تشریع اذان در نظر اهل بیت ع -پژوهشی درباره اذان

 تشریع اذان در نظر اهل بیت ع -پژوهشی درباره اذان

احادیث اهل بیت نبوّت علیهم‏ السلام ـ که از طریق شیعه دوازده امامى  یا اسماعیلیّه یا زیدیّه روایت شده ـ بیان‏گر آن است که شروع اذان در معراج پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله رخ داد ، بعضى  ازاین احادیث چنین است :

امام على  بن ابى ‏طالب  علیه ‏السلام (م۴۰ ه )

امام رضا  علیه ‏السلام به نقل از پدرانش مى ‏گوید : «على  بن ابى ‏طالب فرمود : چون بر پیامبرتعلیم اذان آشکار شد ، جبرئیل بُراق را آورد ، براق سر بر نمى ‏تافت ، جبرئیل به نرمى (در گوش او) گفت : آرام گیر ، احدى  گرامى ‏تر از او ـ نزد خدا ـ بر تو سوار نخواهدشد ، پس آرام گرفت . پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : سوار بُراق شدم [ و او به پرواز درآمد و به پیش تاخت ] تا به حجابى  رسیدم که در پى  آن (عرش) خداى  رحمان است . فرشته ‏اى  از پشت حجاب درآمد ، گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به جبرئیل فرمود : این فرشته کیست ؟

پاسخ داد : سوگند به آن که تو را به نبوّت گرامى  داشت ، پیش از این لحظه آن را ندیده ‏ام . فرشته گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، پس از وراى  حجاب ندا آمد :بنده‏ ام راست گفت ، من بزرگ‏ترم ، من بزرگ‏ترم .آن فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ؛ از آن حجاب صدا آمد :بنده ‏ام راست گفت : (منم ، اللّه‏) خدایى  جز من وجود ندارد . باز فرشته گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، از وراى  حجاب ندا آمد : بنده ‏ام راست گفت ، من محمّد را به رسالت فرستادم . فرشته گفت : حَیّ على  الصلاة ، حَیّ على  الصلاة ، ندا آمد : بنده‏ام راست گفت ، و به عبادتم فرا خواند . فرشته گفت : حَیّ على  الفلاح ، حَیّ على  الفلاح ، از پس حجاب ندا آمد ، بنده ‏ام راست گفت و به عبادتم فرا خواند . فرشته گفت : به راستى  رستگار است کسى  که بر آن مواظبت کند .پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : در آن هنگام ، خداى  بزرگ شرفم را بر اوّلین و آخرین کامل
کرد[۱] .

 امام حسن بن على   علیه ‏السلام (م۵۰ ه )

سُفیان بن لیل مى ‏گوید : چون امر حسن بن على  و معاویه شد ، آنچه که شد ، به
مدینه نزد او آمدم در حالى  که میان اصحابش نشسته بود . آن‏گاه وى  حدیث پیشین رااز آن حضرت نقل مى ‏کند و مى ‏گوید : پس نزد او درباره اذان مذاکره مى ‏کردیم ، بعضى از ما گفت : شروع اذان با خواب عبداللّه‏ بن زید بود !حسن بن على  به او گفت : «شأن اذان فراتر از این است ، جبرئیل در آسمان ، دو دو ،اذان گفت و به پیامبر آموخت و ، یک یک ، اقامه گفت و پیامبر را یاد داد» ، پس حسن تاولایت داشت به آن اذان مى ‏داد[۲] .

 امام حسین بن على   علیه ‏السلام (م۶۱ ه )

در کتاب جعفریات آمده است : به ما خبر داد محمّد ، [ گفت ] موسى  برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم برایم حدیث کرد از پدرش ، از جدش ـ جعفر بن محمّد از پدرش ،از جدّش ـ على  بن الحسین ـ از حسین بن على   علیه ‏السلام که از آن حضرت از اذان و سخنان مردم در این‏باره پرسیدند ، فرمود :«وحى  بر پیامبرتان نازل مى ‏شد ، و شما مى ‏پندارید که پیامبر اذان را از عبداللّه‏ بن زید دریافت ؟! بلکه من از پدرم ـ على  بن ابى ‏طالب ـ شنیدم که مى ‏گفت : خداى  بزرگ آن‏گاه که پیامبر به معراج برده شد ، فرشته ‏اى  را فرود آورد ، پس هریک از جمله‏ هاى اذان و اقامه را دوبار گفت ، سپس جبرئیل به او فرمود : اى  محمّد ، اذان نماز چنین است[۳] .در دعائم الاسلام ـ که از کتاب‏هاى  اسماعیلیّه است ـ از جعفر بن محمّد ، ازپدرش ، از جدّش ، از حسین بن على  روایت شده است که از آن حضرت از سخن مردم درباره اذان سؤال شد که مى ‏گویند : سبب اذان رؤیایى  بود که عبداللّه‏ بن زید دید ،و پیامبر را از آن آگاه ساخت ، پس پیامبر دستور اذان داد !امام حسین  علیه ‏السلام فرمود : «وحى  بر پیامبر شما فرود مى ‏آمد ، و شما گمان مى ‏کنید که او اذان را از عبداللّه‏ بن زید فراگرفت ؟ اذان وجه دینتان است !» امام  علیه ‏السلام خشمگین شدو  سپس گفت : بلکه از پدرم ـ على  بن ابى ‏طالب ـ شنیدم که مى ‏گفت : «خداى  بزرگ زمانى  که پیامبر به معراج برده شد ، فرشته‏اى  فرود آورد …» ، و حدیث اسراء را بیان کرد و فرمود : «و فرشته ‏اى  را برانگیخت که مانند آن پیش از آن زمان و بعد از آن زمان ،در آسمان دیده نشد ؛ پس هریک از جملات اذان و اقامه را دوبار گفت» ، آن‏گاه امام چگونگى  اذان را بیان کرد و فرمود : جبرئیل به پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : «اى  محمّد ، این‏گونه براى  نماز اذان بگو»[۴] .

