعتصام «ثعالبى  » است و بعد او چنین است : براى   ما حدیث کرد محمّد بن عمر جِعابی ، براى   ما حدیث کرد احمد بن زیاد بن عِجْلان ، براى   ما حدیث کرد محمّد بن اسماعیل راشدى   …

[۱۸] .  در اعتصام ۱ : ۲۹۸ آمده است : به ما خبر داد محمّد ، به ما خبر داد محمّد بن عبّاس .

[۱۹] .  در اعتصام «حفص» ثبت شده است .

[۲۰] .  زیادى   داخل پرانتز از اعتصام ۱ : ۲۹۸ است .

[۲۱] .  زیادى   از کتاب اعتصام مى  ‏باشد .

[۲۲] .  در اعتصام ۱ : ۲۹۸ ، «جَنْبی» ثبت شده و در پانویس به نقل از «الطبقات» آمده است : اسم او عمرو بن هاشم مى  ‏باشد .

[۲۳] .  در اعتصام «بهران» آمده است .

[۲۴] .  در اعتصام ، عبیداللّه‏ ضبط شده است .

[۲۵] .  عبارت اعتصام «جُوَیْرِیَه» است .

[۲۶] .  این اسم در اعتصام ۱ : ۲۹۸ نیست .

[۲۷] .  در اعتصام «عباد» آمده است .

[۲۸] .  نام وى   در اصل سند نیامده ، عزان مى  ‏گوید : به نظر مى  ‏رسد وى   نافع باشد ، زیرا روایت از اوست .

 [۲۹] .  در اعتصام «عمر» ضبط شده است .

[۳۰] .  در اعتصام «عبیداللّه‏» آمده است .

 [۳۱] .  الأذان بحیّ على   خیر العمل ، للحافظ علوی : ۵۵ ـ ۶۲ ؛ نیز نگاه کنید به طریق دیگر در صفحه ۲۵ این کتاب که با تحقیق عزّان صفحه ۱۰۰ ـ ۱۰۸ مى  ‏باشد .

 [۳۲] .  الأذان بحیّ على   خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۳۰ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۹۱ .

[۳۳] .  الأذان بحیّ على   خیر العمل : ۵۴ ؛ وبا تحقیق عزّان : ۱۰۹ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۹۴ .

[۳۴] .  الأذان بحیّ على   خیر العمل ، با تحقیق عزّان : ۵۷ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۸۵ ؛ نگاه کنید به ، الإیضاح قاضى   نعمان : ۱۰۵ .

 [۳۵] .  همان : ۱۰۹ ، حدیث ۱۰۷ .

 [۳۶] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۸ ، «الحسین» آمده است .

[۳۷] .  در اعتصام به جاى   «غیصى  » ، «فیض» ثبت شده است .

 [۳۸] .  در اعتصام به جاى   «عن معمر بن ثابت» آمده است : «عن معمر عن ثابت»

 [۳۹] .  در اعتصام به جاى   «إلى  » «إلیه» دارد .

 [۴۰] .  در اعتصام آمده است : در آخر آن گفت .

 [۴۱] .  در اعتصام به جاى   «حتى   إذا مضی …» آمده است : «حتى   إذا قضی

[۴۲] .  الأذان بحیّ على   خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۲۶ ؛ الاعتصام ۱ : ۲۸۸ ـ ۲۸۹ .

 [۴۳] .  مصنف ابن ابى   شیبه ۱ : ۱۹۵ متن روایت از این کتاب است ؛ السنن الکبرى   ، للبیهقی ۱ : ۴۲۵ ؛الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۲۹۹ و۳۰۸ و۳۱ ؛ مسند زید بن على   : ۸۳ (به نقل از پدرش على   بن حسین  علیه ‏السلام) .

 [۴۴] .  السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۵ ، باب الأذان ، المحلی ۳ : ۱۶۰ (در این کتاب مى  ‏خوانیم : در روایت صحیح از ابن عمر و ابى   اُمامه بن سَهْل بن حُنَیْف آمده است که آنان در اذانشان … ؛ دعائم الاسلام ۱ : ۱۴۵ ؛ جواهر الأخبار والآثار ، للصعدی ۲ : ۱۹۲ .

[۴۵] .  الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۳۱۲ .

[۴۶] .  الاعتصام ۱ : ۲۸۷ .

[۴۷] .  در تحقیق عزّان «والق» ثبت شده است .

 [۴۸] .  در تحقیق عزّان ، به جاى   «عن» ، «أن» آمده است .

 [۴۹] .  ابن ابى   شیبه در المصنّف ۱ : ۱۹۵ حدیث ۲۲۳۹ ، این روایت را از حاتم بن اسماعیل از جعفر از پدرش ؛و از طریق مسلم بن ابى   مریم از على   بن حسین ، آورده است ؛ و بیهقى   در سنن ۱ : ۴۲۵ از طریق موسى   بن داود از حاتم ؛ و الاعتصام ۱ : ۲۸۷ ؛ و در «الإیضاح قاضى   نعمان : ۱۰۸» آمده است : در کُتُب جعفریه ، از روایت ابى   على   محمّد بن محمّد بن اَشْعَث کوفى   ، از ابى   الحسن موسى   بن اسماعیل بن موسى   بن جعفر ، از پدرش ، از جدش ، از ابى   عبداللّه‏ جعفر بن محمّد ، از پدرش [ روایت شده ] که : على   بن حسین … .

