۱ . مواهب اللدنیّه ۳ : ۴۱۷ ؛شایسته است که زائر زیاد دعا و تَضَرُّع کند و یارى بخواهد و شفاعت بطلبد و توسُّل بجوید به پیامبر ص ؛ چه سزاوار است به کسى که به اوشفاعت خواسته شده اینکه خداى متعال او را درباره اش شفیع گرداند . … بارى ، هریک از استغاثه و توسُّل و شفاعت خواستن و توجُّه به پیامبر ص ـ چنان که آن را در «تحقیق النصرة» و «مصباح الظلام» ذکرکرده است ـ در هر حالى واقع مى شود ؛ پیش از خلق آن حضرت ، و بعداز آفرینش او در مدت حیاتش در دنیا ، و بعد از مرگش در مدت برزخ ،و پس از بعث [ و برانگیختن مردگان ] در عرصه هاى قیامت … .
۲ . فیض القدیر ۲ : ۱۷۰ ، رقم ۱۵۰۸ (به نقل از سُبْکى ) ؛ و توسُّل و استعانت و شفاعت خواهى سوى پروردگار به پیامبر ص نیکوست ، و هیچ کس از پیشینیان و پسینیان آن را انکار نکرده است تااینکه ابن تیمیّه آمد و آن را منکر شد و از راه مستقیم منحرف گشت ؛ وبدعتى نهاد که پیش از او عالمى آن را نگفت ، و میان اهل اسلام مثل او پدید آمد .
۳ . الإغاثة بأدلّة الاستغاثة : ۴ ؛نزد من استغاثه ، پیش از وفات پیامبر یا بعد از آن ـ زیرا آن حضرت پس از وفاتش زنده است ، چنان که در خبر آمده است ، مى شنود و اعمال امّتش بر او عرضه مى شود ـ درخواست از پیامبر ص است که خداى متعال را براى حاجتى جهت نیازمندى فراخواند [ ثابت است که ] مردم در زمان حیات پیامبر و بعد از درگذشت او ، از آن حضرت باران طلبیدند .
۴ . تحفة الأحوذى ۱۰ : ۳۴ ـ ۳۶ ، پس از ذکر حدیث ضریر[۱] (شخص نابینا) ؛ یادآورى : شیخ عبدالغنى در «إنجاح الحاجة» مى گوید : شیخ ما عابدسندى در رساله اش آورده است که ، این حدیث بر جواز توسُّل وشفاعت خواستن به ذات گرامى پیامبر ص در زمان حیاتش دلالت دارد ؛ و امّا [ درباره ] پس از مرگش ، طبرانى در «المعجم الکبیر» ازعثمان بن حُنَیسف روایت کرده که مردى براى حاجتى نزد عثمان درآمد و شد بود ـ و حدیث را ذکر مى کند[۲] ـ [ عبد الغنى ] مى گوید :شیخ ما ـ که نامش برده شد ـ رسالهاى مستقل در زمینه توسل به پیامبرپس از وفاتش نوشته است .
۵ . تحفة الذاکرین : ۵۰ ، وجه توسُّل به پیامبران و صالحان ؛حدیث عثمان بن حُنَیف ، از [ دلایل جواز ] توسُّل به انبیاء است ،ترمذى آن را آورده و گفته است که حدیثى حسن و صحیح و غریب [ شگفت ] است ، و نسائى و ابن ماجَه و ابن خُزَیمه در صحیحش آن راآورده ، و حاکم آن را روایت کرده و مى گوید : این حدیث براساس شرط بخارى و مسلم صحیح است … .و در صفحه ۱۸۰ مى نویسد :در این حدیث [ نکاتى وجود دارد که ] دلیل است بر جواز توسُّل به رسول خدا به پیش گاه خداى بزرگ ؛ با اعتقاد به اینکه خداى سبحان ومتعال ، فاعل است ، دهنده و بازدارنده [ تنها ] او مى باشد ؛ آنچه بخواهدمى شود ، و آنچه نخواهد پدید نمى آید .