محمّد بن على  بن ابى ‏طالب (ابن حَنَفیّه ، م۷۳ ـ ۹۳ ه )

ابى  علا مى ‏گوید : به محمّد بن حنفیّه گفتم : ما چنین حدیث مى ‏کنیم که شروع این اذان از رؤیایى  بود که مردى  از انصار در خوابش دید .[ ابى علا ] مى ‏گوید : محمّد بن حنفیّه از این سخن به شدّت تکان خورد و گفت : به آنچه در شریعت اسلام اصل است و رکن دینتان مى ‏باشد روى  آوردید و گمان کردیدکه آن تنها رؤیایى بوده  که مردى  از انصار در خوابش دیده ، و ممکن است راست یادروغ و یا خوابى  آشفته باشد !راوى  مى ‏گوید : گفتم : این حدیث میان مردم شایع است ! گفت : به خدا سوگند ،این سخن باطل است ، پدرم خبر داد که جبرئیل در شب معراج ، در بیت المقدس اذان و اقامه گفت ، سپس هنگامى  که پیامبر به آسمان برده شد ، اذان را اعاده کرد …[۵]در معانى  الأخبار از على  بن عبداللّه‏ وَرّاق و از على  بن محمّد بن حسن قزوینى  روایت شده که گفتند : سعد بن عبداللّه‏ برایمان حدیث کرد از عبّاس بن سعید اَزْرَق که گفت : براى  ما حدیث کرد ابو نصر ، از عیسى  بن مهران ، از یحیى  بن حسن بن فرات ،از حمّاد بن یَعلى  ، از على  بن خرور ، از اَصْبَغ بن نُباتَه ، از محمّد بن حنفیّه که ، نزد او ازاذان سخن به میان آمد ، گفت :چون پیامبر به آسمان سَیْر داده شد (و) به آسمان ششم رسید ، فرشته‏اى  از آسمان هفتم فرود آمد که پیش از آن روز هرگز فرود نیامده بود ، پس گفت : اللّه‏ُ اکبر ، اللّه‏ُ اکبر ،
خداى  بزرگ فرمود : من چنینم . گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، خداى  بزرگ فرمود :همین‏گونه است ، خدایى  جز من نیست ، گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، خداى
بلند مرتبه فرمود : محمّد بنده و امین من بر خلقم مى ‏باشد ، براى  رسالاتم او را بر
بندگانم برگزیدم .سپس فرشته گفت : حَیّ على  الصلاة ، خدا فرمود : نماز را بر بندگانم واجب کردم و دین خود قرار دادم . گفت : حَیّ على  الفلاح ، خدا فرمود : هرکه به سوى  نماز رود وبراى  رضاى  من بر آن مواظبت کند ، رستگار است . سپس فرشته گفت : حَیّ على  خیرالعمل ، خدا فرمود : نماز برترین اعمال است ، و پاکیزه‏ ترین آنها نزد من .فرشته گفت : قد قامت الصلاة ، پس پیامبر پیش افتاد و امام اهل آسمان شد ، و ازاین زمان ، شرف نبى  تمام و کامل گشت[۶] .نظیر این حدیث از طُرُق زیدیّه روایت شده است ، و حافظ علوى  در «الأذان بحیّ على  خیر العمل» مى ‏گوید :قرائت کرد بر ما ابوالقاسم ، حَفْص بن محمّد بن ابى  عابد ، [ گفت : ] حدیث کردبراى  ما زید بن محمّد بن جعفر عامرى  ، [ و گفت : ] براى  ما حدیث کرد جعفر بن محمّد بن مروان [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد پدرم [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد نَصْربن مُزاحِم مِنْقَرِى  ، [ و او گفت : ] براى  ما حدیث کرد ایوب بن سلیمان فَزارِى  از على بن جَرْوَل ، از محمّد بن بِشْر که گفت : مردى  نزد محمّد بن حنفیّه آمد و به او گفت : ماچنین دریافتیم که به راستى  اذان ، رؤیایى  بوده که مردى  از انصار آن را دید ، بر پیامبرحکایت کرد ، پیامبر به بلال دستور داد (اذان دهد) ، پس این رؤیا اذان شد !محمّد بن حنفیّه به آن مرد گفت : این قصّه را مردمان نادان مى ‏گویند ، امر اذانبزرگ‏تر از این است … چون پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به معراج بُرده شد ، به آسمان ششم رسید ،خدا آنچه از انبیاء و ملائکه خواست گرد آورد ، پس فرشته‏اى  نازل شد که پیش از آن روز فرود نیامده بود ، ملائکه دانستند که او جز براى  کارى  بزرگ فرود نیاید ، پس نخستین سخنى  که هنگام نزول گفت ، این بود : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، خداى  بزرگ و متعال فرمود : چنین هستم ، من بزرگ‏ترم چیزى  بزرگ‏تر از من نیست . آن‏گاه فرشته گفت :أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، خدا فرمود : این‏گونه‏ ام ، خدایى  جز من نیست . گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، خدا فرمود : بلى  ، او فرستاده من است ، به رسالتم او را برانگیختم وامین وحى  خود قرار دادم . گفت : حَیّ على  الصلاة ، خدا فرمود : نماز را بر بندگانم واجب کردم و رضاى  خود را در آن قرار دادم . پس فرشته گفت : حَیّ على  الفلاح ،خدا فرمود : رستگار است هرکه به سوى  نماز برود و براى  رسیدن به وجه من بر آنمواظبت کند . سپس فرشته گفت : حَیّ على  خیر العمل ، خدا فرمود : نماز نزد من پاکیزه ‏ترین و پسندیده‏ ترین کارهاست .آن‏گاه فرشته گفت : قد قامت الصلاة ، پس رسول خدا و کسانى  از پیامبران وفرشتگان که نزد او بودند برخاستند ، و آن فرشته اذان گفت و هریک از جملات آن رادوبار اَدا مى ‏کرد ، و پایان اذان و اقامه‏اش «لا إله إلاّ اللّه‏» بود .و این همان ذکرى  است که خدا در کتابش فرموده : « وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ » ؛ و ذکر تو رابرافراشتیم .و در آن روز شرف و بزرگى  پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله بر خلق تمام شد . پس [ به زمین ] فرود آمدو امر کرد که به آن ، اذان گفته شود[۷]

