معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت

معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت

۸ . تبرّى  و بیزارى  نسبت به دشمنان خدا

همچنین از شاخص‏ها و نشانه‏ ها و اهداف زیارت ، اظهار خشم و نفرت و برائت نسبت به دشمنان خدا و رسول او ـ مشرکان و کافران و بُت ‏پرستان و مُستکبران و اهل شقاق و نفاق ـ است ، و بدین جهت که اصل حُبّ بیزارى  جستن از هر چیزى  است که سواى  محبوب باشد[۱] ؛ زیرا : « لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ »[۲] نمى ‏یابى  گروهى  راکه ایمان به خدا و روز واپسین مى ‏آورند ، که با کسانى  که با خدا و رسولش در ستیزند دوستى  کنند ، هرچند آنان پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا عشیره [ و فامیل وهم طائفه ] شان باشند .

پس زائر براى  آنکه برائت و بیزارى ‏اش را نسبت به آنان اعلان کند ، و خدا رابخواند که عذاب سزامندشان را به آنها بنمایاند ، مى ‏گوید :وأشهدُ أنّ من قَتَلَکُم وحاربکم مشرکون ، ومن ردّ علیکم فی أسفل دَرَکِ الجحیم .أشهدُ أنّ من حاربکم لنا أعداءٌ ، ونحنُ منهم بُراءُ ، وأنّهم حزبُ الشّیطانِ ، وعلى  من قَتَلَکُم لعنةُ اللّه‏ِ والملائکة والنّاس أجمعینَ ، ومن شَرِکَ فیه ، ومن سَرَّهُ قَتلکُمْ[۳] .و شهادت مى ‏دهم آنان که تو را کشتند و با تو جنگیدند مشرک ‏اند ، و هرکه شما را رد کند [ وبر نتابد ] در پایین‏ترین طبقات دوزخ جاى  دارد ، گواهى  مى ‏دهم آنان که باشما جنگ کردند دشمنانِ مایند ، و ما از ایشان بیزاریم ، و آنان حزب شیطان ‏اند ؛ ولعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد بر کسانى  که شما را به قتل رساندند ، و آنان که در این کار شرکت کردند ، و آنان که قتلِ شما شادمانشان ساخت .و در زیارت امیر المؤمنین  ع مى ‏گوید :اللَّهُمَّ العَن قَتَلَةَ أَمیر المُؤمنینَ ، اللَّهُمَّ العَن قَتَلَةَ الحَسَن وَالحُسَین ، اللَّهُمَّ العَن قَتَلَةَ الأَئمَّة ، وَعَذِّبهُم عَذَاباً أَلیماً لاَ تُعَذِّبُهُ أَحَداً منَ العَالَمینَ ، عَذاباً کَثیراً لاَ انقطاعَ لَهُ وَلاَ أَجَلَوَلاَ أَمَدَ بما شاقُّوا وُلاةَ أَمرکَ ، وَأَعدَّ لَهُم عَذاباً لَم تُحلَّهُ بأَحَدٍ من خَلقکَ[۴] … .

پروردگارا ، بر قاتلان امیرالمؤمنین لعنت فرست ؛
پروردگارا ، بر قاتلان حسن و حسین لعنت فرست ؛