۶ . شفاء السقام : ۱۶۰ ـ ۱۷۵ (چکیده باب هشتم) ؛بدان که جایز و پسندیده است توسُّل و یارى خواستن و شفاعت طلبیدن به پیامبر ص سوى پروردگار سبحان و متعال ؛ و جواز این کار و حُسن آن از امورى مى باشد که براى هر دیندارى معلوم است ، و ازاَفعالِ معروف پیامبران و فرستادگان است و سیره سلف صالح و علما وعوام مسلمانان .و احدى از اهل ادیان آن را انکار نکرد ، و در هیچ زمانى از زمانها انکارآن شنیده نشد ، تا اینکه ابن تیمیّه آمد و در این زمینه سخنى گفت که برضعیفان ناآگاه این امر مشتبه گشت ؛ و بدعتى گذارد که در دیگر عصرها سابقه نداشت .به همین جهت ، در حکایت مالک ـ که پیش از این آمد ـ طعن زده است .در این روایت ، مالک به منصور مى گوید : «از پیامبر شفاعت بخواه» .ما صحت این حکایت را روشن ساختیم ، و از این رو آن را ، در باب استعانت از پیامبر ، در این کتاب آوردیم ؛ بدان جهت که متعرّض استعانت به پیامبر به همراه زیارت آن حضرت شده است .براى [ پوچى ] انکار ابن تیمیّه استعانت و توسّل را همین بس که سخن او را هیچ عالمى پیش از وى بر زبان نیاورد و به سخن طولانى او در این زمینه دست یافتم ، استوارى اندیشه را در این دیدم که از [ کژروى ] آن به راه مستقیم گرایش یابم و نقض و ابطال سخنش را پى نگیرم ؛ زیراشیوه عالمانى که قصد روشن ساختن دین و ارشاد مسلمانان را دارنداین است که معنا را قریب به ذهنشان سازند و مقصودشان را تحقیق کنند و حکم را بیان دارند ؛ و من دیدم که کلام این شخص ضدّ این [ امور ] است ، پس روى گردانى از آن بهتر مى باشد .و مى گویم : همانا توسُّل به پیامبر در هر حالى جایز است ؛ پیش ازآفرینش او ، و بعد از خلقش در مدّت حیات آن حضرت در دنیا ، و پس از مرگ در مدّت برزخ ، و بعد از بعث در عرصه هاى قیامت و بهشت .و توسّل بر سه نوع است :
نوع اوّل : به پیامبر توسُّل شود به این معنا که حاجتمند از خداى متعال به آن حضرت یا به آبرویش یا به برکت او ، [ حاجتش را ] درخواست کند ؛ این کار در سه حال جایز است و در هریک از آنها خبر صحیح وارد شده است . حالت اوّل ، پیش از آفرینش پیامبر است ، که بر آن آثار انبیاى گذشته ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ دلالت مى کند ؛ از آنها بسنده کردیم برآنچه براى ما صحّتش روشن مى باشد ، و آن روایتى است که حاکم ابو عبداللّه ابن بیّع در «المستدرک على الصحیحین» مى آورد …رسول خدا ص فرمود : چون آدم به خطایش اعتراف کرد ، گفت : اى پرورگارم ، از تو مى خواهم که به حقّ محمّد مرا بیامرزى …خدا فرمود : راست گفتى اى آدم ، او محبوب ترین خلق نزد من است ؛هنگامى که به حق او از من مسئلت کردى ، تو را آمرزیدم[۳] …حاکم مى گوید : این حدیث صحیح الإسناد است …ابن تیمیّه به حدیث مذکور ، به این اِسناد آگاه نشده است ، و درنیافته که حاکم آن را صحیح دانسته است ؛ زیرا وى ـ ابن تیمیّه ـ مى گوید : امّا آنچه در قصّه آدم درباره توسُّلَش ذکر شده ، اصل و اساسى ندارد ، و اَحَدى از پیامبر ص آن را به اِسنادى که اعتماد بر آن شایسته باشد نقل نکرده است ، و [ این سخن ] اعتبارى ندارد و نمى توان به آن استشهاد کرد .آن گاه ابن تیمیّه ادّعا مى کند که این ماجرا دروغ است … اگر درمى یافت که حاکم آن را صحیح دانسته ، این سخن را نمى گفت …و امّا آنچه درباره توسُّلِ نوح و ابراهیم و دیگر انبیا وارد شده ، مفسّران آن را آورده اند و ما در این باره به همین حدیث بسنده مى کنیم ؛ به جهت خوبى و نیکویى اش و تصحیح حاکم این حدیث را .