بحث‏هاى مقدماتى -پژوهشی درباره اذان

بحث‏هاى مقدماتى -پژوهشی درباره اذان

اذان نغمه وحى  است در آسمان دنیا که ، مؤذن آن را در اوقات معیّنى  ـ از شب و
روز ـ بر زبان مى ‏آورد ، و بندگان را به عبادت خداى  بزرگ فرا مى ‏خواند ، حقیقت جاوید را باز مى ‏گوید ، و حقایق دین حنیف را آشکار و با صراحت اعلان مى ‏کند ؛ ویادآور مى ‏شود که زمان مناجات با پروردگار و حضور در پیش‏گاه او فرا رسیده است جمله ‏هاى  اذان شعور و عواطف انسان را برمى ‏انگیزاند ، روح او را با آفریدگارى پیوند مى ‏دهد که بازگشت همه چیز به سوى  اوست .اذان نام‏ هاى  مبارکى  است که از لبان مؤمنان برون مى ‏تراود ، و بر ایمانشان مى ‏افزاید و ستیزه‏ جویى  و زیان‏کارى  کافران را دو چندان مى ‏سازد .اذان دعوتى  است از سوى  خداى  رحمان که ، اولیائش را به طاعت و رحمت ومغفرت فرا مى ‏خواند؛ اذان نداى  فرشتگان آسمان است وسُرود مؤمنان تا روز قیامت .هنوز نداى  مؤذن براى  نماز ظهر و عصر در جان‏هاست که غروب و سایه شب فرا مى ‏رسد ، و در این هنگام بانگى  از مآذن برمى ‏خیزد که :

أشهد أن لا إله إِلاَّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إِلاَّ اللّه‏ .

شهادت مى ‏دهم که جز خداى  یکتا خدایى  نیست .

أشهد أنَّ محمّداً رسولُ اللّه‏ ، أشهد أنَّ محمّداً رسول اللّه‏ .

گواهى  مى ‏دهم که محمّد  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله رسول خداست .

پس در این وقت ، اذان اعلام براى  اقامه نماز مغرب و عشاء است و مؤمن به نماز ومناجات با خدا مى ‏پردازد تا اینکه در بستر مى ‏آرامد و سپیده صبح (فجر صادق)
فرا مى ‏رسد ، و باز صداى  مؤذن به نام خداى  بزرگ و پیامبر امین او ، بلند مى ‏شود :

أشهد أن لا إله إِلاَّ اللّه‏ ، أشهد أن لا إله إِلاَّ اللّه‏ .

أشهد أنَّ محمّداً رسول اللّه‏ ، أشهد أنَّ محمّداً رسول اللّه‏ .