پروردگارا ، بر قاتلان امامان لعنت فرست ؛ و آنان را ـ بدان جهت که با وُلاتِ امر توستیز کردند ـ عذابِ دردناکى  کن که هیچ یک از جهانیان را آن گونه عذاب نمى ‏کنى  ،عذاب بزرگ پیوسته و همیشگى  و بى ‏مدّت و نهایت ؛ و برایشان عذابى  آماده ساز که آن را به اَحَدى  از خلقت فرود نیاوردى  … .و زائر هنگام زیارت امام حسین  ع مى ‏گوید :وَأشهدُ أنّ قاتِلک فی النّار ، أدینُ اللّه‏َ بالبراءة ممّن قَتَلَکَ ومِمّن قاتلک[۵] .و شهادت مى ‏دهم که قاتل تو در دوزخ است با برائت از کسانى  که تو را کشتند واظهار نفرت نسبت به کسانى  که با تو جنگیدند .و در زیارت امام کاظم آمده است :… مُوالیاً لأولیائکَ ، مُعادیاً لأعدائِکَ ، مُستبصراً بشأنِکَ وبالهدى  الّذی أنت علیه ، عالِماً بضلالةِ مَن خالفکَ ، وبالعمى  الّذی هم علیه … أنا أبرأُ إلى  اللّه‏ من أعدائکَ[۶] . دوستْ‏دار اولیائت و دشمن دارنده دشمنانت ، بینا به شأن و هدایتى  که تو بر آنى  ،دانا به گمراهى  کسانى  که با تو مخالفت ورزیدند ، و آگاه به کورى ‏اى  که آنان بر آن‏ اند …من سوى  خدا [ و در راستاى  تقرّب به او ] از دشمنانت بیزارى  مى ‏جویم .[ نمونه‏ اى  ] از عبارت‏هاى  تبرّى  [ و اظهار نفرت ] که متون زیارات معصومین ع دربردارند ، چنین است :اللَّهُمَّ العن الّذین بدّلوا دینَک وکتابَکَ ، وغیّروا سُنّةَ نبیّکَ علیهِ سلامُکَ ، وأزالوا الحقَّ عن موضعهِ ، ألفَی ألْفِ لعنةٍ مختلفةٍ غیرِ مُؤْتَلِفَةِ ، والعنهم ألفَی ألفِ لعنةٍ مُؤتلفةٍ غیر مُختلفةٍ ، والعن أشیاعهم وأتباعهم ومن رَضِیَ بفعالهم من الأوّلین والآخرین[۷] .پروردگارا ، لعنت فرست بر آ نان که دین و کتابت را دگرگون ساختند و سنّت پیامبرت ـ که سلام تو بر او باد ـ تغییر دادند ، و حق را از جایگاهش بیرون راندند ،هزاران هزار لعنتِ مختلف که پیوسته و مانند هم نباشد ؛ و لعنتشان کن هزاران هزارلعنت هماهنگ و پیوسته و بى ‏اختلاف ؛ و لعنت فرست بر دنباله‏ روان و پیروانشان ، وکسانى  از اوّلین و آخرین که به کارهاى  آنان راضى ‏اند [ و کردارهاشان را مى ‏پسندند ] .و در زیارت سیّد الشهداء ، ابى  عبداللّه‏ الحسین  ع ، زائر مى ‏گوید :… فَلَعنةُ اللّه‏ على  من جارَ علیکَ وظَلَمکَ ، ومنعک الماءَ واهتضمک ، وغدر بکَ وَخَذَلَکَ ، وألَّبَ علیک وقتلک ، ونکثَ بیعتک وعهدک ووعدک ، وأخلف میثاقَکَ ، وأعانَ علیکَ ضِدَّکَ ، وأغْضَبَ بفعالهِ جَدَّکَ[۸] …. لعنت خدا بر کسى  که بر تو ستم کرد و ظلم روا داشت ، و مانع رسیدن آب به تو شد و ستم‏کارانه بر تو تاخت ، و به تو خیانت کرد و به خوارى ‏ات افکند ، و [ مردم را ]علیه تو تحریک کرد وبرانگیخت و تو را به قتل رساند ؛ و [ آن که ] بیعت و عهد وپیمان تو را شکست ، و میثاق تو را پاس نداشت ، و دشمنت را یارى  رساند ؛ و با این کار ، جَدّت را به خشم آورد .