 امام محمّد بن على  ، باقر العلوم  علیه ‏السلام (م۱۱۴ ه )

شیخ طوسى  به اسناد خود ، از محمّد بن على  بن محبوب ، از على  بن السِنْدى  ، ازابن ابى  عُمَیْر ، از ابن اُذَیْنَه ، از زُراره و فُضیل بن یسار آورده است که ابو جعفر (امام باقر  علیه ‏السلام) فرمود : چون رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به معراج بُرده شد و به بیت المعمور رسید ،وقت نماز شد ، جبرئیل اذان و اقامه گفت ، پس پیامبر پیش ایستاد و فرشتگان و انبیاءپشت سر آن حضرت صف بستند .(زراره و فضیل گویند : پرسیدیم : چگونه اذان گفت ؟فرمود : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ؛ أشهد أنَّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ؛ حَیّ على  الصلاة ، حَیّ على  الصلاة ؛ حَیّ على  الفلاح ، حَیّ على  الفلاح ؛ حَیّ على  خیر العمل ، حَیّ على  خیر العمل ؛ اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ لا إله إلاّ اللّه‏ ، لا إله إلاّ اللّه‏ .و اقامه مثل این است ، جز اینکه در آن «قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة» ، بین «حَیّ على  خیر العمل ، حَیّ على  خیر العمل» و بین «اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر» مى ‏باشد ؛ پس پیامبر بلال را به این اذان امر کرد ، و تا زمانى  که پیامبر از دنیا رفت ، بلال پیوسته همین‏ گونه اذان مى ‏داد[۸] .در کافى  به اسنادش از ابى  حمزه ثُمالى  و ابى  منصور ، از ابى  الربیع آمده است که گفت : با ابى  جعفر (امام باقر  علیه ‏السلام) در سالى  که هِشام بن عبدالمَلِک به حج آمده بود حج مى ‏گزاردیم ، نافع غلام عبداللّه‏ بن عمر بن خطاب با هِشام بود . نگاه نافع به ابى جعفر  علیه ‏السلام در رکن خانه کعبه افتاد ، در حالى  که مردم بر او گرد آمده بودند ؛ به هِشام گفت : اى  امیرمؤمنان ، آن که مردم دور او ازدحام کرده‏ اند کیست ؟!هِشام گفت : این محمّد بن على  ، پیامبر اهل کوفه است ؛ نافع گفت : گواه باش که نزدش مى ‏روم و مسائلى  را از او مى ‏پرسم که پاسخش را به من ندهد مگر پیامبر یافرزند پیامبر یا وصى  او . هشام گفت : برو و بپرس ، شاید او را شرمنده کنى  ! پس نافع آمد ، از میان مردم خود را به ابو جعفر رساند و پرسید : اى  محمّد بن على  ، من تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده‏ ام ، حلال و حرام آنها را مى ‏دانم ، آمده ‏ام مسائلى  رااز تو بپرسم …(از جمله پرسید : با آنکه بین محمّد و عیسى  پانصد سال فاصله بود ، آن که محمّداز او سؤال کرد[۹] چه کسى  بود ؟    امام  علیه ‏السلام این آیه را خواند : «منزّه و پاک است خدایى  که شبى  بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الأقصى  ـ که پیرامونش را مبارک کردیم ـ بُرد تا آیاتش را به اوبنمایاند»[۱۰] ؛ از آیاتى  که خداى  متعال ـ هنگامى  که محمّد را به بیت المقدس سیر داد ـ به او نمایاند این بود که ، پیامبران و انبیاء اول و آخر را گرد آورد ، آن‏گاه به جبرئیل فرمان (اذان) داد ، پس جبرئیل به صورت زوج و دوبار ، اذان و اقامه گفت ، و در اذانش «حَیّ على  خیر العمل» گفت ، سپس محمّد مقدّم شد و با گروه پیامبران نماز گزارد[۱۱] .    و در کتاب «الأذان بِحَیّ على  خیر العمل» اثر حافظ علوى  آمده است : به ما خبر دادعبداللّه‏ بن مُخالد[۱۲] ، [ گفت : ] به ما خبر داد احمد بن محمّد بن سعید ، [ گفت : ] براى  ماحدیث کرد محمّد بن عمرو بن عثمان ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد محمّد بن سِنان ،[ گفت : ] براى  ما حدیث کرد عمّار بن مروان از منتخل[۱۳] از جابر که گفت : از ابو جعفردرباره چگونگى  شروع اذان پرسیدم ، فرمود : چون پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به آسمان بالا برده شد ،جبرئیل بر او نازل گشت و با او محملى  از محمل‏هاى  پروردگار بزرگ بود ؛ و با آنپیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله را سوى  آسمان برد ، پس جبرئیل این‏گونه اذان گفت :اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ؛ أشهدأنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، (أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏) ؛ حَیّ على  الصلاة ، (حَیّ على الصلاة) ؛ حَیّ على  الفلاح ، (حَیّ على  الفلاح) ؛ حَیّ على  خیر العمل ، حَیّ على  خیرالعمل ؛ و حدیث را ذکر کرده است[۱۴] .    در کتاب الاعتصام بحبل اللّه‏ آمده است : … محمّد به اسنادش از ابى  جعفر  علیه ‏السلام روایت کرده که فرمود : از نادانى  این امّت است که مى ‏پندارند رسول خدا اذان را ازرؤیایى  آموخت که مردى  دید ، به خدا سوگند ، دروغ گفتند ! چون خدا خواست پیامبرش را اذان آموزد ، جبرئیل براى  او بُراق را آورد . وى  آن‏گاه تمام حدیث را ذکرمى ‏کند [۱۵] ، و پس از آن مى ‏گوید : و در کتاب «الشفا» اثر امیر حسن ، روایت کرده است
باقر ، محمّد بن على  سجّاد ، بن حسین ـ سبط شهید و فرزند على  وصى  [ پیامبر ] ـ وقاسم بن ابراهیم ، و هادى  الى  الحق ـ یحیى  بن حسین الحافظ ـ و ناصر للحق حسن بن على   علیه ‏السلام که : اذان را خدا به پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله آموخت ، در آن شبى  که از مسجد الحرام به مسجد الاقصى  برده شد ؛ خدافرشته‏ اى  از فرشتگان را مأمور ساخت ، آن فرشته اذانرا به پیامبر آموزاند[۱۶] .