به این ترتیب اذان براى  اقامه این دستور خداست که در قرآن آمده است :« أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى  غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِکَانَ مَشْهُوداً »[۱] .از هنگام فرا رسیدن ظهر تا درآمدن شب و در سپیده دم ، نماز را به پاى ْ دار ، وبدان که نماز صبح در دید و حضور فرشتگان [ شب و روز ] است[۲] .}}}اذان از سنّت‏هاى  مؤکّدى  است که شارع مقدّس بر آن اصرار دارد ، در اذان خدا ازبندگانش مى ‏خواهد که فُرادى [۳] و یا به جماعت به فضاى  وسیعى  درآیند که مبارک ونامتناهى  است و آنها را فرا مى ‏خواند به اینکه با ایمان و در کنار هم و دوستدار
یک‏دیگر باشند ، و در زمان معیّن و مکان واحد گرد آیند و رو به یک قبله کنند و با اجتماع پُرشکوهشان دشمنان خدا و لشکریان شیطان را بترسانند .بنابراین اذان از بزرگ‏ترین شعائر اسلامى  است ، زیرا فراخوانى  است به سوى خدا تا غافلان را آگاه سازد ، به خواب رفتگان را بیدار کند و فراموش‏کاران را به خودآرد ، بلکه اذان از مصادیق سخن خداى  بزرگ است که :« وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّن دَعَآ إِلَى  اللَّهِ وَعَمِلَ صَـلِحاً وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ »[۴] .و کیست نیک گفتارتر از آن که به سوى  خدا فرا خواند و عمل صالح انجام داد وگفت : من از مسلمانانم .شاید جاى  شگفتى  باشد که ببینیم امر روشنى  مانند اذان محل اختلاف واقع شده است ، در حالى  که مؤذنان مسلمان را ـ از هر قوم و نژاد و داراى  زبان‏هاى  گوناگون ـ درهر روز و شب بارها و با صداى  بلند به زبان عربى  بانگِ اذان مى ‏زنند که همه آن رامى ‏شنوند .پس به جاست از سبب اختلاف و نزاع در بندهاى  این شعار اسلامى  سؤال کنیم و
از خود بپرسیم چرا این مسئله میان مذاهب اسلامى  اختلافى  است ؟ چرا مذهب
شافعى  در اذان چهار تکبیر مى ‏گوید و مذهب مالکى  دو تا ؟ آیا در وراى  اختلاف آنا ن در اِفراد یا تثنیه اقامه ، رازى  وجود دارد ؟ آیا تَثْویب[۵] اول و تثویب دوم درست است ؟آیا واجب است که در میان بندهاى  اذان یا بعد از آن ـ قبل از اقامه ـ تثویب آورده شود ؟ مقصود از تثویب چیست ؟ آیا تثویب همان «الصلاةُ خیرٌ مِن النوم» است یا «قدقامت الصلاة» یا «حَیّ على  خیرِ العمل» یا چیز دیگر ؟چرا روایت عبداللّه‏ بن زید بن عَبْدَ رَبّه بن ثَعْلَبَه انصارى  درباره اذان[۶] با روایت ابومحذوره قُرَشى  اختلاف دارد ؟ به چه دلیل مذاهب اهل سنّت جایز دانسته‏ اند که درنماز صبح مى ‏توان قبل از وقتْ اذان گفت ، با اینکه تأکید مى ‏ورزند که در اوقات معیّنِ دیگر این کار جایز نمى ‏باشد ؟ چگونه مى ‏توان حدیث اذان ابن اُمّ مَکْتوم را ـ که نابینابود ـ براى  نماز فجر صحیح دانست ، و احادیث صحیح سازگار با عقل و شرع را ـ که مى ‏گوید : وى  تنها در شب‏هاى  ماه رمضان اذان مى ‏گفت ـ تضعیف کرد؟چگونه اهل سنّت به اذان گفتن اُمّ مکتوم قائل ‏اند ، با اینکه در نظر آنها اذان نابینامکروه است ؟ افزون بر اینها ، انگیزه اختلاف اذانِ اهل مکّه با اذانِ اهل مدینه و این هردو با اذان اهل کوفه و بصره چیست ؟چرا اختلاف دارند در آنچه که به گفته ابن حَزْم «همگان ـ در مکّه و مدینه و کوفه ـاذان را نقل کرده‏اند ؛ زیرا روزى  بر اهل اسلام نمى ‏گذرد مگر اینکه آنان در هر یک ازمسجدهاشان پنج بار و بیشتر از آن اذان مى ‏گویند ، چنین چیزى  روا نیست از یاد برودیا تحریف گردد»[۷] .    پس به چه سبب اذان فراموش یا تحریف شده است ، و از شهرى  تا شهر دیگرچگونگى  آن فرق مى ‏کند ؟براساس نظریه ابن حَزْم ، اذان‏هاى  مختلف همه صحیح‏اند . اگر این سخن درست باشد ، چگونه مى ‏توانیم بین پذیرش یک شریعت و چند اذان سازگارى  ایجاد کنیم ؟آیا پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله همه را صحیح مى ‏دانست ؟ یا در اذان تغییرى  پدید آمد که بدعتِ عثمان بن عفّان ـ در اذان سوم روز جمعه ـ شاهد آن مى ‏باشد ؟