۹ . شفاعت خواهى

استوارسازى  و تأکید بعضى  از عقاید و اصول دیگر [ نیز ] از تعالیم زیارت ونفحات آن است ، اصول و عقایدى  که مؤمن حقیقى  و راستین باید با جزم و یقین و ثبات آنها را دریابد و به آنها اعتقاد پیدا کند ؛ یکى  از مهم‏ترین این عقاید مسئله شفاعت [۹] و درخواست آن از اولیاى  خدا .پیامبر ص فرمود : هرکه به شفاعتم ایمان نیاورد خدا شفاعت مرا نصیب اونمى ‏سازد [۱۰] .و از آن حضرت نقل شده که فرمود : من روز قیامت شفاعت مى ‏کنم و شفاعتم پذیرفته مى ‏شود ، و على  [ در آن روز ] شفاعت مى ‏کند و شفاعتش پذیراست ، واهل‏بیتم شفاعت مى ‏کنند و شفاعتشان مورد پذیرش قرار مى ‏گیرد[۱۱] .و در حدیث دیگر آمده است که پیامبر ص فرمود : من درخواست شفاعتم را براى کسانى  از امّتم که اهل کبائرند [ و به گناهان بزرگ دست مى ‏یازند ] ذخیره کرده‏ام[۱۲] .از على   ع روایت شده که فرمود : هرکه شفاعت رسول خدا ص را تکذیب کندآن  را درنمى ‏یابد[۱۳] .مسئله شفاعت در بسیارى  از متون دعاها و زیاراتى  که از معصومین  ع رسیده است ، نمایان مى ‏باشد .به عنوان نمونه ، در زیارت رسول خدا ص زائر مى ‏خواند :یَا سَیِّدَ خَلق اللّه‏ ، إنِّی أَتَوَجَّهُ بکَ إلَى  اللَّه رَبِّکَ وَرَبِّی لیَغفرَ لی ذُنُوبی ، وَیَتَقَبَّلَ منِّی عَمَلی ، وَیَقضیَ لی حَوائجی ، فَکُن لی شَفیعاً عندَ رَبِّکَ وَرَبِّی ، فَنعمَ المَسؤُولُ رَبِّی ، وَنعمَ الشَّفیعُ أَنتَ ، یَا مُحَمَّدُ ، عَلَیکَ وَعَلَى  أَهل بَیتکَ السَّلامُ[۱۴] .اى  سرور خلق خدا ، من سوى  خدا ـ پروردگار تو و من ـ به تو روى  مى ‏آورم تا گناهانم را بیامرزد ، و عملم را بپذیرد ، و حوائجم را برآورد ، پس نزد پروردگارخودت و من برایم شفیع باش ؛ چه نیکو مسئول [ و درخواست شده اى  ] است پروردگارم ، و چه خوب شفیعى  هستى  تو ؛ اى  محمّد ، بر تو و بر اهل بیت تو سلام[ خدا باد ] .و در زیارت ائمّه بقیع ع زائر مى ‏خواند :

… فکونوا لی شُفعاءَ فقد وَفَدتُ إلیکُم[۱۵] … .
سویتان فرود آمدم ، پس برایم شفیع باشید … .
و در زیارت فاطمه بنت اسد  علیهاالسلام آمده است :
ولا تَحرمنی شفاعَتَها وشفاعة الأئمّةِ من ذُرِّیّتها … وأدخِلْنی فی شفاعتها برحمتک یاأرحم الرّاحمین[۱۶] .[ خدایا ] از شفاعت او و از شفاعت امامانى  که از نسل اویند ، محرومم مساز … و به
رحمتت مرا در شفاعت او درآور ، اى  دل‏سوزترین رحم کنندگان .زائر خطاب به حمزه  رضى ‏الله‏ عنه مى ‏گوید :… راغِباً إلیکَ فی الشّفاعة[۱۷] .درخواست شفاعت از تو دارم .و در زیارت امیرالمؤمنین  ع آمده است :فَکُنْ لی شفیعاً إلى  اللّه‏ِ ربِّکَ وربّی فی قضاءِ حوائجی ، وتیسیرِ أُموری ، وکَشفِ شِدّتی ، وغُفران ذَنبی ، وسَعَةِ رزقی ، وتطویلِ عُمری ، وإعطاءِ سُؤلی فی آخرتی ودنیای[۱۸] .پس نزد خدا ـ پروردگار تو و من ـ برایم شفیع باش در قضاى  حوائجم ، و آسان شدن امورم ، و برطرف شدن گرفتارى ‏ام ، و آمرزش گناهم ، و گشایش روزى ‏ام ، وطولانى  شدن عُمرم ، و اِعطاى  خواسته ‏ام در آخرت و دنیایم .و در زیارت براى  آن حضرت ، زائر مى ‏خواند :… یا حجّةَ اللّه‏ ، یا أمینَ اللّه‏ ، یا ولیَّ اللّه‏ِ ، إنّ بینی وبین اللّه‏ِ ذُنوباً قد أثقَلَتْ ظهری ،
