ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر بهترین آفریدگانش محمّد و خاندان پاکش .. .حضرتِ عالم علاّمه ، شیخ «ص» (خدا بر عزّتتان بیفزاید و شما را با محمّد و اهل بیت پاک آن حضرت محشور گرداند) سلام و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …از عواملِ شادمانى و فزونى محبّت و احترامِ من نسبت به شما و اینکه از شماخوشم مى آید و به دلم مى نشینید ، همین اهتمامِ آشکارتان به معرفت حقایق و کشفِ دقایق است که روز به روز در شما تجلّى مى یابد . این سعى و خواستِ شما ، تنها براى شادمانى فکرى نیست ، بلکه بسترسازى براى التزام به آن است
و اینکه در منظومه کلّى در بناى معرفتى و فکرى و اعتقادى (سپس ایمانى ) جایگاه طبیعى اش را به آن بدهید ؛ و این موقعیّت ، جهت گیرى و سلوک و التزام عملى و کاشتى را عاید سازد که برایتان خیرات را برویاند و دستاوردش ـ إن شاء اللّه ـ حسنات و پاداشها باشد … و این [ توفیق بزرگ ] نیست مگر بدان جهت که شما در سایه سارِ درختِ ولایت درآمدید ، درختى که خدا آن را غرس کرد ، و رسول خدا صلى الله علیه وآله آن را در بر گرفت و از آن مراقبت نمود و اولیاى خدا با خونها و اشک هاشان آن را پروراندند و شما شاخه هاى آن را گرفتید و به میوههاى آن دست یافتید ؛ ثمراتى که ـ اگر خدا بخواهد ـ شما را به بالاترین درجات اوج مى دهد و به نابترین آرزوها مى رساند ؛ خداى متعال این رستگارى بزرگ را ارزانى تان کند و برایتان مبارک گرداند .از خداى متعال مسئلت داریم که همه ما را از وارثانِ « جَنَّةَ النَّعِیمِ » (بهشت پُرنعمت) قرار دهد و همه مان را با محمّد و خاندانِ پاکش محشور گرداند …[ خداى متعال فرمود : « وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ » ؛ نعمتم را بر شما تمام گردانیدم ]برادر گرامى ام ، … خداى متعال ، با این توفیقى که به شما داد (اینکه به کشتى نجات سوار شوید و از باب «حطّه» درآیید و به «ثَقَلین» ـ ریسمانِ الهى که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت پیامبر و اهل بیت آن حضرت ـ چنگ آویزید) نعمت را بر شماتمام و کامل گردانید ، پس بر شما و ماست که شکرِ این نعمت را به جاى آوریم . و شکر این نعمت به این است که ارزش آن را بشناسیم و بر آن محافظت کنیم .سپس راهى را که خدا از مردم خواسته در سایه آن (و از این مسیر) راه بپیمایند ، درپیش گیریم … ؛ زیرا این ، همان مسیرى است که رهروان را سزامندِ دریافتِ عطاها واَلطاف و برکات الهى مى سازد [ در پرتو برکتِ پیمودنِ ] این طریق است که خدا بر علم و عمل و توفیقِ آنها مى افزاید و نیرومند و ثابت قدمشان مى سازد ، بر اساسِ این قاعده قرآنى که فرمود : « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ » ؛ اگر شکرگزار باشید [ نعمتها را ] بر شماافزون سازیم .
۱ . [ نَصب و نواصب ]
برادر گرامى و ارجمندم ، عالم والاتبار ، … از نَصْب و ناصبى ها سؤال کردى واینکه آیا این عنوان بر اهل سنّت راست مى آید یا نه ؟ پاسخ در ضمن چند نکته ذیل روشن مى گردد :۱ . نَصْب ، همان اِعلانِ دشمنى با اهل بیت علیهم السلام و اظهارِ کینه و نفرت نسبت به آنهاو جنگ با آنان است و کسانى را در برمى گیرد که بکوشند نامِ اهل بیت علیهم السلام را از یادهاببرند و نورشان را خاموش سازند و فضائل آنها را تکذیب کنند و دشمنان شان را برآنان مقدّم بدارند …و خوارج که دشمنى شان را با حضرت على علیه السلام آشکار ساختند و کسانى که درنهروان با آن حضرت جنگیدند و آنان که هم رأى و هم مسلک اینان اند ، بارزترین مصادیقِ نَصب به شمار مى آیند …امام على علیه السلام فرمود :یَهْلِکَ فِى َّ اثْنان : مُحِبٌّ غال ، ومُبْغِضٌ قال ؛[۱]درباره من دو نفر (و دو گروه) هلاک مى شوند ؛ دوست دارندهاى که غُلُو(زیادهروى ) مى کند و کینه توزى که ناسزایم گوید .
۲ . [ محبّت اهل بیت ]
حبّ اهل بیت جزوِ دین اسلام است … و خداى متعال همه انسانها را به آن امر کرده و اَحادیث شریف به آن گویاست . این حقیقت از خورشید نمایان تر و از دیروز آشکارتر مى باشد و گمان نمى کنم نیازى باشد که شواهدى از آیات و روایات را ـ دراین زمینه ـ برایتان بیاورم .