[۸]    ابن حَزْم در جمع بین وجوه مختلف در اذان مى ‏گوید :«بى ‏گمان همه این وجوه اذان در زمان پیامبر بوده است ، و پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله آن‏گاه که براى  حج به مکّه مى ‏آمد اذان مکّه را مى ‏شنید و نیز پس از پیامبر ابوبکر و عمر و عثمان آن رامى ‏شنیدند … بسى  باطل و محال و نشدنى  است که گمان رود اهل مکّه آن را تغییر دادند و یکى  از این خلفا (رض) شنید یا در زمانى  که خلیفه بود ، این مطلب را دریافت و نسبت به تغییر آن اقدامى  نکرد …و همچنین کوفه که فتح شد گروهى  از صحابه (رض) وارد آن شدند ، و این شهر در دست کارگزاران عمر بن خطّاب و عثمان (رض) قرار داشت ـ مانند ابو موسى  اشعرى  ، ابن مسعود ، عمّار ، مُغِیْرَه ، سعد بن ابى  وَقّاص ـ و صحابه پیوسته از کوفه بیرون مى ‏آمدند و در سفرهاشان هر روز پنج بار اذان مى ‏گفتند تا اینکه در کوفه خانه ساختند و در آن ساکن شدند . از محالات باطل است که اذان در حضور این افراد تغییریابد و بر عمر و عثمان پوشیده ماند ، یا یکى  از آن دو این تغییر را دریابد و بپذیرد وانکار نکند .پس از آن ، على  بن ابى ‏طالب ساکن کوفه شد و در این شهر بود تا از دنیا رفت ، وکارگزارانى  را از طرفِ خود به مکّه و مدینه گمارد . پس از او پسرش حسن  رضى ‏الله‏ عنه خلیفه شد تا اینکه خلافت را به معاویه سپرد . از محالات است که اذان در این زمان تغییر یافته باشد و على  و حسن آن را انکارنکنند ، اگر عدم انکار و پذیرش تغییر اذان درباره على  جایز باشد ، درباره ابوبکر ، عمر و عثمان نیز جایز است ، و پیداست که شخص مسلمان چنین گمانى  نسبت به آنان ـ و یا درباره یکى  از ایشان ـ نمى ‏کند .اگر گویند : اذان مکّه و اذان کوفه را همه نقل نکرده‏ اند ، گوئیم : اذان اهل مدینه رانیز همه نقل نکرده‏ اند ، فرق میان اذان کوفه و مدینه چیست ؟ پس اگر ادّعا کردند که این کار محال است ، مثل آن بر آنها ادّعا مى ‏شود ؛ و اگر گفتند : اذان اهل مکّه و کوفه به گروهى  بازمى ‏گردد که تعداد شان محدود است ! گوئیم : اذان اهل مدینه نیز به سه نفر برمى ‏گردد نه بیشتر ـ مالک و ابن ماجِشون و ابن ابى  ذِئب ـ و اصحاب این سه نفر ، تنهااز آنها گرفته ‏اند ؛ و اگر گفتند : اختلاف نشده است در …»[۹] .ابن حزم ده‏ها سؤال این‏گونه را مطرح مى ‏کند ودر رفع آنها مى ‏کوشد، لیکن مشکل همچنان باقى  است ، از این‏رو باید ظرف زمانى  و بستر تشریع این مسئله را دریافت .آیا این اختلاف از اختلاف‏ هایى  است که در شریعت مجاز مى ‏باشد یا چیز دیگراست ؟بلکه مى ‏توان پرسید : علّت شدّت یافتن آتش اختلاف میان مسلمانان در اموربدیهى  ـ  مانند وضو و اذان ـ چیست ؟ در حالى  که اینها از امور عبادى ‏اند که هرمسلمانى  بارها ، در روز و شب ، به انجام آنها مى ‏پردازد .ابن حَزْم مى ‏گوید : «مردمان در چهار چیز نزاع کرده‏ اند : وضو ، و اذان ، و اقامه ، وطواف خانه خدا»[۱۰] .    آیا ممکن است معیار اختلاف در اذان مانند اختلاف در تعیین مُدّ و صاع و وَسْق باشد که مقدار آن در هر منطقه با منطقه دیگر فرق مى ‏کند ، یا امیر و خلیفه براى  نیازى که به آن دارد ، مقدار آن را تغییر مى ‏دهد ؟روشن است که چنین چیزى  نیست «این از قبیل مُدّ و صاع و وَسْق در چیزى نیست ؛ زیرا هر مدّ یا قفیزى  که در مدینه و کوفه پدید آمد شناخته شد . چنانچه مُدّهِشام که پدید آمد در مدینه معروف گردید ، و مُدّى  که مالک در کتاب «المُوَطَّأ» ذکرمى ‏کند ـ صاع یک مُدّ است ، و یک سوم به مُدّ دیگر ـ و مانند مُدّ حَجّاجى  در کوفه وصاع عمر بن خطّاب ، به هر حال ، امیر یا غیر او مى ‏تواند به جهت نیازش مُدّ یا صاعى را تعیین کند ، و با وجود این ، مُدّ و صاع و وَسْق پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله به وسیله نقل همگانى  باقى بماند»[۱۱] . پس چگونه در اذان اختلاف مى ‏کنند ؛ بعضى  بر این باورند که اذان در آسمان تشریع شده ، و دیگرى  گوید پس از خوابى  که یک نفر از صحابه دید یا تعدادى  ازاصحاب دیدند اذان تشریع شد ؟