ومَنَعَتْنی من الرُّقادِ ، وذِکْرُها یُقَلْقِلُ أحشائی ، وقد هربْتُ مِنْها إلى  اللّه‏ عزّ وجلّ وإلیک ،فبحقِّ من ائتمنکَ على  سرِّه … کُنْ لی إلى  اللّه‏ شفیعاً ، ومن النّار مُجیراً[۱۹] … …. اى  حجّت خدا ، اى  امین خدا ، اى  ولى ّ خدا ، میان من و خدا گناهانى  است که بر
دوشم سنگینى  مى ‏کند، و مرا از خواب [ و استراحت ]بازداشته است ، و یاد آنها درونم را به هم مى ‏ریزد ؛ از این گناهان به خداى  بزرگ و سوى  تو مى ‏گریزم ، پس به حقّ آن که بر سرّ و رازش به تو اعتماد کرد … برایم نزد خدا شفیع باش و از آتش پناهم ده .در زیارت امام رضا  ع آمده است :فکُنْ لی شفیعاً إلى  ربّک یوم فقری وفاقتی ، فإنّ لک عند اللّه‏ مقاماً محموداً ، وأنت وجیهٌ فی الدُّنیا والآخرة[۲۰] .پس در روز فقر و نیازم ، نزد خدا ـ پروردگارت ـ برایم شفیع باش ؛ زیرا براى  تو درنزد خدا مقامى  است محمود و ستوده ، و تو در دنیا و آخرت [ پیش خدا ] آبرومندى  .و در زیارت جامعه زائر مى ‏گوید :… یَا ولیَّ اللّه‏ِ إنّ بینی وبینَ اللّه‏ِ عزّ وجلَّ ذنوباً لا یأتی علیها إلاّ رِضاکُمْ ، فبِحَقّ من ائتمنکُمْ على  سِرِّه … لمّا استوهَبْتُمْ ذنوبی ، وکنتم شفعائی … اللّهمّ إنّی لو وجدتُّ شُفعاءَ أقربَ إلیکَ مِنْ محمّدٍ وأهلِ بیته الأخیارِ الأئمّةِ الأبرارِ لجعلْتَهُمْ شُفَعائی[۲۱] … …. اى  ولى ّ خدا ، همانا میان من و خداى  بزرگ گناهانى  است ، که آنها را جز رضایت شما از بین نمى ‏برد ؛ پس به حقّ آن که بر رازش به شما اعتماد کرد … براى  گناهانم طلب بخشش کنید … شما شفیعان من هستید … بار خدایا ، اگر من شفیعانى  مُقرَّب‏تراز محمّد و اهل بیت او برگزیده‏ اش ـ امامان اَبرار ـ مى ‏یافتم ، آنان را شُفَعاء خودم قرارمى ‏دادم … .در آینده بحثى  درباره شفاعت خواهد آمد[۲۲] .

۱۰ . پاسخ به نداى  ائمّه ع و تجدید بیعت با آنان

در زیارت پیامبر اعظم ص زائر آنچه را در متون زیارات آمده است تکرار مى ‏کند ،به عنوان مثال ، در خطاب به پیامبر ص مى ‏گوید :اللَّهُمَّ اجعلْ ذلک بَیعةً مرضیّةً لَدَیکَ ، وعهداً مؤکّداً عندکَ ، تُحْیِینی ما أحیَیْتنی علیه ،وعَلَى  الوفاءِ بِشرائِطِه وحدوده وحقوقهِ وأحکامهِ ولوازمه ، وتُمِیتُنی إذا أمَتَّنی علیهِ ،وتَبْعَثنی إذا بعثتنی علیهِ[۲۳] .بار خدایا ، این را بیعتى  پسندیده نزد خود قرار ده ، و عهدى  مؤکَّد پیش تو باشد ؛ تا زنده ‏ام داشتى  مرا بر آن زنده بدار و بر وفا به شرایط و حدود و حقوق و احکام و لوازم