۳ . [ دوستداران مقصِّر ]
عمومِ اهل سنّت ، اهل بیت علیهم السلام را دوست مى دارند و ظلم و ستمى را که بر آنان رفت برنمى تابند ، لیکن در حقّ آنان علیهم السلام کوتاه نگرند و آنان را از مراتبى که خدابرایشان آراسته پایین مى آورند ؛ چراکه ویژگى هایى را که خدا به آنان بخشیده وفضایل و کراماتى را که بدین وسیله گرامى شان داشته ، از اهل بیت علیهم السلام مى زدایند وآنان را همسان دیگران قرار مى دهند ، بلکه دیگران را بر آنها مقدّم مى دارند . با اینکه آیاتِ قرآن و روایاتى که از رسول خدا صلى الله علیه وآله رسیده ، عظمتِ فضل (وبرترى ) آنان را گویاست و بالاترین مراتب و والاترین مقامات و مناصب را ـ در دنیا وآخرت ـ براى آنان ، اثبات مى کند . شرح این سخن به طول مى انجامد و گمان دارم شما از این دست آموزه ها ،آگاهى هاى فراوان [ در خاطر ] دارید .در تقصیرِ اهل سنّت نسبت به اهل بیت علیهم السلام همین شاهد بسنده است که آنها مقامِ امامت را از آنان سلب مى کنند ؛ مقامى که به حدیثِ غدیر و آیه ولایت براى آنان ثابت است :« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ » ؛[۲]همانا ولى (و سرپرستِ شما) خدا و رسولِ اوست و آن ایمان آورانى که نماز رابه پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى پردازند .این مقام ، به وسیله احادیثِ فراوانى براى اهل بیت علیهم السلام به اثبات مى رسد ، از جمله این سخن پیامبر صلى الله علیه وآله که فرمود :یکون بعدی اثنا عشر أمیراً[۳] أو خلیفة ؛[۴]پس از من ، دوازده اَمیر یا خلیفه هست . این روایات ،سواى احادیث بسیارى اند که معاویه (و غیر او) کوشیدند آنها را ازبین ببرند یا تحریف سازند یا به دیگران نسبت دهند ، بلکه روایاتِ مشابه آنها را درحقّ دشمنانِ اهل بیت علیهم السلام جعل کنند .فشرده سخن این است که : تقصیر در حقّ اهل بیت علیهم السلام مسئله آشکارى است وبیشتر در زمانهاى گذشته پدید آمد و بسیارى با حُسنِ نیّت (و غفلت از حقیقتِ ماجرا) آن را از پیشینیان برگرفتند . اگر اهل سنّت ، حقیقتِ امر را بدانند ، آن را پس مى زنند و محکوم مى کنند …از این روست که فقهاى شیعه به بطلان اَعمالِ اهل سنّت فتوا نمى دهند و بر سنّیانى که شیعه مى شوند ، اعاده عبادات (نماز ، روزه ، حجّ و …) را واجب نمى دانند ، لیکن التزام به فقه اهل بیت را ـ از لحظه انتقال به تشیّع و پس از آن ـ واجب مى شمارند و بر این حکم ، ادلّه صحیح و خردپسندى دارند که کتابهاى فقه استدلالى ، عهدهدار بیانِ آن است . برادر اندیشمند و نجیب و عالم بزرگوار … دوست ندارم پرحرفى کنم ، از نامهات دریافتم که خواهانِ کتابهایى در فروع عملى فقهى ، هستى ، از بعضى از برادران خواستم که بعضى از آنها را برایت بفرستند تا بر آنها آگاهى یابى و این کار ، زمینه مناسب را فراهم آورد تا بتوانى مسائلى را که نیاز دارى از آنها برگیرى تا زمانى که مرجع [ خود را ] مشخّص سازى ، همو که در آینده باید از او فتوا بستانى …امّا کتابهاى اعتقادى ، فراوان اند . درصدد هستم دستهاى گوناگون از آنها را برایت گلچین کنم ، چراکه هر گلى بویى دارد و هر شکوفه اى داراى زیبایى خاصّخودش است … لیکن تقاضا دارم که مرا مهلت دهى تا به شهرِ خود و کتابخانه ام بازگردم ؛ زیرا در زمانِ حاضر ، از آنجا دورم .در پایان ، هزاران درود و سلام ، بر تو باد اى برادرِ فاضل و بر کسانى که دوست مى دارى …این نامه در تاریخ ۱۸/۲/۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۳/۲/۲۰۱۰ میلادى نوشته شدجعفر مرتضى عاملى [۱] . شرح نهج البلاغه ابن اَبى الحدید ۲۰ : ۲۲۰ ؛ نیز بنگرید به ، التحفة السنیّة (نسخه خطّى ) : ۹۲ ؛ بحار الأنوار ۳۴ : ۳۰۷ ، حدیث ۱۰۷۲ . [۲] . سوره مائده ۵ آیه ۵۵ . [۳] . کتاب الغیبة نعمانى : ۱۲۲ . [۴] . بنگرید به ، صحیح مسلم ۶ : ۳ ـ ۴ ؛ سنن اَبى داود ۲ : ۳۰۹ .