در این معنا فرق نمى کند میان اینکه از آن به لفظ توسُّل تعبیر شود یااستعانت یا تَشَفُّع یا تَجَوُّه ( وجاهت خواهى ) .کسى که دعاى مذکور ـ و آنچه در معناى آن است ـ را مى خواند ، به پیامبر ص متوسّل مى شود ؛ زیرا آن حضرت را وسیله اى براى اجابت دعایش قرار داده است …مقصود جایز بودن مسئلت بنده خداى متعال را به کسى مى باشد که قطع دارد او نزد خدا قدر و منزلتى یا مرتبه اى دارد … و بر این اساس است توسُّل به پیامبر ص پیش از آفرینش آن حضرت .ما در این زمینه به جز خداى متعال را مسئلت نمى کنیم و به جز او رافرانمى خوانیم ؛ و [ پیداست که ] ذکر محبوب یا تعظیم [ و خدا را به عظمت یاد کردن ] سبب اجابت دعاست ، چنان که در دعاهاى صحیح مأثور آمده است …
حالت دوّم : توسُّل به همین نوع ـ پس از آفرینش پیامبر ص ـ در مدّت حیات آن حضرت .از این مورد است آنچه را ابو عیسى ترمذى در کتاب جامع خود [ یاسُنن ترمذى ] روایت کرده است … که مردى نابینا نزد پیامبر ص آمد وگفت : دعا کن خدا مرا عافیت دهد[۴] …ترمذى مى گوید : این حدیث حسن و صحیح و غریب است ، جز از این وجه آن را نمى شناسیم … همانا ما مى دانیم شفقت آن حضرت را برامّتش ، و مداراى او را با ایشان ، و رحمتش را براى آنها ، وآمرزشخواهى او براى همه مؤمنان و شفاعتش را …
حالت سوّم : اینکه پس از درگذشت پیامبر ص به او توسُّل جوید ؛ به دلیل روایتى که طبرانى در «المعجم الکبیر» آورده … که مردى ، براى نیازى که داشت ، سوى عثمان بن عفّان در آمد و شد بود[۵] .
نوع دوّم :توسُّل به معناى طلب دعا از پیامبر ص . این نوع چند حالت دارد :
حالت اوّل : دعا خواستن از پیامبر ص در زمان حیات آن حضرت ، که [ ثبوت ] این کار متواتر است ، و اخبار بى شمارى آکنده از آن مى باشد .مسلمانان [ رسمشان این بود که ] به آن حضرت پناه مى آوردند و درهمه مصائب [ و مشکلات ] از او یارى مى خواستند ؛ چنان که درصحیحین [ صحیح مسلم و بخارى ] آمده است که مردى روز جمعه به مسجد درآمد … [۶]احادیث و آثار در این زمینه بى شمار است ، اگر آنها را بجویى به اندازه اى که بسنده ات کند مى یابى …و همچنین جایز و نیکوست مانند این توسّل به کسى که با پیامبر نسبت[ خویشاوندى ] دارد ؛ چنان که عمر بن خطّاب در هنگام خشک سالى یاتوسّل به عبّاس [ عموى پیامبر ] باران طلبید …و نیز مثل این توسّل به دیگر صالحان جایز است .و این چیزى است که مسلمانى آن را انکار نمى کند ، بلکه متدیِّن به ملتى [ و دارنده هر کیش و آیینى ] منکر آن نمى باشد .اگر اشکال شود که : چرا عمر بن خطّاب به عبّاس توسُّل جُست ، و به پیامبر ص یا قبر آن حضرت متوسّل نشد ؟در جواب گوییم : توسُّل عُمَر به عبّاس [ به معناى ] انکار توسُّل به پیامبر ص یا قبر او نیست ؛ از ابى الجوزاء روایت شده که گفت : اهل مدینه دچار قحطى شدیدى شدند ، پس به عائشه شکوه کردند ، او گفت : به قبر پیامبر ص بنگرید ، از آن سوى آسمان خیره شوید[۷] …شاید توسُّل عمر بن عبّاس به جهت دو امر باشد :
۱ . براى آنکه دعا کند چنان که دعایش را حکایت کردیم ؛ ۲ . عبّاس از جمله کسانى بود که آب طلبید و از سقائى بهرهمند شد درحالى که محتاج آن بود ، به خلاف پیامبر ص در این حال که از سقائى بى نیاز است ؛ از این دو در عباس نیاز به سقائى و خویشاوندى باپیامبر ص و سالمندى با هم گرد آمده است ، و خداى متعال از مسلمانى که مویش سپید گشته حیا مى کند [ که دعایش را اجابت نکند ] چه رسدبه عموى پیامبر ص ، و خداى دعاى مضطر [ بى چاره ] را برمى آورد ؛ ازاین عمر به موى سفید عبّاس [ از خدا ] باران خواست .