آن ؛ و آن گاه که مرا میراندى  بر آن بمیران ، و زمانى  که مرا برانگیختى  بر آن برانگیز .و در زیارت امام حسین  ع بیان مى ‏دارد :… لبّیکَ داعیَ اللّه‏ِ لبّیکَ ، إن کان لم یُجِبْکَ بدنی عنداستغاثتکَ ولسانی عنداستنصارکَ ، فقد أجابکَ قلبی وسمعی وبصری ورأْیی وهوایَ ، على  التّسلیمِ لِخَلَفِ النّبیّ المرسلِ والسِّبطِ المُنْتَجَبِ [۲۴] … .پذیرفتم اى  دعوت‏گر خدا ، پذیرا شدم ؛ اگر هنگام فریادرس خواهى ‏ات ، بدنم تورا پاسخ نگفت ، و زمان یارى  طلبیدنت زبانم جواب نداد ، قلب و گوش و دیده و نظرو خواست درونى ‏ام تو را پاسخ داد ، و بر خَلَف پیامبر مُرسَل و سِبط برگزیده ‏اش سلام فرستاد … .در زیارت امام حجّت منتظر  ع وارد شده است :اللَّهُمَّ إنّی أُجدِّدُ لَهُ فی هذا الیوم وفی کلِّ یومٍ عهداً وعَقْداً وبیعةً فی رَقَبَتی[۲۵] … .بار خدایا ، من امروز و در هر روزى  ، عهد و پیمان و بیعتى  را که براى  او در گردنم
هست ، تجدید مى ‏کنم .و در زیارت «مصافقه» آمده است :جِئْتُکَ یا مولای زائراً لَکَ ، ومُسَلِّماً علیکَ ، ولائِذاً بِکَ ، وقاصداً إلیکَ ، أُجَدِّدُ ما أَخَذَهُ اللّه‏ُ عزّ وجلّ لکم فی رقبتی من العهد والبیعة والمیثاقِ بالولایةِ لکم ، والبراءة من أعدائکُمْ ،مُعْتَرِفاً بالمفروض من طاعتکم .اى  مولاى  من ، براى  زیارتت و عرض سلام نزدت آمدم ، به تو پناهنده ‏ام و قصد توکردم،آنچه را خداى  بزرگ براى  شما بر گردنم گذارد ـ عهد و بیعت و میثاق به ولایتتان و برائت از دشمنانتان ـ تجدید پیمان مى ‏کنم ؛ به وجوب فرمانْ برى  از شما مُعترفم . آن گاه دست راست را بر قبر مى ‏گذارى  و مى ‏گویى  :هذه یدی مُصافِقَةٌ لَکَ على  البیعةِ الواجبة علینا ، فاقْبَلْ ذلک منّی یا إمامی ، فقد زُرْتُکَ وأنا معترفٌ بحقِّکَ ، مع ما ألزمَ اللّه‏ُ سبحانهُ مِنْ نُصرتِکَ ، وهذه یدی على  ما أَمَرَ اللّه‏ُ عزّوجلَّ
به مِنْ مُوالاتِکُمْ ، والإقرارِ بالمُفْتَرَضِ من طاعَتِکُمْ ، والبراءةِ من أعدائکُمْ ، والسّلام علیکم ورحمةُ اللّه‏ِ وبرکاتُهُ …. یا سیّدی و مولایَ وإمامی والمفتَرَضَ علیَّ طاعَتُهُ ، أشهدُ أنَّکَ بَقِیتَ على  الوفاءِبالوَعْدِ ، والدَّوامِ على  العهدِ[۲۶] … .این دست من عهد بسته بر بیعتى  است که بر ما واجب مى ‏باشد ، پس اى  امامِ من ،آن را از من بپذیر ؛ تو را زیارت کردم و به حقّ تو مُعترفم همراه با آنچه خداى  سبحان بر یارى ‏ات مُلزم ساخت ؛ و این دست من است [ پایبند ] بر آنچه خداى  بزرگ موالاتِ شما را دستور داد ، و اقرار به وجوب طاعت شما را خواست ، و به بیزارى  ازدشمنانتان امر کرد ، و سلام بر شما و رحمت و برکات خدا بر شما باد …. اى  آقا و مولا و امام من ، و کسى  که طاعتش بر من واجب مى ‏باشد ؛ شهادت مى ‏دهم که تو بر وفاى  به وَعد [ که دادى  ] باقى  ماندى  ، و بر عهد [ که با خدا بستى  ]پایدار ماندى  … .