آیا درست است که عبادت بر اساس خوابى  تشریع شود که یکى  از مردمان دیده است ، یا اینکه باید تشریع عبادت با وحى  خدا باشد ؟چگونه اهل سنّت تشریع اذان را ناشى  از خوابى  مى ‏انگارند که عبداللّه‏ بن زید بن عبد ربّه دید ، یا تشریع آن را ناشى  از پیشنهاد و نظر صحابه مى ‏دانند و به آن بسنده مى ‏کنند[۱۲] ، و این فهم و آن خواب را بر تشریع اذان از سوى  خداى  دانا و حکیم، ترجیح مى ‏دهند ؟آیا این خواب ، از قداست امور عبادى  نمى ‏کاهد و منزلت معنوى  آن را از بین نمى ‏برد ؟!از سویى  این سؤال مطرح است که چه کسى  اذان را در خواب دید ؟ عبداللّه‏ بن زید[۱۳] ، یا عمر بن خطّاب[۱۴] ، یا ابوبکر[۱۵] ، یا اُبَى ّ بن کَعب[۱۶] ؟ یا هفت نفر از صحابه[۱۷] ، یاچهارده نفر از آنها[۱۸] ، یا کمتر و بیشتر از این عدد ؟ چگونه این اشخاص خواب دیدندو پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله که به یقین خوابش راست است ، چنین خوابى  ندید ؟همچنین درباره «الصلاةُ خیرٌ مِن النوم» و «حَیّ على  خیر العمل» ، مى ‏توان پرسیدآیا بین رفعِ «حَیّ على  خیر العمل» و وضعِ «الصلاةُ خیرٌ مِن النوم» رابطه‏ اى  بود ، یااینکه بى ‏تدبیر و تصادفى  رخ داد ؟و اگر این کار اتفاقى  پدید آمد ، پس چرا کسانى  که «حَیّ على  خیر العمل» را شرعى مى ‏دانند ، به شرعیّت «الصلاةُ خیرٌ مِن النوم» قائل نیستند ؛ و آنان که به شرعیّت «الصلاةُ خیرٌ من النوم» عقیده دارند «حَیَّ على  خیر العمل» را از اذان بر مى ‏دارند ؟آیا این هر دو شرعى  است یا یکى  از آنها شرعى  و دیگرى  بدعت مى ‏باشد ؟ و دراین صورت کدام یک شرعى  و کدام بدعت است ؟و نیز حکم شهادت سوم ـ أشهد أنّ علیّاً ولیُّ اللّه‏ ـ که شیعه به آن قائل است ،چیست ؟ آیا از جانب شرع است یا بدعت مى ‏باشد .در آغاز اذان چند تکبیر باید گفت ، چهارتا یا دوتا ؟ پایانِ اذان «اللّه‏ اکبر» است یا «لاإله إلاّ اللّه‏» ؟آیا اذان بیان‏گر اصول عقاید و کلیّات اسلام ـ توحید ، نبوّت و … ـ است یا تنها اعلام وقت نماز مى ‏باشد ؟ و چرا در این امر روشن و آشکار اختلاف شده است ؟آیا این اختلاف در عصر صحابه پدید آمد که گفته‏ اند زمان آنها بهترین زمان‏ هاست ، یا در عهد تابعین صحابه ، و تابعین تابعین آنها و دیگران پس از آنها ، رخ داد ؟ آیا براى  پدید آمدنِ این امور در صدر اول ، اسباب و انگیزه‏ هایى  وجود داشت یااینکه در عصرهاى  بعد بستر آن شکل گرفت ؟صَنعانى  سخن بعضى  از متأخران را ـ که مى ‏کوشد اختلاف در الفاظ اذان را بزداید ـاین‏گونه نقل کرده است :«این مسئله از وقایع عجیبى  است که نظیر آن در شریعت اندک است ؛ بلکه درعبادات چنین اختلافى  را به ندرت مى ‏توان دید ؛ زیرا الفاظ اذان و اقامه اندک ، محدودو معیّن است ، هر روز و شب پنج بار در مکان بلند فریاد زده مى ‏شود ، و از هرشنونده‏ اى  خواسته شده که کلام مؤذن را تکرار کند ؛ و نیز مى ‏دانیم که مردم زمان صدراسلام در بهترین زمان‏هاى  تاریخ مى ‏زیستند ، اصحاب به شدت بر فضایل محافظت داشتند ؛ و با وجود این ، ذکر نشده که صحابه و تابعان در الفاظ اذان درنگ و اختلاف کرده باشند ، اختلاف شدید میان متأخران پدید آمد ، و هریک از آنها دلیل شایسته‏ اى  ـ  فى  الجمله ـ براى  نظرشان آوردند ، هرچند آراءِ آنها متفاوت است»[۱۹] .    اندازه درستى  این سخن و نزدیکى  آن به واقع چگونه است ؟ آیا مى ‏توان گفت صحابه در اذان اختلاف نداشتند ـ چنانچه این شخص ادّعا کرده است ـ ؟! و آیامى ‏توان سخن ابن حَزْم را ـ که در صفحات پیش آمد ـ درباره صحابه صحیح دانست ؟براى  پاسخ به مهم‏ترین شبهه‏ها و پرسش‏ها ، ناگزیر باید مطالب بررسى  و تحقیق ومتمایز شود و هر چیز در جاى  خود قرار گیرد ؛ بنابراین باید مسائلى  روشن گردد که ازاین پس به آنها مى ‏پردازیم .