حالت دوّم : شفاعت از پیامبر ، پس از مرگ او ، در عرصه هاى قیامت ، که اجماع بر آن قائم است و اخبار در این باره متواترند …
حالت سوّم : [ توسّل به پیامبر ] در عالَم برزخ ، که در این نوع نیز … ازمالک وارد شده که مردم در زمان عمر بن خطّاب دچار قحطى شدند ،پس مردى سوى قبر پیامبر ص آمد و گفت : اى رسول خدا ، از خدابراى امّتت باران بخواه ، چه آنها هلاک شدند …محلّ استشهاد ، در این اثر ، طلب باران از پیامبر پس از مرگ در زمان برزخ است ، و مانعى از آن وجود ندارد ؛ زیرا دعاى پیامبر ص ازپروردگار متعال در این حالت ممتنع نیست ، اَخبار در این زمینه وارد شده و ما بخشى از آنها را آوردیم ، و نیز پیامبر ص به سؤال کسى که از او درخواست کند آگاه است ؛ و با وجود این دو امر ، مانعى نیست که[ در آن عالَم ] از خدا باران بخواهد چنان که در دنیا این کار را کرد .
نوع سوّم
نوع سوّم از توسُّل این است که امر قصد شده را از پیامبر بخواهد ، به این معنا که آن حضرت مى تواند ـ با درخواست از پروردگارش و شفاعت سوى او ـ در آن سببسازى کند ؛ از این نظر ، این نوع ـ در معنا ـ به نوع دوم برمى گردد ، هرچند عبارت مختلف مى باشد .از این مورد است سخن گوینده اى که به پیامبر ص گفت : مى خواهم در بهشت همنشین تو باشم ! پیامبر فرمود : با زیاد سجده زیاد مرا بر خودیارى رسان .آثار در این زمینه نیز فراوان است ، مردم با درخواستشان از پیامبرقصدى ندارند جز اینکه آن حضرت سبب و شافع شود ، و جواب پیامبر ص ـ اگرچه برحسب سؤال وارده شده ـ این چنین است .چنان که در دلائل النبوّه بیهقى ، به اسناد به عثمان بن ابى العاص ، برایمان روایت شده که گفت : از اینکه قرآن را بد حفظ مى کردم [ و به یادم نمى ماند ] به پیامبر ص شکوه کردم ، فرمود : شیطانى است که «خنزب» نامیده مى شود ! اى عثمان نزدیک من آى ، آن گاه دستش را بر سینه ام نهاد ، پس سردى آن را میان دو شانه ام حسّ کردم ، و گفت : اى شیطان ، از سینه عثمان بیرون آى ! پس از آن چیزى را نشنیدم جز اینکه از بر کردم . بنگر به امر پیامبر به خروج شیطان به جهت علم به اینکه آن به اذن خداى متعال است و آفرینش و آسان ساختن او ، و مراد نسبت پیامبر به خلق و استقلال در کارها نمى باشد ، این را مسلمان قصد نمى کند ؛ ازاین رو صرف کلام سوى آن و منع آن از باب مشتبه سازى در دین است و تشویق [ اذهان ] بر عوام مُوَحِّدان و یکتاپرستان .هنگامى که انواع طلب [ حاجت ] از پیامبر ص و حالتهاى آن راتحریر کردم و نوشتم و معناى آن آشکار شد ، در نامگذارى آن باکى برتو نیست که توسُّل یا تشفُّع بنامى یا استغاثه یا تجوُّه یا توجُّه ؛ زیرا معنادر همه اینها یکسان است … .بنابراین از آیات و احادیث و سخنان عالمان ، براى ما روشن شد که توسّل به پیامبرگرامى ص امرى است جایز ، و از زمانى که آن حضرت زنده بود جریان داشت ، بلکه پیش از ولادتش موجود بود و تا زمان حاضر جارى است .
[۱] . این حدیث در چند صفحه پیش از این ذکر شد . [۲] . در ذیل عنوان «توسّل به پیامبر پس از وفات» این حدیث نقل گردید . [۳] . این حدیث در صفحات پیشین ذکر شد . [۴] . نگاه کنید به صفحه … [۵] . نگاه کنید به صفحه … [۶] . نگاه کنید به صفحه … [۷] . نگاه کنید به صفحه …