زید بن على  (م۱۲۱ ه )

زید بن على  از پدرانش ، از على   علیه ‏السلام روایت مى ‏کند که : «در شب معراج اذان به پیامبر آموخته شد ، و بر او واجب گشت»[۱۷] .امام هادى  باللّه‏ ـ از امامان زیدیه ـ در کتاب «الأحکام» مى ‏گوید : یحیى  بن على  بن حسین  رضى ‏الله عنه گفت : اصل اذان در شب مَسْرى  به پیامبر آموخته شد ، خدا فرشته‏ اى  را به سویش   فرستاد ، آن فرشته اذان را به پیامبر آموزاند .اما آنچه جاهلان مى ‏گویند ـ که اذان رؤیاى  بعضى  از انصار بود که به پیامبر گفت ، وپیامبر از او خواست به بلال آموزد ـ سخن محالى  است که خردمندان آن رانمى ‏پذیرند ؛ زیرا اذان از اصول دین است و پیامبر اصول دین را از زبان انسانى  ـ ازجهانیان ـ نمى ‏آموزد[۱۸] .

 امام جعفر بن محمّد الصادق  علیه ‏السلام (م۱۴۸ ه )

کلینى  به سند خودش از على  بن ابراهیم ، از پدرش ، از ابن ابى  عُمَیر ، از حمّاد ، ازمنصور بن حازم ، از ابى  عبداللّه‏ ، (الصادق  علیه ‏السلام) روایت کرده که فرمود : چون جبرئیل با اذان بر پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله هبوط کرد ، سر پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله در خانه على  بود . جبرئیل اذان و اقامه گفت ، پس چون پیامبر آن را دریافت ، فرمود : یا على  ، شنیدى  ؟ گفت : بلى  ، فرمود :حفظ کردى  ؟ گفت : بلى  ، فرمود : بلال را بخوان و او را بیاموز ، پس على  بلال رافرا خواند و اذان را به او یاد داد[۱۹] .و در تفسیر عیاشى  از عبدالصمد بشیر آمده است که گفت : نزد امام صادق  علیه ‏السلام ذکرآغاز اذان به میان آمد که ، مردى  از انصار اذان را در خواب دید و آن را براى  پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله حکایت کرد ، پس پیامبر از او خواست که اذان را به بلال بیاموزد .امام صادق  علیه ‏السلام فرمود : دروغ گفتند ، همانا پیامبر در سایه کعبه خواب بود که جبرئیل با جامى  از آب بهشت آمد و او را بیدار کرد ، و از آن حضرت خواست که با آن غسل کند ، آن‏گاه او را در محملى  آکنده از هزار هزار نور رنگارنگ گذاشت و به آسمان بالا بُرد تا اینکه به درهاى  آسمان [ اول ] رسید . پس چون فرشتگان او را [ با آن شکوه ] دیدند ، از درهاى  آسمان رمیدند و [ با شگفتى  ] گفتند : دو خدا ! خدایى  درزمین و خدایى  در آسمان !خدا جبرئیل را فرمان داد ، پس گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، فرشتگان به درهاى  آسمان بازگشتند ، و درهاى  آسمان باز شد ، پیامبر به آن درآمد تا به آسمان دوم رسید ،فرشتگان (آن آسمان نیز) از درهاى  آسمان دور شدند ، (و چون جبرئیل) گفت : أشهدأن لا إله إلاّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، فرشتگان برگشتند و دانستند که آن حضر ت مخلوق (و آفریده خدا) است ، پس درهاى  آن آسمان نیز باز شد . پیامبر وارد آن آسمان شد و از آن گذشت تا به آسمان سوم رسید ؛ فرشتگان آن آسمان نیز از ترس به کنار رفتند (تا اینکه) جبرئیل ندا داد : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنّ محمّداًرسول اللّه‏ ؛ پس فرشتگان باز آمدند ، و درها گشوده شد ، پیامبر از آن آسمان نیزگذشت تا به آسمان چهارم رسید …پس چون پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله با پروردگار مناجات کرد ، به بیت المعمور ـ که جایگاهى  است به موازات خانه کعبه در آسمان هفتم ـ بازگردانده شد ؛ انبیاء و پیامبران وفرشتگان بر او گرد آمدند ، آن‏گاه جبرئیل امر شد [ که اذان و اقامه گوید ] ؛ او اذان واقامه را تمام کرد ، وپیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله جلو ایستاد و با آنها نماز گزارد .چون نماز پایان یافت ، رو به آنان کرد ، خدا به او فرمود : «از کسانى  که پیش از توکتاب را خواندند ، سؤال کن . حق از جانب پروردگارت تو را آمد ، پس از شک داران مباش»[۲۰] .    آن‏گاه پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله از آنها پرسش کرد ؛ سپس با دو صحیفه فرود آمد و آن دو را به امیرالمؤمنین سپرد .امام صادق  علیه ‏السلام فرمود : این [ جریان ] آغاز اذان بود[۲۱] .    صدوق به اسنادش از صباح مُزَنِى ّ و سَدِیر صَیْرَفى  و محمّد بن نُعمان اَحْوَل و عمربن اُذَیْنَه نقل کرده است که ، آنان نزد امام صادق  علیه ‏السلام بودند ، امام  علیه ‏السلام فرمود : اى  عمر بن اُذَیْنَه ، این ناصبى ‏ها را در اذان و اقامه چگونه مى ‏بینى  ؟ گفتم : فدایت شوم ، آنهامى ‏گویند : اُبى ّ بن کعب انصارى  آن را در خواب دید .امام  علیه ‏السلام فرمود : به خدا سوگند ، دروغ مى ‏گویند ، دین خداى  متعال گرامى ‏تر از آن است که در خواب دیده شود ؛ خداى  بزرگ پیامبرش را به آسمان عروج داد ، آن‏گاه امام قصّه معراج را بیان کرد[۲۲] .    در روایت دیگرى  آن حضرت فرمود : وحى  بر پیامبرتان نازل مى ‏شد ، و شمامى ‏پندارید که او [ تعالیم دین را ] از عبداللّه‏ بن زید ستاند ؟![۲۳]    و على  بن ابراهیم از پدرش ، از ابن ابى  عُمَیر ، از ابن اُذَیْنَه ، روایت کرده که امام صادق  علیه ‏السلام فرمود : این ناصبى ‏ها چه روایت مى ‏کنند ؟ گفتم : فدایت شوم ، در کدام زمینه ؟ فرمود : درباره اذان و رکوع و سجودشان . گفتم مى ‏گویند : اُبَى ّ بن کَعب آن رادر خواب دید . امام  علیه ‏السلام فرمود : دروغ گفتند ، دین خداى  بزرگ ، عزیزتر از آن است که