۱۱ . رجعت

جماعتى  از علماى  ما ، اجماع امامیّه را بر اعتقاد به رجعت نقل کرده ‏اند ، و آورده ‏اند که شیعه دوازده امامى  بر نقل احادیث و روایات رجعت متفق‏ اند[۲۷] ؛ و در این زمینه به دلایل زیادى  استدلال کرده‏ اند ، از آنهاست این سخن خداى  متعال : « وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یوزَعُونَ »[۲۸] و روزى  که ازهر امّتى  گروهى  ـ از کسانى  که آیات ما را تکذیب کردند ـ گرد مى ‏آوریم ؛ پس آنان بازداشت مى ‏شوند .وجه استدلال  [ به این آیه ] این است که آمدن «مِن» در کلام موجب تبعیض است ؛پس آیه دلالت مى ‏کند که در روز مورد اشاره در آیه ، گروهى  ـ دون گروه دیگر ـ محشور مى ‏شوند ، و حشر این چنینى  صفت روز قیامت نیست که در آن خداى سبحان مى ‏گوید :« وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً »[۲۹] ؛[۳۰] و آنان را گرد آوریم ، و هیچ یک از آنها رافرو نگذاریم .على  بن ابراهیم به اسنادش از ابن ابى  عُمَیر ، از حمّاد ، از ابو عبداللّه‏ [ امام صادق ]  ع روایت کرده است که آن حضرت فرمود : مردم درباره این آیه چه مى ‏گویند : « وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً » ؟ گفتم : مى ‏گویند این رخداد در قیامت است . فرمود : این گونه نیست ، این واقعه در رجعت مى ‏باشد ؛ آیا خدا در قیامت از هرامّتى  گروهى  را محشور مى ‏کند و باقى  را وامى ‏گذارد ؟! آیه قیامت این سخن خداست :« وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً »[۳۱] .و در روایات اهل سنّت عباراتى  است که به مفهوم رجعت و معناى  آن اشاره دارد :* سیوطى  از ابن مردویه ، از ابن عبّاس روایت کرده که پیامبر ص فرمود : اصحاب کهف یاوران مهدى ‏اند[۳۲] .ثعلبى مى ‏نویسد : و گفته‏ اند که مهدى  بر اصحاب کهف سلام مى ‏کند ، پس خداى  بزرگ آنان را زنده مى ‏سازد ؛ آن گاه آنها به خوابگاهشان بازمى ‏گردند و تا روز قیامت برنمى ‏خیزند[۳۳] .در تفسیر این سخن خداى  متعال :« أَلَمْ تَرَ إِلَى  الَّذِینَ خَرَجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوْا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ »[۳۴] آیا ندیدى  کسانى  را که ـ هزاران تن بودند ـ از سرزمین‏هاشان براى  ترس از مرگ بیرون آمدند ، پس خدا فرمود بمیرید [ آنان درگذشتند ] سپس خدا زنده ‏شان فرمود .طبرى  از ابن عبّاس آورده که مى ‏گفت : گروه زیادى  براى  فرار از جهاد در راه خدا[ از شهرشان ] خارج شدند ، از این رو خدا آنها را میراند سپس زنده ‏شان ساخت وامرشان کرد که با دشمنان بجنگند[۳۵] . در این آیه که :« أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى  قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى  عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى  یُحْیِیْ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ … »[۳۶] یامانند آن که بر قریه ‏اى  ـ که آوار شده بود ـ گذشت ، [ با خود ] گفت : چگونه خدا [ کسان ] این آبادى  را پس از مرگشان زنده مى ‏سازد ؟!پس خدا او را صد سال میران ، آن گاه [ دوباره او را زنده کرد و ] برانگیخت … .سیوطى  از عبد بن حُمید و ابن منذر و ابن ابى  حاتم روایت کرده ، و حاکم آن راآورده و صحیح دانسته ، و بیهقى  در «شعب الإیمان» روایت کرده که على  بن ابى  طالب درباره این آیه فرمود :عُزَیر ـ پیامبر خدا ـ در جوانى  از شهرش بیرون آمد ، به قریه ویرانى  رسید که به کلى  منهدم شده بود ، گفت : چگونه خدا [ اهل ] این قریه را پس از مرگشان زنده مى ‏سازد ؛ پس خدا او را صد سال میراند ، آن گاه برانگیخت ؛ نخست دو چشم او راآفرید ، او به استخوان‏هایش مى ‏نگریست که بعضى  به بعض دیگر پیوستند و انتظام یافتند ، سپس با گوشت پوشانده شدند ، آن گاه روح در آن دمید[۳۷]  .