 [۱] .  سوره اِسراء : ۷۸ .

 [۲] .  در این زمینه نگاه کنید به ، الحاوى  الکبیر ، للماوردى  ۲ : ۴۰ .

 [۳] .  فُرادى  جمع فرد : تک ، تنها ؛ نماز فرادى  : نمازى  که به تنهایى  خوانده شود (م) .

 [۴] .  سوره فصّلت : ۳۳ .

 [۵] .  تثویب از «ثاب ، یثوب» است ، به معناى  بازگشت به اعلام پس از اعلام [ اول ] است ؛ مانند مؤذن که مى ‏گوید : «حَیّ على  الصلاة» ، سپس به این دعوت بازمى ‏گردد و مى ‏گوید : «قد قامت الصلاة» یا «الصلاةُ خیرٌ مِن النوم» یا «الصلاة الصلاة یرحمک اللّه‏» و یا چیزى  مانند آن . اهل سنّت گویند : «الصلاة خیرٌ من النوم» تثویب اول است و آنچه مؤذن پس از اذان مى ‏گوید مانند : «السلام علیک أیّها الأمیر» ، «حَیّ على  الصلاة» ، تثویب دوم مى ‏باشد .

 [۶] .  متن این روایت در صفحه ۳۶ آمده است .

 [۷] .  المُحَلّى  ، لابن حزم ۳ : ۱۵۳ .

 [۸] .  نگاه کنید به ، تحفة الأحوذی ۳ : ۴۱ ، أبواب الجمعة ، باب ما جاء فی أذان الجمعة ؛ عون المعبود ۳ : ۳۰۲ .

 [۹] .  المحلّى  ، لابن حزم ۳ : ۱۵۴ ـ ۱۵۵ .

 [۱۰] .  المحلّى  ، لابن حزم ۳ : ۱۶۱ ، در ضمنِ بحث جواز تقدیم و تأخیر در اذان و اقامه و عدم جواز آن .

 [۱۱] .  المحلّى  ، لابن حزم ۳ : ۱۵۶ ـ ۱۵۷ .

 [۱۲] .  سنن اَبى  داود ۱ : ۱۳۴ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان ، حدیث ۴۹۸ ؛ مصنّف عبدالرزاق ۱ : ۴۵۶/۱۷۷۵ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان ؛ السنن الکبرى  ، للبیهقى  ۱ : ۳۹۰ .

 [۱۳] .  در نزد اهل سنّت همین قول مشهور است ، و روایات زیادى  درباره آن آورده‏ اند .

 [۱۴] .  سنن ابى  داود ۱ : ۱۳۴ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان ، حدیث ۴۹۸ .

 [۱۵] .  مجمع الزوائد ۱ : ۳۲۹ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان ؛ جامع المسانید ۱ : ۲۹۹ ؛ تفسیر القُرطبى  ۶ : ۲۲۵ ، سوره مائده آیه ۵۸ ؛ شرح زرقانى  بر الموطأ ۱ : ۱۳۶ .

  [۱۶] .  علل الشرائع : ۳۱۲ ، حدیث ۱ ؛ بحارالانوار ۸۱ : ۳۵۴ .

 [۱۷] .  المبسوط ، للسرخسی ۱ : ۱۲۸ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان .

 [۱۸] .  السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۰ ، باب بدء الأذان ومشروعیّته ؛ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین چاپ شده در پاورقى  حاشیه اعانة الطالبین ۰ : ۲۳۰ ؛ شرح زرقانى  بر الموطأ ۱ : ۱۳۶ .

 [۱۹] .  سبل السلام ۱ : ۱۲۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 + چهار =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>