در خواب دیده شود .سَدِیر صَیْرَفى  مى ‏گوید : به امام  علیه ‏السلام گفتم : فدایت شوم ، در این‏باره برایمان سخنى  بگویید ، آن حضرت فرمود :خداى  ـ عزّ وجلّ ـ چون پیامبرش را به آسمان‏هاى  هفت‏گانه عروج داد ، آسمان اول [ این مقام را ] به او تبریک گفت ، آسمان دوم تعالیم لازم را به او آموزاند ، پس خدامحملى  از نور فرستاد که چهل نوع نور از نورهاى  حلقه عرش خدا در آن بود ، و[ شدت درخشش آن ] دیده‏ها را فرو مى ‏بست …[۲۴]پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : آن‏گاه پروردگارم چهل نوع نور دیگر بر من افزود که به نورهاى  پیشین شباهت نداشت ، سپس مرا به آسمان سوم برد ، فرشتگان پراکنده شدند و به سجده افتادند و گفتند : «سُبّوح قُدّوس ، ربُّ الملائکة والروح» ، این چه نورى  است که به نور پروردگارمان مى ‏ماند ؟!پس جبرئیل گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ؛فرشتگان گرد آمدند و گفتند : آفرین بر [ آن که در رتبه تعالى  و پیامبرى  ] اول و [ درمقام بعثت ] آخر [ است ] ، آفرین به گرد آورنده و نشر دهنده ، محمّد بهترین پیامبران و على  بهترین اوصیا .پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : آن‏گاه آنان بر من سلام کردند و از برادرم [ على  ] پرسیدند ،پاسخ دادم : او در زمین است ، آیا او را مى ‏شناسید ؟ گفتند : چگونه او را نشناسیم ، باآنکه هر سال که بیت المعمور را حج مى ‏کنیم ، بر آن پوست نوشته سفیدى  است که نمایان‏گر اسم محمّد و نام على  و حسن و حسین (ائمه  علیه ‏السلام) و شیعیان شان تا روزقیامت مى ‏باشد ، و ما بر آنها در هر روز و شب پنج بار کرامت و بزرگى  را خواستارمى ‏شویم ـ  مقصود پنج وقت نماز است ـ … .سپس پروردگارم چهل نوع نور دیگر بر من افزود که با نورهاى  نخست همانندنبود ، و آن‏گاه مرا بالا بُرد تا به آسمان چهارم رسیدم ، فرشتگان چیزى  نگفتند ، وشنیدم صدایى  را که گویا در سینه ‏ها انعکاس یافت ، پس فرشتگان جمع شدند ،درهاى  آسمان باز شد و [ همه ] مانند اسبان نیک سوى  من آمدند ، در این هنگام جبرئیل گفت : حَیّ على  الصلاة ، حَیّ على  الصلاة ، حَیّ على  الفلاح ، حیّ على  الفلاح .ملائکه گفتند : دو صداى همتاى هم و معروف   .جبرئیل گفت : قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة …پس خدا به من وحى  کرد : اى  محمّد ، نزدیک صاد آى  ، جاهاى  سجده‏ ات را بشوى  و پاکیزه کن و براى  پروردگارت نماز گزار .پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به صاد[۲۵] نزدیک شد ـ و آن آبى  است که از راست ساق عرش مى ‏ریزد ـآب را به دست راست گرفت ، از این‏رو وضو با دست راست شد . سپس خدا وحى کرد ، صورتت را بشوى  …[۲۶]در تفسیر على  بن ابراهیم قمى  ـ سوره بنى  اسرائیل ـ از پدرش ، از محمّد بن ابى
عُمَیر ، از هِشام بن سالم ، از امام صادق  علیه ‏السلام ـ در حدیثى  طولانى  ـ آمده است :در این هنگام فرشته ‏اى  اذان داد که پیش از آن شب در آسمان دیده نشده بود ، پس گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ، خدا فرمود : بنده‏ام راست گفت ، من بزرگ‏ترم .گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ؛ خداى  متعال فرمود : بنده‏ام
راست گفت ، منم اللّه‏ ، جز من خدایى  نیست . گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهدأنّ محمّداً رسول اللّه‏ ؛ خدا فرمود : بنده‏ام راست گفت ، محمّد بنده وفرستاده من است ، او را [ به رسالت ] برانگیختم و برگزیدم .فرشته ندا داد : حَیّ على الصلاة ، حَیّ على  الصلاة ، خدا فرمود : بنده ‏ام راست گفت : به فریضه‏ ام فرا خواند ، هرکه با رغبت به سوى  آن رود [ و نماز را به جا آورد ] آن نماز کفّاره گناهان گذشته اوست . فرشته گفت : حَیّ على  الفلاح (حَیّ على  الفلاح) ،خدا فرمود : آن [ فریضه نماز ] صلاح و ظفرمندى  و رستگارى  است .پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : آن‏گاه بر فرشتگان آسمان امامت کردم ؛ چنانچه در بیت المقدس بر انبیاء امامت کردم [ و در نماز امام جماعت آنها شدم [۲۷]] .حافظ علوى  در کتابش ـ الأذان بحیّ على  خیر العمل ـ مى ‏نویسد : براى  ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد على  بن حسین بن یعقوب ، [ گفت : ] به ما خبر داد احمد بن عیسى  عِجْلى  ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کردجعفر بن عَنْبَسَه یَشْکُرى  ، [ گفت : ] براى  ما حدیث کرد احمد بن عمر بَجَلى  ،[ گفت :  ]براى  ما حدیث کرد سلام بن عبداللّه‏ هاشمى  ، از سُفیان بن سَمْط ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از جدّش که فرمود :نخستین کسى  که در آسمان اذان گفت جبرئیل بود ، او زمانى  که پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به آسمان برده شد ، گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ فرشتگان گفتند : خدا بزرگ‏تر از خلقش است . گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ ، فرشتگان گفتند : ما هم شهادت مى ‏دهیم که خدایى  جز خداى  یکتا نیست ، گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏ ،فرشتگان گفتند : بنده ‏اى  است [ که به رسالت ] مبعوث شده است .جبرئیل گفت : حَیّ على  الصلاة ، حَیّ على  الصلاة ، فرشتگان گفتند : مردمان به نمازفرا خوانده شدند . گفت : حَیّ على  الفلاح ، حَیّ على  الفلاح ؛ فرشتگان گفتند : قوم [ انسان‏هاى  با ایمان ] رستگار شدند ؛ گفت : حیّ على  خیر العمل ، حیّ على  خیرالعمل ؛ فرشتگان گفتند : قوم [ مردمان مؤمن ] به بهترین عمل امر شدند .نماز اقامه شد ، پیامبر فرمود : اى  جبرئیل ، پیش بایست و با ما نمازگزار .جبرئیل گفت : اى  محمّد ، خداى  بزرگ ما را امر کرده که براى  پدرت آدم سجده کنیم ، ما بر فرزند او مقدم نمى ‏شویم ، پس پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله جلو افتاد و با ملائکه نمازگزارد[۲۸] . محمّد بن مکّى  ـ شهید اول ـ در کتاب «ذکرى  الشیعة» سخن ابن أبى  عُقَیْل را نقل مى ‏کند که گفت : شیعه اجماع دارند بر اینکه صادق  علیه ‏السلام لعنت کرد [ و نفرین فرستاد ]بر کسانى  که مى ‏پندارند پیامبر اذان را از عبداللّه‏ بن زید گرفت ، آن حضرت فرمود :«وحى  بر پیامبر شما نازل مى ‏شد آن‏گاه شما گمان مى ‏کنید که او اذان را از عبداللّه‏ بن زیدگرفت ؟!»[۲۹]

