نامه چهارم-آیین حق

نامه چهارم-آیین حق

اختصاصِ حضرت على علیه‏ السلام به سلام ؟-آیین حق

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

حمد خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر کسى که او را به عنوان رحمت براى جهانیان فرستاد و بر خاندانش که پس از او ، آنان را برگزید و بر
کسانى که اینان را دوست بدارند .. .امّا بعد ، … حضرت ، علاّمه ، برادر ، جعفر مرتضى عاملى  … سلام و رحمت وبرکاتِ خدا بر شما باد …حضرتِ علاّمه [ این حقیقت را ] از شما پوشیده نمى ‏دارم که شگفتى ‏ام از شما هربار از بار دیگرفزون‏تر مى شود و این ، به جواب‏هاى قانع کننده و دلایل انکار ناپذیرى برمى ‏گردد که در این نامه‏ ها مى ‏آورید و من اگر مُنصف و واقع‏نگر باشم ،چاره‏اى ندارم جز اینکه اقرار و اعتراف کنم به اینکه این ادله‏ اى که برایم فرستادى  و به سرعتِ خیال ، کوشیدى ، تصوّر نمى ‏کردم بر آنها پاسخ‏گویى.به آنچه در ذیل مىآید ، اذعان دارم :

اوّلاً : قلم ارجمند شما ، قلم روان ، آسان و گوش به فرمانِ دست گرامى ‏تان است . ازخداى بزرگ مى ‏خواهم که عالمانى چون شما را از هر گزندى حفظ کند و شما راذخیره‏اى براى این امّت قرار دهد ، اُمّتى که در حال حاضر ، نیازمند کسانى است که داراىدلایل روشن و سخن واضح‏اند ، سخنى که هر شخص با انصاف و اهل دلیل رابه پذیرش و خضوع در برابر آن وادارد …این کار ، نقطه ضعف به شمار نمى ‏آید و از بابِ مبهوت شدن هم نیز نیست ، بلکه من خود از آغاز گفت و گو پذیرفتم دلیلى را که رد نمى    ‏شود ، بپذیرم و به سخن استوارو صواب ، گردن نهم …ثانیاً : حضرت سیّد مُؤیَّد ، شیوه‏اى را که شما در پیش گرفته‏ اید ، طریق واضحى    است و جاى مناقشه در آن نیست … لیکن در یکى از بندها ، این عنوان را زده‏ اید :«فوائد اعتقاد به ضلال» . بر این باورم که منظورتان «فوائد اعتقاد به بَداء» است ، و واژه«ضلال» به جاى«بَداء» خطاى چاپى مى ‏باشد …ثالثاً : در هنگام جواب ، براى[ حضرت ] على  ، جمله «علیه السلام» را آورده ‏اید ،چرا او را به این [ گونه ] سلام ، اختصاص دادید ؟ زیرا متعارف این است که«سلام» جزبراى انبیا  علیهم ‏السلام  نمى ‏باشد . از سخن شما چنین دریافتم که على وصى  محمّد (صلوات خدا بر او و بر آلش باد) است و باب علم آن حضرت که به او هزار باب آموخت و از هربابى ، براى على  ، هزار باب دیگر گشوده شد .آیا مقام وصایت ، على را به جایگاه انبیا  علیهم ‏السلام رساند و با او همچون انبیا رفتارمى شود با علم بر اینکه همه پیامبران پس از خود اوصیائى داشتند و آنان انبیا بودند .چرا [ به نظر شما در این میان ] على (رضوان خدا بر او باد و خدا وجه او را گرامى دارد) به این مقام دست یافت و این آداب ، با او و امامان از نسل او (رضوان خدا بر همه آنان باد) انجام مى ‏گیرد ؟!رابعاً : هنگامى که نام پیامبر را (صلوات و سلام خدا بر او باد) آوردید ، «صلّى اللّه‏ علیه وآله» را ذکر کردید و نه «صلّى اللّه‏ علیه وعلى آله» واین کار ـ چنان که بر شما پوشیده  نیست ـ تفسیر ادبى ندارد ، پس ناگزیر باید تفسیرى  براى آن ارائه دهید .خامساً : من هنگامى   که با قدرت اعتراف مى ‏کنم که به همه گفته‏ هاتان قانع شدم بعضى از پرسش‏ها ـ در اینجا ـ باقى  مى  ‏ماند که نمى ‏خواهم همه را یک‏جا ـ بپرسم ، آنها را وامى ‏گذارم تا در زمانِ خودش ـ یکى  را پس از دیگرى ـ مطرح سازم تا بر خودم خواندن و پیراستن آنها سنگینى نکند و شما را به نوشتن و بحثِ گسترده ، خسته نسازم .از اینکه شما را از اشتغال تان به چیزهاى مهم‏تر باز داشتم ، پوزش مى  ‏طلبم وامیدوارم مرا ببخشید . دریافتم که در آستانه سفرید ، از خدا مى خواهم در این سفر ،توفیق تان دهد .ودر پایان ـ گرچه این، پایان سخن نیست ـ سلام ورحمت و برکات خدا بر شما باد.

برادرتان ، شیخ «ص»۲۷ محرّم ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۱۳/۱/۲۰۱۰ میلادى    

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 1 = نُه

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>