اعتقاد به رجعت در چند مورد از زیارات وارده از معصومین  علیهم ‏السلام تجلّى  یافته است ، از جمله در یکى  از زیارات امام حجّت منتظر  ع آمده است :… وأنّ رجعتکم حقّ لا شکّ فیها [۳۸] … .[ و گواهى  مى ‏دهم ] که رجعت شما حق است و هیچ شکّى  در آن نیست . و در زیارت دیگر آمده است :… وإن أدرکنی الموتف قبلَ ظُهورکَ ، فأتوسّلُ بکَ إلى  اللّه‏ سبحانه أن یُصلِّیَ على محمّدٍ وآل محمّدٍ ، وأن یجعل لی کَرَّةً فی ظهورکَ ، ورجعةً فی أیّامِکَ ، لأبلغَ مِن طاعتکَ مُرادی ، وأشفیَ من أعدائِکَ فُؤادی[۳۹] … …. و اگر پیش از ظهور تو مرگ من فرا رسد ، سوى  خداى  سبحان به تو متوسّل مى ‏شوم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستد ، و برایم در زمان ظهورت بازگشتى  قراردهد ودرروزگار تو رجعتى  برایم فراهم آورد تا در فرمانْ‏بردارى  تو به مقصودم برسم ، و از [ خون ] دشمنانت قلبم را شفا بخشم .و در زیارت دیگر آمده است :… وَإنْ حالَ بینی وبین لِقائِهِ الموتُ الّذی جعلتهُ على  عبادکَ حتماً مَقْضِیّاً ، وأقْدَرْتَ به على  خلیقَتِکَ رغماً ، فابْعثنی عند خُروجه ظاهراً مِنْ حُفرتی ، مُؤتزراً کَفَنی ، حتّى  أُجاهِدَ بین یدیهِ فی الصفِّ الّذی أثنیتَ على  أهلهِ فی کِتابِکَ فَقُلْتَ : « کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ »[۴۰] …[۴۱] .و اگر میان من و دیدار او مرگ حائل شد ؛ مرگى  که آن را براى  بندگانت گریزناپذیرقرار داده ‏اى  ، وعلى  رغم خواستشان آن را بر آفریده‏ هایت مقدّر ساخته ‏اى  ، پس مراهنگام ظهور او کفن‏ پوشان از گورم برانگیز ، تا پیشاپیش آن حضرت در صفّى  جهادکنم که در کتابت آن را ستوده ‏اى  و گفته ‏اى  : «کسانى  که در آن صف‏ اند چون بُنیانى سُربین ‏اند [ که نفوذ و شکست در آن راه ندارد ]» .افزون بر این ، در زیاراتى  که از معصومین  علیهم ‏السلام رسیده است گنج‏هاى  علمى  دیگرنهفته است و درس‏هاى  گوناگون براى  عرصه‏ هاى  مختلف زندگى  و شئون حیات آدمى  ؛ این زیارات آکنده از مسائل تربیتى  و اخلاقى  و معرفتى ‏اند ، و راه‏هاى  کرامت وعزّت و سعادت را به فراوانى  مى ‏نمایانند ، و به انوار درخشان و تابان زینت یافته ‏اند ؛ واینها همه در تحکیم و تعمیق رابطه اُخوّت میان مؤمنان مى ‏افزاید ، و مُحافظِ توانمندى  جامعه اسلامى  و انسجام آن است ، و التزام به روح اصلى  و نمونه‏ هاى آرمانى  [ مطرح شده در نظام اسلامى  ] و ایستادن در صف حق و دفاع از آن و فداکارى و ایثار در راه حق .چگونه چنین نباشد در حالى  که این زیارات از اهل بیت نبوّت صادر شده اند ؛ آنان که جایگاه رسالت‏ اند و محل فرود وحى  ، و خزینه ‏داران علم [ خدا ] و سرچشمه زلال انوار الهى  .ما اعتراف مى ‏کنیم که دیدمان تنگ است و سرمایه ‏مان اندک ؛ و آگاهى ‏هایى  را که اززیارات یادآور شدیم قطره‏اى  از دریاى  بیکران معارف آنها بیش نیست ؛ اخگرى ناچیز از پرتو نور تابان و درخشانشان و نسیمى  اندک از نفحاتِ شکوفه‏ هاى  رسیده آنها .

[۱] .  مصباح الشریعه : ۱۹۵ .
[۲] .  سوره مجادله ۵۸ ، آیه ۲۲ .
[۳] .  موسوعة زیارات المعصومین  علیهم ‏السلام ۲ : ۳۸۱ ، رقم ۶۸۸ .
[۴] .  همان ۲ : ۱۳۲ ، رقم ۵۶۸ .
[۵] .  همان ۳ : ۲۷۸ ، رقم ۱۱۵۴ .
[۶] .  همان ۴ : ۳۱ ، رقم ۱۲۹۰ .
[۷] .  همان ۱ : ۱۹۳ ، رقم ۲۶۴ .
[۸] .  همان ۳ : ۲۶۵ ، رقم ۱۱۴۳ .