امام على  بن موسى  الرضا  علیه ‏السلام (م۲۰۴ ه )

صدوق ـ در عیون اخبار الرضا  علیه ‏السلام و علل الشرائع ـ به سند خود از امام رضا  علیه ‏السلام روایت مى ‏کند که آن حضرت به نقل از پدرانش گفت : «پیامبر فرمود : چون به آسمان عروج داده شدم ، جبرئیل دو دو ، اذان و اقامه گفت»[۳۰] .در کتاب «الاعتصام بحبل اللّه‏» ، به نقل از صحیفه على  بن موسى  الرضا  علیه ‏السلام آمده است : … پدرم موسى  بن جعفر برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم جعفر بن محمّد برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم محمّد بن على  برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم على  بن حسین بن على  برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم حسین بن على  برایم حدیث کرد ،گفت : پدرم على  بن ابى ‏طالب برایم حدیث کرد ، گفت :پیامبر فرمود : چون زمان تعلیم اذان فرا رسید ، جبرئیل بُراق را آورد او سرکشى  کرد ؛ پس جاندارى  را برایم آورد که «بُرْقَه» گفته مى ‏شد … جبرئیل به آن گفت : اى  بُرقه ، آرام باش … پس فرشته ‏ا ى  از وراى  حجاب بیرون آمد ، ندا داد : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر .پرسیدم : اى  جبرئیل ، این فرشته کیست ؟ گفت : سوگند به کسى  که تو را به نبوّت گرامى  داشت ، پیش از این ساعت ، او را ندیده ‏ام . پس فرشته گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر …از پشت حجاب ندا آمد که ، بنده‏ام راست گفت ، من بزرگ‏ترم من بزرگ‏ترم . فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ …[۳۱]