 [۵۰] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۷ آمده است : براى   ما حدیث کرد میمون بن حمید ، به ما خبر داد اسحاق بن محمّد مقرى   ، براى   ما حدیث کرد ابو زید .

[۵۱] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۷ «الدوسى  » آمده است .

[۵۲] .  در اعتصام «المدینی» است .

[۵۳] .  در تحقیق عزّان «المرزوقی» ثبت شده است .

[۵۴] .  داخل پرانتز از اعتصام است و در تحقیق عزّان «حسن» آمده است .

[۵۵] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۷ «بن نوار» است .

 [۵۶] .  در اعتصام «المدینی» مى  ‏باشد .

 [۵۷] .  عبارت داخل پرانتز از الاعتصام ۱ : ۳۰۰ ، است .

 [۵۸] .  همان .

 [۵۹] .  عبارت داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۰ مى  ‏باشد .

 [۶۰] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۱ ، «الاودى  » ثبت شده است .

 [۶۱] .  ادامه حدیث مانند روایت پیشین مى  ‏باشد .

 [۶۲] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۱ آمده است : «الاودی» .

 [۶۳] .  ادامه حدیث ، مثل روایت گذشته است .

 [۶۴] .  داخل پرانتز از کتاب اعتصام مى  ‏باشد .

 [۶۵] .  ادامه روایت ، چون حدیث پیشین است .

 [۶۶] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۱ واژه «إلی ؛ سوى   من» وجود ندارد .

 [۶۷] .  آنچه داخل پرانتز آمده از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۲ مى  ‏باشد .

 [۶۸] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۲ ، «بریع» ضبط شده و در پانوشت آمده است : در کتاب‏هاى   حدیث ، مشهور «بزیغ» مى  ‏باشد ، و در نسخه‏اى   «بریع» نوشته شده است .

 [۶۹] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۲ به جاى   «غربانى  » ، «فریانى  » آمده است .

 [۷۰] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۲ ، «والق» ثبت شده است .

 [۷۱] .  این سطر در اعتصام با خط سیاه [ پر رنگ ] نوشته شده است .

[۷۲] .  در اعتصام عبارت چنین است … و سعید بن عثمان عن یحیى   بن العلاء .

 [۷۳] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۳ به جاى   «العلى  » ، «العلا» نوشته شده است .

 [۷۴] .  الاعتصام ۱ : ۲۸۵ ، ۳۰۴ .

 [۷۵] .  همان ، ص۳۰۴ .

 [۷۶] .  داخل پرانتز از کتاب اعتصام است .

 [۷۷] .  در اعتصام به جاى   «قرنى  » ، «عَنَزى  » نوشته شده است .

 [۷۸] .  داخل پرانتز از اعتصام ۱ : ۳۰۴ مى  ‏باشد .

 [۷۹] .  الاعتصام ۱ : ۲۸۶ . در این کتاب آمده است : بَکّار بن احمد بن احمد ، براى   ما حدیث کرد على   بن ابى   حنیفه و مخول بن ابراهیم ، گفتند : براى   ما حدیث کرد محمّد بن بکر از زیاد بن منذر ، گفت : شنیدم ابا جعفر مى  ‏گفت : پدرم ، على   بن حسین  علیه ‏السلام هنگامى   که اذان مى  ‏داد ، مى  ‏گفت : «حیّ على الفلاح   ، حیّ على   خیر العمل» و این جمله از اذان بود ، و عمر چون بیم داشت مردم از جهاد بازایستند و به نماز تکیه کنند و مطمئن باشند ، دستور داد [ از آن دست بردارند ] ، پس مردم از آن دست کشیدند .

[۸۰] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۴ ، به جاى   «حدّثنا» آمده است : «أخبرنا» .

[۸۱] .  زیادى   عبارت داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۳۰۵ ، است .

[۸۲] .  در اعتصام «جیله» ثبت شده است .

 [۸۳] .  در اعتصام عبارت چنین است : ابى   جارود گفت : شنیدم ابو جعفر مى  ‏فرمود : پدرم على   بن حسین …

[۸۴] .  الاعتصام ۱ : ۲۸۷ ، ۳۰۵ .

[۸۵] .  در اعتصام ۱ : ۲۸۶ ، «حسین» نوشته شده است .

 [۸۶] .  داخل پرانتز از کتاب اعتصام ۱ : ۲۸۱ مى  ‏باشد ، و در این مأخذ به جاى   «أن یکفّوا عنها» ، آمده است : «فکفّوا عنها» .

[۸۷] .  در اعتصام ۱ : ۳۰۵ ، «الاودی» آمده است .

[۸۸] .  عبارت داخل پرانتز در اعتصام ۱ : ۳۰۵ یافت نشد .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 − دو =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>