[۹] .  مقصود از شفاعت ، درخواست گذشت از گناهان و جرایم است براى  دفع آسیب و برطرف شدن عقاب و کیفر از مؤمنان گناه‏کارى  که مستحق آن‏ اند ؛ نگاه کنید به ، مجمع البحرین ، ماده «شفع» ، و بحار الأنوار ۸ : ۳۰ .
[۱۰] .  اعتقادات صدوق : ۶۶ .
[۱۱] .  مناقب آل ابى  طالب ۲ : ۱۶۵ ؛ مجمع البیان ۱ : ۲۰۴ ؛ بحار الأنوار ۸ : ۳۰ وص۴۳ ، حدیث ۴۳ .
[۱۲] .  الدرّ المنثور ۲ : ۱۶۹ .
[۱۳] .  عیون اخبار الرضا  ع ۲ : ۶۵ ، حدیث ۲۹۲ .
[۱۴] .  موسوعة زیارات المعصومین  علیهم ‏السلام ۱ : ۱۴۷ ، رقم ۲۰۵ .
[۱۵] .  همان ۱ : ۳۸۳ ، رقم ۴۳۲ .
[۱۶] .  همان ۱ : ۲۳۴ ، رقم ۳۰۹ .
[۱۷] .  همان ۱ : ۲۳۷ ، رقم ۳۱۱ .
[۱۸] .  همان ۲ : ۱۳۲ ، رقم ۵۶۸ .
[۱۹] .  همان ۲ : ۲۱۷ ، رقم ۵۸۷ .
[۲۰] .  همان ۵ : ۶۱ ، رقم ۱۶۵۶ .
[۲۱] .  همان ۴ : ۱۲۹ ، رقم ۱۳۹۱ .
[۲۲] .  نگاه کنید به ، ص
[۲۳] .  همان ۱ : ۹۷ ـ ۹۸ ، رقم ۱۸۸ .
[۲۴] .  همان ۳ : ۲۵۷ ، رقم ۱۱۳۳ .
[۲۵] .  همان ۴ : ۳۰۰ ، رقم ۱۵۰۰ .
[۲۶] .  همان ۵ : ۱۲۰ ـ ۱۲۱ ، رقم ۱۶۶۶ .
[۲۷] .  بنگرید به ، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على  الرجعة حرّ عاملى  ؛ و بحار الأنوار ۵۳ : ۳۹ ـ ۴۴ ، باب الرجعة ؛ الشیعة والرجعة (طبسى  نجفى ) .
[۲۸] .  سوره نمل ۲۷ ، آیه ۸۳ .
[۲۹] .  سوره کهف ۱۸ ، آیه ۴۷ .
[۳۰] .  بنگرید به ، مجمع البیان ۷ : ۴۳۰ .
[۳۱] .  تفسیر قمّى  ۱ : ۲۴ و جلد ۲ : ۳۶ وص۱۳۰ با اختلافى  اندک ، و به نقل از آن در بحار الأنوار ۵۳ :۶ ، حدیث ۴۹ وص۱ حدیث ۲۷ وص۵۳ ذیل حدیث ۳۰ .
[۳۲] .  الدرّ المنثور ۴ : ۲۱۵ .
[۳۳] .  تفسیر ثعلبى  ۶ : ۱۵۷ .
[۳۴] .  سوره بقره ۲ ، آیه ۲۴۳ .
[۳۵] .  بنگرید به ، تفسیر طبرى  ۲ : ۶۰۱ ، رقم ۵۶۰۲ ؛ الکشف والبیان تفسیر ثعلبى  ۲ : ۲۰۲ ؛ تفسیربیضاوى  ۱ : ۵۴۱ ؛ تفسیر نسفى  : ۱۲۶ .
[۳۶] .  سوره بقره ۲ ، آیه ۲۵۹ .
[۳۷] .  الدرّ المنثور ۱ : ۳۳۱ ؛ المستدرک على  الصحیحین ۲ : ۳۱۰ ، رقم ۳۱۱۷ ؛ شعب الإیمان بیهقى ۱ : ۲۴۲ .
[۳۸] .  موسوعة زیارات المعصومین  علیهم ‏السلام ۴ : ۲۶۸ ، رقم ۱۴۹۱ .
[۳۹] .  همان ۴ : ۲۹۴ ، رقم ۱۴۹۷ .
[۴۰] .  سوره صف ۶۱ ، آیه ۴ .
[۴۱] .  موسوعة زیارات المعصومین  علیهم ‏السلام ۴ : ۲۸۸ ، رقم ۱۴۹۵ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


4 − دو =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>