اذان در نظر بعضى  از بزرگان

شیخ طوسى  مى ‏گوید : «اذان از وحى  نازل بر پیامبر گرفته شده نه رؤیا و خواب»[۳۲] .   سیّد محمّد عاملى  ـ صاحب مدارک ـ مى ‏گوید : «اصحاب [ امامیه ] اجماع دارند که اذان و اقامه ـ مانند دیگر عبادات ـ وحى  از سوى  خداى  متعال است بر زبان جبرئیل ، واحادیثشان به آن گویا است»[۳۳] .    شهید در «الذکرى » مى ‏گوید : «اذان و اقامه وحى  از سوى  خداست ـ مانند سایرعبادات ـ بر زبان جبرئیل»[۳۴] .    این نظر برآمده از احادیث ـ که بر قداست اذان دلالت دارد و آن را وحى  آسمانى مى ‏داند ـ ویژه مدرسه اهل البیت نیست ، داودى  از ابن اسحاق حکایت مى ‏کند که هشت روز پیش از آنکه عبداللّه‏ بن زید و عمر اذان را خواب ببینند ، جبرئیل آن رابراى  پیامبر آورد[۳۵] .    مؤیّد این سخن روایت عمر است که در پى  خرید ناقوس بود ، دریافت که اذان درخواب به ابن زید نمایانده شده است ، برگشت که پیامبر را با خبر کند ، پیامبر به اوفرمود : «وحى بر تو سبقت جست» [۳۶] .    عبدالرزّاق از ابن جُرَیْج از عطاء روایت مى ‏کند که ، عُبَید بن عُمَیر مى ‏گفت : همانا ،اذان وحى  از جانب خداست[۳۷] .  سیّد بن طاووس ـ از عالمان شیعه امامیّه ـ به اسناد خود به عبدالرزّاق ، از مَعْمَر ، ازابن حمّاد ، از پدرش ، از جدّش ، از پیامبر ـ در حدیث معراج ـ روایت مى ‏کند که ،فرمود : «آن‏گاه جبرئیل برخاست ، انگشت سبابه راست را در گوش گذاشت ، پس دودو ، اذان گفت» … و در آخر آن مى ‏گوید : «حَیّ على  خیر العمل ، و تا اذان پایان یافت براى  نماز دو دو ، اقامه گفت»[۳۸] .و در کنز العمّال ـ مسند رافع بن خَدِیج ـ آمده است ، چون پیامبر به آسمان برده شد ، اذان به او وحى  شد ، پس با آن فرود آمد پس جبرئیل او را آموزاند (طبرانى  ، درالأوسط ، این روایت را از ابن عمر آورده است)[۳۹] .از این رو ، قَسْطلانى  شافعى  ـ در ارشاد السارى  ـ در راستاى  رهایى  از اشکالِ تشریع اذان به رؤیا ، ادّعا کرده است که تشریع کننده اذان نصّ [ و حدیثى  ] است که خواب را استوار ساخته است نه خود خواب ؛ خداى  متعال مى ‏فرماید : «و زمانى  که به نماز ندا شوید ، آن را به مسخره و بازى  مى ‏گیرند ، این بدان جهت است که آنان گروهى  هستند که درنمى ‏یابند»[۴۰] معانى  عبادت خدا و شرایع او را . [ آن‏گاه قَسْطلانى مى ‏گوید :  ]بر مشروعیّت اذان به نصّ استدلال شده ، نه خواب فقط[۴۱] .لیکن پیداست که اشکال به حال خود باقى  است ؛ زیرا خواب در این حالت معناندارد .سرخسى  ـ از بزرگان حنفى  ـ در «المبسوط» مى ‏نویسد : روایت شده که هفت نفر ازصحابه (رض) در یک شب اذان را خواب دیدند ، ابو حفص ، محمّد بن على  این حدیث را انکار مى ‏کند و مى ‏گوید : به چیزى  که از معالم دین است روى  مى ‏آورند و باوجود این ، مى ‏گویند : به رؤیا پدید آمده است ! هرگز چنین نیست ، بلکه پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله زمانى  که به مسجد الأقصى  برده شد و انبیا در نزدش گرد آمدند ، فرشته‏ اى  اذان و اقامه گفت ، پس پیامبر با آنان نماز خواند .و گفته‏ اند : جبرئیل اذان را براى  آن حضرت آورد ، حتى  کثیر بن مُرَّه مى ‏گوید :جبرئیل در آسمان اذان گفت ، عمر آن را شنید[۴۲] .

 [۱] .  صحیفة الرضا  علیه ‏السلام : ۶۵ ـ ۶۶ ، حدیث ۱۱۵ ؛ و به نقل از آن ، بحار الأنوار ۸۱ : ۱۵۱ ؛ نگاه کنید به الإیضاح ،للقاضى  نعمان ، صفحه ۱۰۶ ، چاپ شده در میراث حدیث شیعه ، دفتر دهم ؛ و نیز «رأب الصدع ۱ : ۱۹۶» . چند صفحه پیش ، روایت بَزّار [ در این زمینه ] گذشت . نگاه کنید به ، نصب الرایة ۱ : ۲۶۰ .

 [۲] .  نصب الرایة ۱ : ۲۶۱ ؛ به نقل از المستدرک حاکم ۳ : ۱۷۱ ، کتاب معرفة الصحابة (با اندکى  اختلاف) .

[۳] .  الجعفریّات : ۴۲ ؛ مستدرک الوسایل ۴ : ۱۷ ؛ و در الإیضاح ، للقاضى  نعمان چاپ میراث حدیث شیعه ،دفتر دهم ، صفحه ۱۰۵ آمده است : در کُتُب جعفریه آمده است : از روایت ابى  على  محمّدى  اشعث کوفى  ، از ابى  الحسن موسى  بن اسماعیل بن موسى  بن جعفر ، از پدرش ، از جدّش ابى  عبداللّه‏ جعفر بن محمّد از جدّش على  بن حسین … .

[۴] .  دعائم الإسلام ۱ : ۱۴۲ ، ذکر الأذان والإقامة .

[۵] .  السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۰ ـ ۳۰۱ ؛ أمالی أحمد بن عیسى  بن زید ۱ : ۹۰ و نیز به نقل از این کتاب ، الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۲۷۷ ؛ الایضاح ، للقاضى  نعمان م۳۶۳ ه  ، چاپ میراث حدیث شیعه ، دفتر دهم ، صفحه ۱۰۶ .

 [۶] .  معانی الأخبار ، للصدوق : ۴۲ ، حدیث ۴ ؛ و به نقل از آن ، بحارالأنوار ۸۱ : ۱۴۱ .

[۷] .  الأذان بحیّ على  خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۱۸ ـ ۱۹ ؛ و با تحقیق عزان ، صفحه ۵۸ ؛ الایضاح ، للقاضى نعمان : ۱۰۷ .

 [۸] .  التهذیب ۲ : ۶۰/۲۱۰ ؛ الاستبصار ۱ : ۳۰۵ ، باب عدد فصول الأذان ، حدیث ۳ ؛ و نیز صدر و آغاز این حدیث در کافى  آمده است : الکافی ۳ : ۳۰۲/۱ .

 [۹] .  درباره این آیه که : « وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا » ؛ از پیامبرانى  که پیش از تو فرستادیم بپرس !سوره زخرف : ۴۵ .

 [۱۰] .  « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرى  بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى  الْمَسْجِدِ الأقْصَى  الَّذِی بَـرَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ ءَایَاتِنَا » سوره اسراء : ۱ .

 [۱۱] .  الکافی ۸ : ۱۲۰/۹۳ ؛ بحارالأنوار ۸۱ : ۱۳۶ به نقل از کافى  ؛ وسائل الشیعة ۵ : ۴۱۴ ؛ الاحتجاج ۲ : ۶۰ .

 [۱۲] .  در تحقیق عزان و نیز در الاعتصام ۱ : ۳۰۶ ، «مجالد البجلى » ضبط شده است .

 [۱۳] .  در تحقیق عزان «المُنَخّل» و در الاعتصام ۱ : ۳۰۶ ، «المنتحل» ثبت شده است .

 [۱۴] .  الأذان بحیّ على  خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۸۲ ، به تحقیق فضیل ؛ و نیز نگاه کنید به : ص۲۱ و۲۸ این کتاب ؛ و ص۶۰ به تحقیق عزّان ، و نیز به ، الاعتصام بحبل اللّه‏ : ۲۸۶ ؛ عبارت‏هاى  داخل پرانتز از «الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۳۰۶» مى ‏باشد .

 [۱۵] .  الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۲۷۷ .

 [۱۶] .  الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۲۷۸ .

 [۱۷] .  کنز العمّال ۱۲ : ۳۵۰/۳۵۳۵۴ ، از ابن مردویه .

 [۱۸] .  الأحکام ، للإمام الهادی باللّه‏ الزیدی ۱ : ۸۴ .

 [۱۹] .  الکافى  ۳ : ۳۰۲/۲ ؛ مانند این روایت در التهذیب ۲ : ۲۷۷/۱۰۹۹ ، آمده است ؛ و صدوق در «من لایحضره الفقیه ۱ : ۱۸۳/۸۶۵» به اسنادش از منصور بن حازم ، این روایت را مى ‏آورد .پوشیده نماند که این نصّ با آنچه نزد اهل بیت علیهم‏ السلام و بعضى  از اهل سنّت ثابت است ـ که تشریع اذان در اسراء و معراج رخ داد ـ مخالف و ناسازگار نمى ‏باشد ؛ زیرا [ تشریع ] اذان در معراج در مرحله ثبوت بود ، و [ تشریع ] اذان در زمین در مرحله اثبات . توضیح بیشتر در این باره در باب سوم ـ أشهد أنّ علیّاً ولیّ اللّه‏ میان شرعیّت و بدعت ـ خواهد آمد .

[۲۰] .  « فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَءُونَ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جَاءَکَ الحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ » سوره یونس : ۹۴ .

[۲۱] .  تفسیر العیّاشی ۱ : ۱۵۷ ، حدیث ۵۳۰ ؛ مستدرک الوسائل ۴ : ۴۲ ـ ۴۳ ؛ در این زمینه نگاه کنید به ، بیانمجلسى  در بحارالأنوار ۸۱ : ۱۲۱ .شایان ذکر است که در متن کتاب ، حدیث ناقص آمده است ، از این‏رو ترجمه با توجه به مأخذ صورت
گرفت م .

 [۲۲] .  علل الشرائع ۳۱۲/۱ ؛ بحارالأنوار ۸ : ۳۵۴ (به نقل از علل الشرائع) .

 [۲۳] .  وسائل الشیعة ۵ : ۳۷۰/۶۸۱۶ .

 [۲۴] .  حدیث طولانى  است ، بخش‏ هایى  از آن را در اینجا آورده‏ایم .

 [۲۵] .  آیة اللّه‏ جوادى  آملى  در کتاب «اسرار الصلاة» در این زمینه بیانى  دارند ؛ ر ک ، اسرار الصلاة : ۸۶ و۲۲ .

 [۲۶] .  الکافی (کتاب الصلاة ، باب النوادر) ۳ : ۴۸۲ ـ ۴۸۶/۱ ، براى  آگاهى  بیشتر در این زمینه ، ر ک ؛ تفسیرالقمى  ۲ : ۱۱ .

 [۲۷] .  تفسیر القمی ۲ : ۳ ـ ۱۲ ؛ مستدرک الوسائل ۴ : ۴۰ ؛ تفسیر عیّاشى  ۱ : ۱۵۷ ، حدیث ۵۳۰ ، از عبدالصمد بن بِشْر .

 [۲۸] .  الأذان بحیّ على  خیر العمل للحافظ العلوی : ۲۰ به تحقیق فضیل ، و به تحقیق عزّان ، ص۵۹ .

[۲۹] .  ذکرى  الشیعة ۳ : ۱۹۵ ؛ وسائل الشیعة ۵ : ۳۷۰ به نقل از ذکرى  الشیعة .

 [۳۰] .  عیون اخبار الرضا  علیه ‏السلام ۱ : ۲۰۴ ، باب ما جاء عن الرضا فى  زید بن على  ، حدیث ۲۲ ؛ علل الشرایع ۱ : ۶ ؛بحارالأنوار ۸۱ : ۱۰۸ به نقل از علل .

 [۳۱] .  الاعتصام بحبل اللّه‏ ۱ : ۲۷۸ [ حدیث طولانى  است ؛ بخش‏ هایى  از آن در اینجا آمده است ] .

[۳۲] .  المبسوط ۱/۹۵ .

 [۳۳] .  مدارک الأحکام ۳ : ۲۵۵ ، المقدّمة السابعة من الأذان .

 [۳۴] .  ذکرى  الشیعة ۳ : ۱۹۵ .

 [۳۵] .  سبل الهدى  والرشاد ۳ : ۳۶۱ ؛ نیز نگاه کنید به ، تنویر الحوالک : ۸۶ ، فتح الباری ۲ : ۶۵ .

[۳۶] .  تاریخ الخمیس ۱ : ۳۶۰ ؛ نگاه کنید به ، السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۱ ـ ۳۰۲ .

 [۳۷] .  المصنَّف لعبد الرزّاق ۱ : ۴۵۶/۱۷۷۵ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان .

 [۳۸] .  سعد السعود : ۱۰۰ ؛ و در متن بحار آمده است «جبرئیل انگشت سبابه راست خود را در گوش راستش نهاد … حَیّ على  خیر العمل را دو دو گفت …» ، بحار الأنوار ۸۱ : ۱۰۷ .

 [۳۹] .  کنز العمّال ۸ : ۳۲۹ ، کتاب الصلاة ، فصل من الأذان ، حدیث ۲۳۱۳۸ ؛ و نگاه کنید به ، مجمع الزوائد ۱ :۳۲۹ .

 [۴۰] .  « وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى  الصَّلَـوةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ » .

 [۴۱] .  ارشاد الساری ۲ : ۲ ، کتاب الأذان ؛ عمدة القارى  ۵ : ۱۰۲ و۱۰۷ .

 [۴۲] .  المبسوط ، للسرخسی ۱ : ۱۲۸ ، کتاب الصلاة ، باب الأذان .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


2 + = هشت

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>